به‌روز شده در: ۱۱ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۹:۴۹
گفت‌وگو
آیت الله العظمی علوی گرگانی: نسبت به مسایل فرهنگی اخیر نگرانیم
دیدار شورای سردبیری "خیبرآنلاین" با یک مرجع تقلید
صرف نشستن افراد در کنار رهبری، معیار انتخاب نیست
گفت‌وگوی خواندنی "خیبرآنلاین" با علی‌اصغر زارعی
ناگفته‌هایی از نحوه ورود آیت‌الله مهدوی‌کنی به خبرگان
گفت‌وگوی‌ "خیبرآنلاین" با حجت‌الاسلام میرلوحی(2)
چه کسانی آیت‌الله مهدوی‌کنی را بایکوت خبری کردند؟
گفت‌وگوی‌ "خیبرآنلاین" با حجت‌الاسلام میرلوحی(1)
موضوعات شورا جهت رفع تکلیف مطرح می‎شود
عضو شورایعالی فضای مجازی در گفت‌وگو با "خیبرآنلاین"
آشنایی با یک خواننده جوان جبهه انقلاب
گفتگوی اختصاصی "خیبرآنلاین" با سید مهدی ضامنی
تاثیر دودهه زندگی در آمریکا بر ذهن ظریف
گفتگوی اختصاصی "خیبرآنلاین" با محمدصادق کوشکی(2)
سیاستمدار در تراز انقلاب‌ اسلامی نداریم
گفتگوی اختصاصی "خیبرآنلاین" با محمدصادق‌ کوشکی(1)
استراتژی حزب‌الله برای 4 سال پیش رو
گفت‌وگوی خواندنی "خیبرآنلاین" با حسین الله‌کرم
بزرگترین اشتباه سیاسی‌ عمرم رای به خاتمی بود
گفت‌وگوی "خیبرآنلاین" با مهدی کوچک‌زاده (2)
کد خبر: ۳۰۶
تاریخ انتشار: ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۲ - ۲۲:۲۶
خیبر - اول: حوادث بعد از انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ دشمن را به این صرافت انداخت تا بلکه به بهانه هر انتخاباتی، حتی شوراها، کمی تا قسمتی جمهوری اسلامی را اذیت کند! آری، اذیت کند! حقا که دوره «این هفته نه، هفته بعد جمهوری اسلامی سقوط می کند» گذشته است. رئیس جمهور به رئیس جمهور، سران کاخ سفید مودبانه تر با جمهوری اسلامی سخن می گویند. این وسط اگر تحریمی هم هست، دشمن تحریم کننده بیشتر ترس و واهمه دارد، تا مای تحریم شونده. الان سال هاست که هم تحریم آمریکا و هم تهدید اسرائیل با تنی لرزان صورت می گیرد! با دست لرزان، ژست می توان گرفت، هارت و پورت می توان کرد، اورد می توان داد، اما سیلی نمی توان زد. حقا که این وسط، آنچه هوشمندانه تر، مشخص تر و دلیرانه تر است، واکنش جمهوری اسلامی است. اگر حضرت روح الله دیروز از نابودی اسرائیل سخن می گفت، امروز فرمانده کل قوای جمهوری اسلامی، دقیقا نقطه فرود موشک های نظام را معین می کند. جمهوری اسلامی البته با زیرکی، از جای جای جهان اسلام برای اتاق بیضی، مسائل لاینحل درست کرده. الان سال هاست که آمریکا به جای جنگ مستقیم با نظام جمهوری اسلامی، رو به «جنگ نیابتی» آورده، با این و آن می جنگد! و علیه نماینده های رسمی و غیر رسمی ما اسلحه می فرستد. در زبونی این روزهای کاخ سفید همین بس که طرف حسابش ایران است، اما محل نزاعش خاک مقدس ما نیست. «سه راه مرگ شلمچه» سال هاست زیارتگه کاروان راهیان نور شده و در اوج امن و امان، بوی زندگی و زیارت می دهد… و اصلا فتنه ۸۸ را ول کن! ماراتون زخمی بوستون را بچسب. جناب پرزیدنت! مانده ایم خبر کدام ناامنی در خاک آمریکا را پوشش دهیم، کدام بماند!

دوم: سال ۹۰ آمریکایی ها هر آن کار که می شد انجام دادند، مگر انتخابات، در خاطره جمهوری اسلامی، زنجیره وار و مکرر و لاینقطع تیره و تار جلوه کند. قصدشان این بود که فتنه ۸۸ را در اشل انتخابات مجلس، بازتولید، و نظام را با «فتنه های زنجیره ای» سرگرم کنند. انتخابات، «شیرینی های پر خاطره» جمهوری اسلامی است. دشمن بنا داشت از انتخابات، «تلخی های پر مخاطره» بسازد و از دل فرصت، تهدید بزاید! ۲ سال بعد از فتنه ۸۸ اما جمهوری اسلامی از آزمون سخت انتخابات مجلس شورای اسلامی مثل همیشه کما و کیفا سربلند بیرون آمد. مردم نیز بی اعتنا به ادعای تحریم بعضی از اصلاح طلبان تندرو، پای صندوق آرا حاضر شدند و وکلای خود را انتخاب کردند. انتخابات مجلس ۹۰ با همان روحیات حماسی برگزار شد که انتخابات های مجلس قبل از فتنه هشتاد و اشک. از آن قبلی ها، چیزهایی شاید بیش داشت، لیکن هیچ چیز کم نداشت. پس انتخابات خرداد پیش رو، اولین انتخابات بعد از رخداد ۸۸ نیست، اما خب! اولین انتخابات ریاست جمهوری بعد از کش و قوس ۸۸ هست… و بالطبع برای دوست و دشمن حائز اهمیتی مضاعف است. این واقعیت را نمی توان کتمان کرد.

سوم: همواره از ورای صندوق بالغ، رشید و سی و چند ساله آرا، رابطه جمهوری اسلامی با مردم، محکم تر از قبل شده. کسی که خود سفره دار است، هراسی از پهن کردن سفره ندارد. بر خلاف القای دشمن، نظام ما اتفاقا پهن کننده سفره مردم سالاری دینی است و با راه اندازی بساط انتخابات، علی الدوام نو به نو می شود. در دنیا نظام های زیادی هستند که از مراجعه واقعی به رای مردم می ترسند. یا دیکتاتوری اند یا دموکراسی صوری دارند. در دنیای کنونی، مظهر دموکراسی صوری، رژیم آمریکاست. در آمریکا، شعار هیچ نامزدی از میان نامزدهای اصلی (کاندیداهای ۲ حزب جمهوری خواه و دموکرات) نمی تواند «آزادی استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای برای همه کشورها» یا «ایستادن جلوی زیاده روی های اسرائیل» یا مثلا «برنامه ریزی علیه نظام پولی حاکم بر دنیا» باشد، حتی اگر مردم آمریکا با رای دادن به آقای اوباما دنبال «تغییر» باشند. نشان به نشان ۲ ی خرداد، بلکه ۲۷ خرداد و ۳ ی تیر ۸۴ جمهوری اسلامی مراجعه واقعی به رای مردم دارد. و کم نبوده و نیستند نامزدهایی که بیش از اهداف دوست، شعارهای دشمن را تکرار می کنند. «اصلها ثابت» جمهوری اسلامی آنقدر مردمی و ریشه دار است که اندک ترسی از «فرعها فی السماء انتخابات» ندارد. دوم خرداد ۷۶ و ۲۷ خرداد/ سوم تیر ۸۴ سلیقه اکثریت مردم، -شاید صرف نظر از رای حکومت، شاید هم نه- از این منتهی الیه به آن منتهی الیه چرخید، اما آنکه به مردم سالار بودن خود، ذره ای شک نکرد، اصل نظام بود. با این همه دشمن است و اذیت هایش! به دشمن باید گفت: «نظام ما و ترس از انتخابات؟! چه بیهوده «زیره انتخابات آزاد» به «کرمان کریمانه مردم سالاری دینی» می برید!» من می گویم که اتفاقا رای «حضرت آقا» معلوم است! من از این رای باخبرم! رای ولی فقیه ما این است: «انتخابات باید در روز مقرر، و مثل همیشه باشکوه برگزار شود». در جمهوری اسلامی، کاندید مورد نظر ولایت، تک تک آرای ملت است. «آقا» فقط به یک نامزد، «نظر ویژه/ عیان» دارد؛ «آرای ملت». در میان این همه جبهه بندی، جبهه مد نظر امام امت، «جبهه ملت» است، و منبعث از این مفهوم، فلسفه دفاع رهبر انقلاب از انتخابات ۴۰ میلیونی ۸۸ آشکار می شود. دشمن اما باز هم اذیت می کند و می گوید؛ «جمهوری اسلامی برای جلوگیری از تکرار فتنه ۸۸ بنا دارد انتخابات را مهندسی کند!» ما اما به دشمن می گوییم؛ «جمهوری اسلامی فی حد ذاته محصول هندسه اراده و خواست مردم ایران است. ملت ما خود اهل مهندسی است». ملت توی دهان دشمن زد، مهندسی الهی انجام داد و به لطف خدا جمهوری اسلامی را برقرار کرد. جمهوری اسلامی خود زائیده هندسه مردم غیور ماست. پس نه فقط دوم خرداد و بیست و هفت خرداد و سوم تیر، بلکه در یوم الله ۹ دی نیز آنکه به زیبایی «هندسه سیلی» رسم کرد و صورت دشمن را نواخت، ملت بود. جمهوری اسلامی هم البته بی هندسه نیست. هندسه نظام ما، بارها و بارها، سال ها و سال ها، اصل مسلم انتخابات بوده است. مردم هم قدر این هندسه را خوب می دانند. شگفتا! این آمریکاست که رای مردم خود را مهندسی می کند. نامزدش شعار تغییر سرمی دهد، لیکن رئیس جمهور که شد دست به تغییر نمی زند!! ۲ ی خرداد و ۲۷ خرداد و ۳ ی تیر، «رای به گفتمان دیگر» مردم آمریکا کجاست؟!… ۹ دی شان پیشکش! «تجار اسلحه»، رای و راه و اراده و حتی تنفس جنبش وال استریت مردم خود را مهندسی می کنند، همه را به کیش خود می پندارند! آن صندوق که «بیمه بدنه» ندارد، صندوق رای نظام آمریکاست. بیمه است جمهوری اسلامی، تا دعای مادران شهدا را دارد. نیویورک، فرید زکریا می گفت: «در آمریکا، رسانه های جریان حاکم، رئیس جمهور را معین می کنند، اما در ایران، نامزدی که رئیس جمهور می شود، تازه دنبال رسانه و روزنامه و سایت به نفع جریان خود می رود». فاعتبروا! آزادی و مردم سالاری حتی به معنای دموکراسی، نزد ما بیشتر است، یا آمریکا؟! مهندسی کننده رای مردم، نظام ماست یا رژیم آمریکا؟!

چهارم: مردم سالاری جمهوری اسلامی، مقید به قید «دینی» است. گذشته از این، انتخابات در هر نظامی، زیرمجموعه ای از آرمان های اساسی همان نظام است. از سویی؛ این حق جمهوری اسلامی است که نامزد دنباله رو اهداف دشمن نداشته باشد، از سوی دیگر؛ دشمن خود را محق می داند که به خصوص در اولین انتخابات ریاست جمهوری بعد از فتنه، هم اصل انتخابات را بزند، هم سعی کند امیال خود را روی دوش فلان نامزد و بهمان کاندید بار کند. و همه اینها یعنی یک دوئل دیدنی! ان شاء الله سرافراز از این جنگ بیرون بیاییم که رمز و راز تحقق «حماسه سیاسی» در این سرافرازی است. در همین امتداد، عمل به تکالیفی بر ما فرض است. فی المثل اگر دشمن، اصل انتخابات را با شعار «انتخابات آزادانه» هدف قرار داده، آیا روا نیست که ما هم اندکی از این همه جبهه بندی های بیهوده و تک روی های بی سود بکاهیم و از اصل انتخابات به نمایندگی از اصل نظام دفاع کنیم؟! اصل انتخابات گمانم خیلی بیش از این حرفها می ارزد! دقت شود؛ ناظر بر اوضاع روز داریم حرف می زنیم، نه اینکه احیانا قصد کرده باشیم شور و حال مقتضی فضای انتخابات را مخدوش کنیم. این نکته، لااقل بر دوستان اصول گرا، مومن و حزب اللهی فرض است که به موازات دفاع از نامزد مورد نظر خود، مراقب جبهه دشمن هم باشند. القصه! باید دم خود انتخابات را هم گرم نگه داشت. دمیدن در تنور انتخابات، فقط سینه زدن در خیمه نامزدهای محترم نیست. خیمه اصل کاری، خیمه مردم سالاری دینی است. اصل اصل کاری، خود انتخابات است. من در میان این همه زنده باد و مرده باد، می خواهم بنویسم؛ زنده باد اصل صندوق رای. زنده باد اصل جمهوری اسلامی که با پس زدن دودمان دیکتاتوری پهلوی، اجازه داد مردم با رای خود، امور اجرایی کشور را مهندسی کنند. زنده باد اصل ملت ایران که پاسدار هندسه الهی خویش است. زنده باد اصل نام ها و اصل شناسنامه ها. زنده باد اصل صف های طولانی. زنده باد اصل مادرانی که بعد از نماز صبح، «تعقیبات» را هنگام رفتن به محل اخذ رای می خوانند. زنده باد اصل انگشت های اشاره که دقیقا در چشم دشمن فرود می آید. زنده باد اصل شورای دقیق و دشمن شکن نگهبان. زنده باد اصل انتخابات… حتی زنده باد اصل مناظره های داغ. زنده باد اصل تمام نوستالوژی های انتخاباتی ما. زنده باد اصل عروس و دامادهای شناسنامه به دست. زنده باد اصل زنان بچه بغل… زنده باد اصل اصحاب شمارش آرا. زنده باد اصل زندگی در فضای گرم انتخابات. زنده باد اصل شهید جانباز، حاج احمد پاریاب که گفته بود؛ «خودم هم نبودم، انتخابات، شناسنامه ام را ببرید، بگذارید این مجلد سرخ همچنان در حال و هوای انقلاب سیر کند». زنده باد اصل نامزدهایی که نام شان کلا با انتخابات ریاست جمهوری گره کور خورده! حتی تر، زنده باد اصل پیش بینی های صادق زیباکلام، گیرم صدی نود تاش درست از آب درنیاید!! الحق که باید دم انتخابات را هم دید. وقتی دشمن، این چنین سینه چاک کرده، اصل انتخابات هم یک نامزد! بیاییم هوایش را داشته باشیم. تقوای سیاسی، به دقت روی این نکات هم هست! و الا چه کسی گفته فقط نامزد فلان جبهه اصلح است؟!

پنجم: هنوز نه به دار است، نه بار، بر سر انتخابات پیش رو می کوبند با لطایف الحیل. جوری این انتخابات را تحلیل می کنند کانه نسبتی با انتخابات های ریاست جمهوری گذشته ندارد. ویژه اش می کنند، نه آنطور که ویژه هست، بل آنطور که خود می پسندند. می کوبند و نام این کوبیدن را می گذارند نقد! مثلا در باب تکثر نامزدها، من نیز معتقدم که تفرقه آفرین است، کلاس انتخابات ریاست جمهوری را پایین می آورد و باعث می شود رای رئیس جمهور منتخب، به نسبت رای پایینی باشد. لیکن از یاد نبریم که موضوع تکثر نامزدها در مقطع ۶۰ روز مانده به انتخابات، خیلی هم پدیده نوظهوری نیست. قطعا همه این افرادی که اعلام نامزدی کرده اند، تا روز آخر، نامزد قطعی انتخابات باقی نخواهند ماند و خیلی هاشان بنا به خیلی دلایل عرصه رقابت را وامی گذارند. غرض ورزان، در تحلیل های خود، یکی هم می گویند؛ «هیچ وقت مثل امروز، مردم این همه سر در گم و بلاتکلیف نبوده اند». نیز می گویند؛ «مردم اصلا نمی دانند به کی باید رای بدهند و به کی نباید رای بدهند». ادعاهای مشابه زیاد است. ایضا می گویند؛ «اغلب ائتلاف ها و جبهه ها و دار و دسته ها، از اصول گرا گرفته تا اصلاح طلب، تکلیف نامزد نهایی خود را نمی دانند… و بعضی ها حتی این را هم نمی دانند که دست آخر باید نامزد معرفی بکنند یا نکنند؟!… در انتخابات شرکت کنند یا نکنند؟!…». بی شک موهوم دانستن مسائلی از این دست، پاک کردن صورت مسئله است، اما باور دارم که آش اینقدر هم شور نیست! عده ای معتقدند؛ «چنین معضلاتی با وجود احزاب حرفه ای، مهذب و درست و درمان کمتر مجال بروز پیدا می کند»، لیکن چه با این نظر موافق باشیم، چه نباشیم، قدر مسلم، بگو مگوهای این چنینی، فقط مختص انتخابات پیش رو نیست. شما را ارجاع می دهم به ۶۰ روز قبل از انتخابات ریاست جمهوری ادوار گذشته. مگر فروردین و اردیبهشت سال های ۸۸ و ۸۴ و ۸۰ و ۷۶ و… کم و بیش از این مجادلات نداشتیم؟! به راستی، چه کسی سرگردان است؟! مردم، رسانه ها، مدیران، یا کسانی که وظیفه شان سرد کردن تنور انتخابات است؟! من هم قبول دارم که بهتر است دولت مستقر، گرایش به نامزد خاصی نداشته باشد، اما آیا دولت سازندگی در سال ۷۶ و دولت اصلاحات در سال ۸۴ واقعا هیچ گرایشی به هیچ نامزدی نداشته اند؟! لذا ما اگر انتخابات پیش رو را «ویژه» می دانیم، ناظر بر اهداف دشمن بیرونی است، نه اینکه احیانا کنش انتخاباتی مردم و احزاب، خیلی ویژه تر از ادوار قبل شده باشد. «بصیرت» همواره با «صبر» آمده. انگار ۶ ماهه به دنیا آمده اند جماعتی که سرگردانی خود را به مردم نسبت می دهند. طبعا رفتار و گفتاری که مردم را سرگردان کند، -از قبیل همین تک پری ها و جبهه بندی ها- مذموم است، اما ۲ ماه مانده به انتخابات، در کدام دوره، مردم رای نهایی خود را می دانستند که امروز بدانند؟! آنقدر که من از جامعه ایرانی خبر دارم، مردم اندک اندک به سبک سنگین کردن نامزدها و برنامه ها خواهند پرداخت و به کمک کلیدواژه ای که همه گیر خواهد شد، روزهای آخر تصمیم نهایی خود را می گیرند. آن کلیدواژه می تواند قانون، عدالت، پیشرفت و… باشد که فعلا باید صبر کرد اما همراه بصیرت افزایی. انتخابات همین فردا قرار نیست برگزار شود. پس نه مردم را سرگردان کنیم، نه سرگردان بنامیم! کسانی که مردم را سرگردان می دانند یا سرگردان می خواهند (!) باید بدانند که «گفتمان نومیدی و یاس» هرگز رای این ملت نخواهد بود. مردم ما رندتر از آنند که مرد رندان سرگردان بخواهند این چنین زود و نابخردانه درباره شان داوری کنند. دیروز همین مباحث را با یکی از دوستان در میان می گذاشتم. دوستی که دوم خرداد رای به خاتمی داده بود. می خندید و می گفت: «من اواخر فروردین ۷۶ حتی تا وسطای اردیبهشت آن سال، نمی دانستم خاتمی اصلا کی هست؟! اگر الان سرگردان محسوب می شوم، آن موقع چی باید حساب می شدم؟!» صد البته به این معانی، انتخابات پیش رو هیچ تفاوت ویژه ای با ادوار قبلی ندارد. بگذریم که خوب یا بد، مردم ما عجله سیاسیون را ندارند. پس فضا، نه میان نخبگان و نه میان توده ها، فضای سرگردانی نیست. اسمش را بگذارید «فضای گمانه زنی»، با شما هم رای خواهم شد.

ششم: فی المجلس هر آن کاری که به گرم کردن تنور انتخابات کمک کند، عملی ماجور است. نیز باید مراقب اقتضای فضای کنونی انتخابات بود. مبادا ما خود غفلت کنیم و با نگاه آرمان گرایانه، حرف های مایوسانه بزنیم که بلا تردید بازی در مساحت دشمن است. الحمدلله سخنان رهبر انقلاب، جملگی عطر خلق حماسه ای دیگر دارد. هیچ کس این ملت را اندازه ولی فقیه نمی شناسد. یکایک جملات «آقا» بارقه امید دارد. برای ما که از «رای رهبر» بی خبریم، «راه رهبر» هست، راه نمایی های ایشان هست. ای خوشا همان اندازه که تلاش می کنیم رای رهبر را کشف کنیم، اندکی در راه نمایی های مثل روز روشن علمدار انقلاب دقت کنیم. از مصادیق تقوای سیاسی، استفاده از فرامین رهبر انقلاب است و از نمونه های بی تقوایی سیاسی، این است که ولی فقیه را برای جبهه خود بخواهیم، نه خود را برای جبهه ولایت. خوب است کسانی که بیش از دیگران تقوی، تقوی، تقوی می کنند، بیش از دیگران «تقوای ولایی» داشته باشند. از تقوی به دور است؛ طوری هوادار خود را بار بیاوریم که خیال کند با پرتاب مهر، دل بزرگان شاد می شود! نیز از تقوی به دور است؛ هنگام تذکر واضح بزرگان، به جای عذرخواهی و توبه، از مسیر توجیه برویم! این هم از تقوی به دور است که علمدار انقلاب را بیش از نفی دشمن اصلی، برای نفی دیگر اصول گرایان بخواهیم! از دیگر سو؛ کسانی که در فتنه ۸۸ نمره شایسته نگرفته اند، وقتی متاثر از اغلاط ریز و درشت دولت، رای اکثریت سال ۸۸ را مواخذه می کنند نیز دچار بی تقوایی سیاسی اند. آن روز، و با وجود آن ۴ نفر، الی الابد رای ما قابل دفاع است. این نوشته کد به تقوای سیاسی است، نه له این یا علیه آن. نقد مدیران یا مدح مدیران، همان به که ناظر بر انقلاب اسلامی باشد، نه آمد و شدهای سیاسی-صنفی.

هفتم: از وجوه ثابت انتخابات های ریاست جمهوری اخیر، رجوع به «نظرسنجی» بوده است. اساسا خود انتخابات چیست؟! مراجعه به رای مردم برای تعیین رئیس جمهور. با این حساب، بهترین راه رسیدن به اشلی کوچک از انتخابات، انجام نظرسنجی است. من کتمان نمی کنم که از اساس برخی از این نظرسنجی ها، چیزی جز توهم اطرافیان افراطی کاندیداها نیست، اما همه نظرسنجی ها، نظرسازی نیست! نظرسنجی، نه تنها شاخصه علمی دارد، بلکه رصد فضای ذهنی جامعه در آستانه انتخابات است. البته تجربه «انتخابات ایرانی» نشان داده که نظرسنجی ۶ ماه مانده تا انتخابات، با نظرسنجی ۲ ماه مانده به انتخابات، و این دومی، تا نظرسنجی ۱۰ روز مانده تا انتخابات، خیلی تفاوت دارد. فلذا باید تا روز آخر، نظرسنجی ها را به عنوان یکی از شاخصه های رای، رصد کرد و به تغییر نتایج آن، و پایین و بالا شدن نامزدها احترام گذاشت. از آنجا که انتخابات به خودی خود، مراجعه به رای مردم است، و از آنجا که تعدادی از نامزدها به نسبت دیگران، واجد شرایط «بهترین ها» می باشند، برای انتخاب «بهترین فرد از میان بهترین ها» قطعا نمی توان از «نتایج نظرسنجی ها» به عنوان «یکی از شاخصه های مهم» چشم پوشی کرد. نظرسنجی همه شاخص نیست، اما شاخص مهمی است. ما در مقطع انتخابات ۲ نوع نظرسنجی داریم. یکی؛ نظرسنجی برای پی بردن به آخرین آرا و نوترین تصمیمات آحاد مردم، دیگری؛ نظرسنجی درون گروهی برای نیل ائتلاف ها، جریان ها و جبهه ها به نامزد مد نظر. این روزها اما بعضی گروه های سیاسی، به شکلی درشت، -نه درست- بر سر هر نوع نظرسنجی می کوبند و علی الدوام سخن از ملاک تقوی، -به جای ملاک نظرسنجی- می رانند. در ادامه این روند، مدعی اند که فقط نامزد مورد حمایت جبهه خودشان دارای شاخصه اصلحیت و تقواست! سلمنا! گیرم که به جای «صالح مقبول» باید رای به «اصلح غیر مقبول» داد و کاندید متقی تر، چه کسی گفته نامزد شما از همه اصلح و از همه با تقوی تر است؟! چه کسی گفته نامزد دیگران صالح مقبول است؟! و با چه فرایندی بدین کشف نائل آمده اید؟! وانگهی! ما داریم ناظر بر موضوع زمینی انتخابات سخن می گوییم، نه مفاهیم زلال آسمانی. کسانی که این همه تقوی را بر سر نظرسنجی می کوبند و ۲ گانه های بی خود و بی جهت می آفرینند، بر ما معلوم دارند که عاقبت چیزی به نام انتخابات و مردم سالاری دینی و رجوع به رای ملت را قبول دارند یا نه؟! اگر این همه با نظر مردم مشکل دارند، پس چرا در انتخابات که نمونه اعلای نظرسنجی هاست، شرکت می کنند؟!

هشتم: کسانی که در مقام حرف، مدام نان ۹ دی را می خورند، اما در مقام عمل، از سوم تیر قدیس ساخته اند، «منهای معایب رئیس جمهور کنونی» نیستند. واجدین «تفکرات سیاه و سفید و حب و بغضی احمدی نژادی»، «منهای معایب رئیس قوه مجریه مستقر» نیستند. روز سوم تیر ۸۴ آنقدر که «نه به هاشمی» برجسته بود، «آری به احمدی نژاد» واضح نبود. بگذریم که احمدی نژاد «مصداق» بود و «آری اصل کاری»، آری به ۴ مفهوم عدالت، ساده زیستی، ولایت مداری و دشمن ستیزی بود. سوم تیر روز مهمی بود، اما نه آنقدر که «بت» شود! اگر بت ساختن از ۲ ی خرداد خوشایند ما نیست، بت ساختن از ۳ ی تیر هم کاری خطاست. اگر عده ای خیال می کنند روز ۳ ی تیر حماسه در حد «حماسه اعلی» خلق شد، اصلاح طلبان نیز بر این باورند که دوم خرداد «حماسه بزرگ» بود، اما نه! بهتر آن است که بر افق دید خود بیفزاییم و این چنین با روزها بازی نکنیم و از یاد نبریم که حتی دوم خرداد را هم «حضرت آقا» تعبیر به «حماسه» کردند. مع الاسف، بدتر از بازی با روزها، وارد کردن مقدس ترین مقدسات در سیاسی بازی هاست. تو را به خدا اندکی رحم کنیم به مفاهیم عالیه. اگر رئیس قوه مجریه مداقه ای بابت مفهوم «بهار» ندارد، «تفکر احمدی نژادی ها» نیز گاهی عجیب حرف های ناصحیح می زنند و عجیب تر اینکه روی بیان نادرست خود اصرار نشان می دهند. من از ساحت صاحب گران قدر فاطمیه عذر می خواهم، اما آیا این هم از مصادیق تقوی و اصلحیت است که مدعی شویم؛ «اولین شخصی که علیه ائتلاف ایستاد، حضرت زهرا (س) بود؟!» اگر دیگران هم بخواهند بی تقوایی کنند، آیا دشوار است بردارند و جواب «های» را با «هوی» بدهند؛ «اولین شخصی که علیه جبهه های سیاسی مصر بر منیت و غرور ایستاد، حضرت زهرا (س) بود؟!» و به راستی، مگر نه این است که هر جبهه ای، فی نفسه، نوعی ائتلاف است؟! و آیا ما نباید حق داشته باشیم که این نوع گفتار و رفتار را، نه تقوی، بلکه بی تقوایی بخوانیم؟!

***
فصل قشنگ انتخابات، بهار رابطه نظام مقدس جمهوری اسلامی با ملت است. همان به که با بی اخلاقی خرابش نکنیم. از این «شیرینی پر خاطره»، نمی توان «تلخی پر مخاطره» ساخت. سهل است که فتنه ۸۸ هم ختم به حماسه ۹ دی شد. مردم ما اگر در انتخابات، رای می دهند، در امتحانات، با جان خود به صحنه می آیند. ام البهار این رای ها و جان ها، موسم خوش رنگ شهادت است. شهادت، نقطه اوج بصیرت است. جنگ امروز، شاید «شهید» کم داشته باشد، اما «شاهد» زیاد دارد. «شاهد» زیاد می خواهد. بصیرت ما شهادت خواهد داد که در لا به لای این همه صف بندی، هوای صف اصل کاری را داشته ایم یا نه؟! اگر دیروز، شهدا از جسم شان گذشتند و گذاشتند و رفتند، ما امروز باید از جان خود بگذریم… از جان خود بگذریم، لیکن بمانیم… تا «شاهد» باشیم برای انقلاب. تا «شهادت» دهیم به حقانیت، بلکه مظلومیت انقلاب. فی الحال خط مقدم شهادت، سه راه مرگ شلمچه نیست. سه راه زندگی بصیرت است. تیرها باید به ما بخورد، اما نباید سینه ما را بدرد. انقلاب هم شهید می خواهد، هم شاهد. حالا حالاها کار دارد با ما انقلاب… گمانم تنها رها کردن انقلاب پیش این همه دوست (!) از تنها رها کردن انقلاب پیش دشمن سخت تر باشد؛ کار ما از کار دیروزی ها سخت تر باشد. این است که در تقدیر ما، به جای «شهید»، «شاهد» نوشته اند. اگر درست کار کنیم، «جهاد مضاعف» به ابتکار ما می گویند.
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر: