نرمــــش قهرمانانه
ای رئیس
محترم تا کی؟ کجا؟
می روی
این راه را تا ناکجا
اعتمادت
سوی لبخند عدو
اشتباه
محض شد در گفتگو
جنس دست
دشمنان باشد چدن
روکشی از
مخمل و مشک ختن
خنده ی بر
لب همه اهریمنیست
وعده های
او همه از دشمنیست
گرهمی دست
تو در دستش فشرد
شک نکن
انگشت و انگشتر ببرد
گر نمودی
نرمشی با دشمنان
نرمشی کن
همچو مرد قهرمان
نرمشت با دشمنان آخر چه
سود؟
تندیت با دوستان آخر چه
بود؟
چرخ نیروگاه
را بشکسته ای
چون زبان
منتقد را بسته ای
رهرو حق
را که بود اهل جهاد
تندرو
خواندی تو با بغض و عناد
عزت ایران
و ایرانی چه شد؟
غیرت
ایران و ایرانی چه شد؟
یک سبد
کالا بشد این مهر و موم
عزت این مملکت
پایان شوم
دوستی با
ابلهان از سادگیست
هرچه می
آید تورا از این یکیست
"مهر
ابله مهر خرس آمد یقین"
هرچه می گوید تورا از
جهل و کین
دوستان ابله از خود دور
کن
چشم مردان منافق کور کن
مردم دانا چو کردند
انتقاد
خیرخواهت از یقین و
اعتقاد
در پس پرده چه با دشمن
گذشت؟
کاینچنین او با دمش
گردو شکست؟
خود چه دادید و چه بگرفتید از او؟
واضح و روشن، چه شد در
گفتگو؟
هیچ دانی که فریبش
خورده ای؟
عزت این مملکت را برده
ای؟
قهرمان خوانی خودت را،
بوالعجب
در پس مشتت چه داری جز
وجب
مشت خود خالی نمودی ای
عزیز
اینچنین دشمن رود بر
روی میز
دشمن وحشی و مست و بی
ادب
کی شود باهوش و با عقل
و ادب
کوه دادی، کاه را
بگرفته ای
تا به کی در این توهم
خفته ای
هرچه را با خون دل آمد
بدست
در طبق بنهادی و دادی ز
دست
هرچه او توهین کند از
تو درود
هر چه او فریاد، سر
آری فرود
بس کن این لبخند و ترس
و انفعال
گفتمان بی هدف، پر قیل
و قال
میز دشمن را همی در هم
شکن
هیکلش در چاله ذلت فکن
خود بود یکره فقط در
پیش رو
رهرو راه ولی بی گفتگو
اولین و آخرین ره با علی
استقامت ، اتحاد و
یکدلی