"خیبرآنلاین" - بسمه تعالی
حجتالاسلام والمسلمین جناب آقای دکتر روحانی ریاست محترم جمهوری
با سلام و احترام
«صَدیقُکَ مَن صَدقَکَ لا مَن صَدَّقََک»
«دوست واقعی کسی است که به صداقت و صراحت با شما سخن گوید نه آنکه شما را تایید و تصدیق نماید». امام علی(ع)
«آقای بهشتی فکر میکنید که هستید؟ اگر از این در (شورای انقلاب) بیرون بروید مردم برای شما حتی تره هم خرد نمیکنند!»
این جمله رئیس روابط عمومی دبیرخانه شورای انقلاب در جلسه هفتگی با شهید بهشتی، رئیس شورای انقلاب یعنی کسی که بعد از رهبر انقلاب همهکاره کشور و عملاً رئیس ۳ قوه کشور بود، است.
نه فقط تاریخ انقلاب اسلامی بلکه در کل تاریخ ایران، بهشتی تنها رئیس کشور ایران بوده که اعضای دفترش را قویترین منتقدانش تشکیل میدادند، حتی میتوان ادعا کرد در کل تاریخ سیاسی جهان، آقای بهشتی تنها رئیس حکومت و رئیس حزب فراگیر بوده که در دفتر ریاست بر حکومت حتی یک عضو از حزب فراگیری که رئیسش بوده حضور نداشت. همواره حزبیها پیگیر بودند یا اعضای دبیرخانه شورای انقلاب عضو حزب شوند یا دبیرخانه تحویل حزب جمهوری اسلامی شود اما آقای بهشتی به این خواستها توجه نکردند.
یکوقت به ایشان گفتم در کشور این همه ناسزا به شما میگویند چرا حتی یکبار به آنها جواب نمیدهید، فرمودند: «دو روش وجود دارد؛ یکی پاسخگویی به افتراها و ناسزاها و دیگری سکوت تا در طول زمان خود مردم به حقیقت پی ببرند. من روش دوم را ترجیح میدهم.» به همین دلیل امام فرمودند ایشان شهید مظلومند. نهتنها با رهبران حزب کمونیست بلکه با منتقدان جوان و بینام و نشانی مانند بابک زهرایی در تلویزیون با کرامت والایی برخورد کرده و به طور زنده مناظره و بحث آزاد میکردند. حالا برخورد ایشان را مقایسه فرمایید با برخورد جنابعالی با منتقدان که نهتنها تاکنون خود با آنها گفتوگو نفرمودهاید بلکه هیچ نمایندهای هم برای گفتوگو و توجه و پاسخ به دیدگاه منتقدان تعیین نفرمودید و با سانسور کامل اجازه بحث آزاد در رسانه ملی در این باره نیز داده نشد و حتی نسبت به منتقدان انواع ناسزاهای ناروا مانند بزدل سیاسی، بیسواد، ترسو، دل لرزان، بیکار، معدودی که از جای خاص تغذیه میشوند، ناقصالخلقه و… عنوان شد. البته آنزمان به شهید بهشتی با آن ویژگیها انحصارطلب اطلاق میشد اما امروز جنابعالی از طرفداران آزادی و دگراندیشی و پلورالیسم شناخته میشوید.
علت تندگویی علیه منتقدان چیست؟البته بنده و امثال بنده وقتی پای منافع ملی کشورمان پیش میآید بزدلیم و میترسیم و میلرزیم! اما بالاخره ما شهروندان این کشور به ریاست جنابعالی هستیم؛ به جای حواله به جهنم بفرمایید دوستان شیردلتان ما را توجیه کنند تا از ترس و لرز بیرون بیاییم. بنده بیش از ۸ ماه است پیشنهاد کردهام یک یا دو یا هرچند نفر از دوستان شیردل بیایند و در رسانه ملی و در برابر پیشگاه ملت درباره موافقتنامه ژنو با هم بحث کنیم تا بزدلی و ترس و لرز بیمورد ما و شیردلی دوستان برای ملت آشکار شود اما تاکنون هیچیک از این شیردلان که قویترین دیپلماتهای جهان هستند حاضر نشدهاند با ما به بحث بنشینند و سانسور کامل در رسانه ملی حاکم شده است. ممکن است بفرمایید سطح آنها بالاست و دونشأن آنهاست که با امثال بنده که کارشناس ساده هستم به بحث بنشینند البته درست است که ما دونپایه و کارشناس ساده هستیم اما حالا اظهارات معدودی کمسواد دونپایه که نباید این همه دلواپسی، عصبانیت و دغدغه ایجاد کند که در مهمترین اجلاس سطح عالی دیپلماتیک کشور آنچنان به این معدود ترسوی لرزان بتازید!
مشاورتان، جناب آقای آشنا از آن اظهارات تندتان دفاع کرده و فرمودند آنها از عصبانیت نبوده بلکه صریح بوده است. اگر نظر جناب مشاور درست باشد آنگاه این نتیجه حاصل میشود که سناریوی ناسزاگویی و پرخاشگری از قبل توسط مشاوران کارشناسی شده و یک عصبیت فیالبداهه نبوده است. در اینصورت باید دید هدف این موجسازی جدید چیست؟ آن هم در شرایطی که این عده معدود منتقد، ساکت بودند و مدتی بود صحنه کشور در این باره کاملاً آرام شده بود. احتمالاً مشاورانتان این احتمال را دادهاند که ممکن است از مذاکرات هستهای چیز قابل توجهی به دست نیاید و لذا میخواهند پیشاپیش با بزرگنمایی، مخالفان قدرتمند فرضی بتراشند که کارشکنی میکنند و ناکامیها را برگردن آنها بیندازند یا ممکن است هدفشان این باشد که فضای سیاسی کشور را آنقدر پر از گردوغبار کنند که مردم متوجه نشوند چه دادند و چه به دست آوردند و در پرتو غوغاسازیها و حاشیهسازیها، حقیقت اصلی پنهان بماند. اگر قرار باشد ظرف دوـ سه ماه آینده مذاکرهکنندگان با دست پر بیایند دیگر نیازی به اینگونه غوغاسازی و ناسزاگوییها نیست، آن موقع با افتخار دستاوردهای بزرگ خود را به ملت نشان میدهند و جشن پیروزی ملی میگیرند و به طور طبیعی منتقدان منزوی میشوند.
لطفا گفتمان را عوض نکنید! بنزسواری چه شد؟جنابعالی به کسانی که با مذاکره مخالفند، شدیداً تاختید و آنها را بزدل، ترسو و لرزان خواندید که از هرگونه مذاکره میترسند و میلرزند اما باید تصریح کنم بحث بر سر اصل انجام مذاکره یا عدم انجام مذاکره گفتمان یکسال پیش کشور بود که عدهای موافق و عدهای مخالف انجام مذاکره بودند، بنده در آن زمان در ۲ دانشگاه سخنرانی کردم و از اصل انجام مذاکره دفاع و حمایت کردم. جنابعالی در سخنرانی اخیرتان سعی فرمودید گفتمان امروز کشور را به گفتمان یک سال پیش بازگردانید در حالی که گفتمان امروز کشور بررسی و ارزیابی محصول یکسال مذاکره است و نه اصل مذاکره! حالا دیگر جنابعالی و دوستان شیردلتان یک سال است با آمریکاییها هرطور و هرمقدار مذاکره کردهاید، آنطور که میگویند دوستان شیردل و آمریکاییها در طول مذاکرات آنقدر صمیمی شدند که یکدیگر را با اسم کوچک صدا میکنند. بعد از ۳۷ سال از آخرین تماس تلفنی شاه ایران با رئیسجمهور آمریکا، جنابعالی اولین رئیس کشور ایران هستید که با رئیسجمهور آمریکا تلفنی صحبت کردید، پس هرگونه ارتباط، تماس و مذاکره که ممکن بوده، یکسال است که انجام شده و حالا گفتمان را لطفاً عوض نکنید، گفتمان امروز کشور محصول مذاکرات یکساله است و نه اصل مذاکره! و در این باره مقام معظم رهبری در دیدار اخیرشان با سفیران و دیپلماتهای کشور اعلام فرمودند یکسال مذاکره محصولی جز افزایش تحریمها و دشمنیها نداشته است. میزان آزادی عملی که جنابعالی و دوستان مذاکرهکنندهتان در این یکسال داشتهاید در تمام دوران ۳۶ ساله بعد از انقلاب، هیچ دولتی در این حد و اندازه نداشته است، در واقع دولت جنابعالی هزینههای بسیار بزرگ ملی را در این باره مصرف کرده و امروز باید بیلان و ماحصل این مذاکرات با صرف هزینههای ملی را بیان کنید، نه اینکه دوباره به سال گذشته برگردید و صحبت از ترس بعضیها از نفس مذاکره فرمایید. وقتی مذاکرات ۱۰ سال پیشتان شکست خورد در کتابتان فرمودید غیرمتعهدها مانند دوچرخهاند و اروپا مانند پیکان است و آمریکا مانند بنز و فرمودید آن موقع فقط امکان پیکانسواری داشتید و فرمودید مذاکرات با اروپا با کارشکنی آمریکا شکست خورد. یعنی اینکه آن موقع بنز با یک ویراژ موجب چپ کردن پیکان شد. اما اکنون یکسال است که هرچقدر خواستید بنزسواری کردید لذا امروز باید نتیجه یکسال بنزسواری را بفرمایید!
تبدیل اتاق فکر به اتاق عملیات (کارشکنی!)فرمودید منظورتان از آن ناسزاها، منتقدان و مخالفان نبودهاند، منظورتان کسانی هستند که اتاق فکرشان را به اتاق عملیات تبدیل کردهاند. حالا فرض کنیم عدهای هستند که در یک اتاق در مورد این مسائل فکر میکنند و بعد هم تصمیماتی میگیرند و آنها را عملیاتی میکنند (اتاق عملیات)، فکر کردن که انشاءالله آزاد است اما عملیات آن عده معدود اگر غیرقانونی است که جایی برای ناسزا نیست باید دستور پیگرد قانونی و مجازات آنها را صادر فرمایید و قوه قضائیه باید به اقدامات خلاف قانون آنها رسیدگی کند، بنده که فردی مستقلم و در تمام دولتها پست و منصب داشتهام الا دولت گذشته، اما فرض کنیم عدهای از جناحهای مقابل جنابعالی، سعی میکنند نقاط ضعف سیاستها و اقدامات جنابعالی و تیم مذاکراتی را پیدا کنند و آنها را به روشهای گوناگون مطرح کنند، خب! این طبیعت نظامهای آزاد و مردمسالار است، این که جرم نیست. در آمریکا، اکنون جمهوریخواهان تلاش میکنند نقاط ضعف دموکراتها را بیابند و روی آنها انگشت بگذارند و تبلیغات کنند تا در دور بعدی دموکراتها را شکست دهند. این خاصیت مثبت دموکراسی و نظامهای چندگانه است که جناحها از ترس یکدیگر سعی میکنند کمتر نقطه ضعف داشته باشند، بنابراین در برابر چنین اقداماتی هم جای ناسزاگویی از طرف رئیسجمهور نیست. تاکنون مقام معظم رهبری و تمام ارکان حکومتی و اکثریت مجلس از مذاکرات و تیم مذاکراتی قویاً حمایت کردهاند و معدود منتقدان هم جز حرف زدن امکانی در نظام تصمیمگیری کشور ندارند که بتوانند در مسیر اقدامات جنابعالی و تیم مذاکراتی کارشکنی کنند و لذا این ناسزاگوییها صرفاً یک بزرگنمایی از منتقدان است.
قویترین دیپلماتها و مذاکرات؟!فرمودید جنابعالی و تیمتان قویترین دیپلماتها در منطقه و جهان هستید و احاله فرمودید به مذاکرات ۱۰ سال پیش خودتان و فرمودید کتابتان را مطالعه کنیم تا از مذاکرات قدرتمند جنابعالی و قویترین دیپلماتها مطلع شویم. در این باره سوال اصلی این است که مذاکرات تیمی که ۱۰ سال پیش شکست خورده را چگونه بهعنوان یک نمونه عالی و الگوی موفق مطرح میفرمایید، این مانند آن است که یک تیم فوتبال ۱۰ سال پیش در یک بازی از حریف خود ۶ بر صفر باخته باشد و حالا سرمربی آن تیم خود را قویترین تیم بنامد و حتی ماجرای آن بازی شکست خورده را به عنوان یک الگوی موفق بنویسد و با افتخار خواستار مطالعه تاکتیکها و تکنیکهای آن تیم شکستخورده شود!
فرمودید معمول نیست متن مذاکرات در کتاب نوشته شود ولی جنابعالی منت گذاشتید و متن مذاکرات قوی ۱۰ سال پیش را برای آگاهی ما نوشتهاید که بخوانیم و از ترس و دل لرزانی بیرون بیاییم.
جناب آقای روحانی! در اینجا باید تأکید کنم که یک دیپلماسی وقتی موفق است که به هدفش نائل آید، دیپلماسی، صرف بیانیه و اعلامیه قوی خواندن در اتاق مذاکره نیست که اکنون ما را احاله به متن مذاکرات خودتان میفرمایید، دیپلماسی مجموعهای از مذاکرات و اقدامات است که برای رسیدن به هدفی خاص صورت میگیرد و میزان موفقیتش با میزان رسیدن به هدفش سنجیده میشود نه با متن مذاکرات!
استراتژی اعتمادسازی یکطرفه جنابعالی و تیمتان در ۱۰ سال پیش برای حل مناقشه هستهای شکست خورد و اتفاقاً امروز باید برعکس، از شکست آن استراتژی درس میگرفتیم و از آن پرهیز میکردیم که شکستی دوباره حاصل نشود و اتفاقا دلنگرانی بنده به خاطر تکرار آن استراتژی و احتمال شکستی دوباره است.
حق غنیسازی صنعتی یا حق فرفرهبازی!سوم آذرماه ۹۲ روز امضای موافقتنامه ژنو در پیامتان فرمودید: «حقوق هستهای و حق غنیسازی ملت ایران مورد اذعان قدرتهای جهانی که سالها سعی بر انکار آن داشتند قرار گرفت… دستاوردهای قطعی این توافق اولیه، به رسمیت شناخته شدن حقوق هستهای و حق غنیسازی ملت ایران است».
اگر این حق بزرگ و اساسی را گرفتهایم پس حالا چه مشکلی وجود دارد که اکنون در گزارش یکسالهتان از احتمال شکست مذاکرات سخن میگویید، در حالیکه برعکس بوده و حقی را که NPT در ماده ۴ به همه اعضا بدون هیچ قید و بند و محدودیت در فعالیتهای صلحآمیز هستهای داده است موافقتنامه ژنو در اندازه، درصد، حجم، مکان، ذخائر، تشخیص میزان نیاز کشور و….. همه را مشروط به توافق با آمریکا و طرفهای مقابل کرده، محدودیتی که هیچیک از اعضای NPT بدان ملزم نیستند و این نهتنها اذعان به حق قانونی ما در ماده ۴ NPT نیست بلکه تنازل از آن ماده و تهی کردن آن میباشد. بنده در آن نامهام تصریح کرده بودم وقتی نیاز عملی کشور به میزان غنیسازی را مشروط به موافقت آمریکا و طرفهای مقابل کردیم، این نقض حاکمیت ملی کشور است که بیگانگان مجاز به دخالت در تصمیمگیریهای ملی و داخلی کشور شدهاند و در اینکه ما در کشورمان به چه چیز چه مقدار نیاز داریم دخالت میکنند. درواقع موافقتنامه ژنو، سند قانونی کردن مداخلات آمریکا در امور داخلی ایران است. بنده در نامهام تصریح کردم: «هدف از قرار دادن این بند در موافقتنامه ژنو محدود کردن ایران حتی در فاز ۵درصد است، آنها سعی خواهند کرد از غنیسازی شیر بیدم و یال و کوپال و اشکم بسازند (غنیسازی دکوری) و نهایتاً هم منت بگذارند که با غنیسازی موافقت کردهاند».
آیا امروز آنها به دنبال این هدف نیستند؟ آیا به همین دلیل مذاکرات وین به بنبست نرسید که مجبور به تمدید مذاکرات شدیم؟ آیا آنها امروز به خطوط قرمز ما ورود نکردهاند و حد و اندازه نیاز کشور ما به غنیسازی صلحآمیز (۵درصد) را تعیین نمیکنند؟ آیا اختلاف اصلی این نیست که آنها میگویند ما در ۱۵ سال آینده بیش از ۴۰۰۰ سانتریفیوژ برای نیازهای کشورمان لازم نداریم؟ و آیا ما حالا در چانهزنی این مساله نیستیم که ثابت کنیم نیاز کشور ما بیشتر است؟ طوری که مقام معظم رهبری ورود کردند و در یک سخنرانی علنی بر عدد و رقم نیاز عملی کشورمان درباره غنیسازی تأکید و تصریح فرمودند. قرارداد ما با روسها برای نیروگاه بوشهر ۷ سال دیگر تمام میشود و بنابراین ۷ سال دیگر کشورمان سالانه به ۱۹۰ هزار سو غنیسازی نیاز دارد که با سانتریفیوژهای اولی تقریباً همین تعداد سانتریفیوژ لازم داریم لذا بر این عدد و رقم مقام معظم رهبری تأکید و تصریح فرمودند.
بنابر اظهار مقام معظم رهبری، آنها به مرگ گرفتهاند تا ما به تب راضی شویم یعنی آنها ممکن است تا ۱۰ هزار سو را رضایت دهند در حالی که نیاز واقعی و عملی ما ۱۹۰ هزار سو است. آنها میگویند وقتی قراردادتان با روسها تمام شد، دوباره قرارداد ببندید و باز از روسها بخرید! یعنی ما حق نداریم وابستگیمان به روسها را در این باره پایان دهیم!
در واقع در امور داخلی ما که نیازمان را خودمان تأمین کنیم یا اینکه وابسته بمانیم و از خارج بخریم را، آمریکا و روسیه و قدرتهای بزرگ تعیین میکنند، اگر غنیسازی ما نتواند صنعت برق ما را تأمین کند آیا همان غنیسازی دکوری که بنده پیشبینی کرده بودم، نیست؟
این همه سال با صرف هزینههای گزاف مادی و انسانی و شهدای هستهای پس کارکردش چیست؟
آقای رئیسجمهور! موافقتنامه ژنو حق غنیسازی را برای ملت ایران گرفت یا حق فرفرهبازی را؟ اگر چرخش سانتریفیوژها نیازهای صلحآمیز صنعت برق ما را تأمین نکند، چرخش آنها با چرخش فرفرههای اسباببازی کودکان چه فرقی دارد؟
پرانتز ما و پرانتز آمریکاییها!آقای ظریف فرمودهاند انشای متن نهایی آماده شده و در موارد اختلافی پرانتزهای خالی گذاشته شده که در ۳-۲ ماه آینده این پرانتزهای خالی را با رایزنی پر خواهند کرد. بنده با توجه به شناختی که از عملکرد آمریکاییها و طرفهای مقابل دارم، میتوانم پیشبینی کنم که درباره اختلاف اصلی یعنی مساله «غنیسازی» آنها چه خواهند کرد و لذا برای همکاری و کمک به جنابعالی و تیم مذاکرهکننده نکاتی را مطرح میکنم:
آمریکاییها و طرفهای مقابل سعی خواهند کرد با همان ترفندهای حرفهایشان با کلمات کلی این پرانتز را پر کنند و سرمان کلاه بگذارند و دوباره در آینده با بهانهبازیشان همچنان عملاً دستمان خالی بماند اما ما با توجه به تأکید و تصریح مقام معظم رهبری و اعلام نیاز عملی سازمان انرژی اتمی، باید پرانتز مربوط به غنیسازی و نیازهای عملی ایران را با این جمله پر کنیم: (ایران در طول ۷ سال آینده طوری بر ظرفیت و توان غنیسازی خود اضافه خواهد کرد که پس از ۷ سال قادر شود سالانه ۱۹۰هزار سو غنیسازی کند). آمریکاییها و گروه ۱+۵ خواهند گفت ذکر عدد و رقم در توافقنامه بیمورد است و سعی خواهند کرد این پرانتز را چنین پر کنند: (بعد از پایان دوره زمانی «۱۰ یا ۱۲ یا ۱۵ساله» گام نهایی و اجرای موفق و کامل گام نهایی، با ایران مانند کشورهای عضو NPT که سلاح هستهای ندارند رفتار خواهد شد). نکته مهمی که باید جنابعالی و تیم محترم مذاکرهکننده توجه فرمایند این است که این جمله کلی و چندپهلو است به طوری که کشورهای عضو NPT که سلاح هستهای ندارند شامل هر دو دسته است؛ یک دسته، آنهایی که چرخه سوخت و پروسه غنیسازی بومی دارند و دسته دیگر، آنها که چرخه سوخت و غنیسازی بومی ندارند و اورانیوم غنی شده را از خارج میخرند. یعنی بعد از این دوره طولانیمدت دوباره ما میرویم سر خانه اول و دوباره باز دعوای اصلی از اول شروع میشود که ما جزو کدامیک از اینها خواهیم بود و دوباره آمریکا خواهد گفت بهتر است شما جزو دسته دوم باشید و از خارج بخرید. اگر اینکار را نخواهند کرد در متن تصریح کنند ما جزو کدامیک از این دو دسته خواهیم بود. همانطور که در پرانتز مورد نظر خودمان تصریح کردم باید با عدد و رقم مشخص ذکر شود و نه کلی! و از طرف دیگر کدام مرجع بیطرف پیشبینی شده که بعد از ۱۰ سال تایید کند ما گام نهایی را کامل و درست اجرا کردهایم، اگر مرجع تعیینکننده، آژانس انرژی اتمی است که اساساً بانی و باعث تمام مشکلات و بحران هستهای ما ناشی از بهانهجوییها و عدم بیطرفی و غرضورزیهای آژانس است که تحت نفوذ آمریکا و دیگر قدرتهای جهانی است بنابراین در آن زمان(زمان نسل آینده!)، دوباره روز از نو روزی از نو، با یک بهانهجویی آژانس، بازی ادامه یافته و ما هم (فرزندانمان) طبق معمول دادمان به جایی نخواهد رسید!
از طرف دیگر اگر حتی ۱۰ سال دیگر ما آزاد شویم و امکان توسعه از آن موقع پیدا کنیم ۱۰ سال بعد از آن طول خواهد کشید تا توان ما به ۱۹۰ هزار سو برسد.
مراقب روسها باشیدروسها حتی آن موقع که رهبری اردوگاه به اصطلاح ایدئولوژی نجاتبخش جهانی را یدک میکشیدند باز فرصتطلب بودند و به سختی از اشغال شمال کشور ما دست برداشتند اما در دوره جنگ سرد و به خاطر حفظ پرستیژ ابرقدرتی و رهبری یکی از ۲ اردوگاه جهانی تا حدودی در فرصتطلبی، برخی ملاحظات و قید و بندهایی را رعایت میکردند اما روسهای کنونی در فرصتطلبی دیگر هیچ ملاحظهای ندارند و تبدیل به یک دلال صرفاً سودجوی بینالمللی شدهاند، اهرمها و برگهای گوناگون را با توجه به امکانات و قدرتی که دارند، میسازند و در صحنه بینالمللی براساس منافعشان با آنها وارد بازی و معامله میشوند. یکی از برگهای بسیار سودمندشان بازی با برگ ایران است. آنها در تکمیل نیروگاه بوشهر با تعاملی که با غرب و صهیونیستها داشتند به بهانههای فنی و مالی، بازی با زمان کردند و تا آنجا که میتوانستند طولانی کردند. درباره S300 هم قرارداد رسمی با ما را به غرب و صهیونیستها فروختند. غیر از حساسیتهای کلاسیک روسها درباره تبدیل ایران به یک همسایه قدرتمند و اتمی، آنها به عنوان منفعتطلبی تجاری نیز، اینکه ایران همیشه وابسته به روسها بماند و خریدار اورانیوم غنیشده از روسها باشد را ترجیح میدهند و به همین دلیل در عمق با مواضع آمریکاییها که ایران چرخه سوخت ملی و غنیسازی بومی نداشته باشد هماهنگ هستند. حتی اگر ما از روسها نخریم باز برای اینکه دست در بازار سوخت هستهای زیاد نشود، روسها ترجیح میدهند ما خریدار سوخت هستهای باشیم تا تولیدکننده، در هرحال در دهههای آینده پس از پایان ذخایر نفت، در بازار انرژی، سوخت هستهای مهم خواهد بود. در واقع در مناقشه هستهای در بازی به مرگ بگیر تا ایران به تب راضی شود، بازیگری اصلی مرگ نهایتاً با آمریکاییهاست و بازیگری اصلی به تب گرفتن با روسهاست که روسها نقش خود را مانند یک دلال حرفهای هم به ایران میفروشند و هم به آمریکا و غرب! روسها با هنرمندی فوقالعاده با استفاده از برگ ایران، کریمه، استراتژیکترین بخش اوکراین را بلعیدند. آنها رسماً به آمریکاییها هشدار دادند که اگر میخواهند روسها دست آمریکاییها را در مناقشه هستهای علیه ایران باز بگذارند باید آمریکاییها هم دست روسها را در بحران اوکراین باز بگذارند. آمریکاییها این هشدار روسها را جدی گرفتند و اقدام قرن نوزدهمی روسها در قرن بیست و یکم یعنی جداسازی کریمه و الحاق آن به روسیه را فقط نظارت کردند، اکنون دیگر کریمه فراموش شده و صرفاً صحبت از بحران و بیثباتی در شرق اوکراین است. روسها حتی با توان فوقالعاده دیپلماسی خود و ناشیگری و ناتوانی دیپلماسی ایران، به راحتی روی امکانات ایران در خاورمیانه که با هزینههای فراوان به دست آمده سوار میشوند و از آنها برای ارتقای موقعیت از دست رفته خود در خاورمیانه استفاده میکنند. در مناقشه سوریه و ماجرای اجلاس ژنو ۲ دیدیم که آقای ظریف رفت مسکو و همه تخممرغهای ایران را به جیب روسها ریخت و روسها هم آقای ظریف را پشت در اجلاس ژنو ۲ جا گذاشتند، در حالی که اگر میخواستند میتوانستند ایران را وارد اجلاس ژنو۲ کنند البته این کارکرد قدیمی و سنتی دیپلماسی قجری و پهلوی است که برای پوشش گرایش به غرب و آمریکا، تحرکاتی هم با شرقیها و روسها میشود تا یک بالانسی به نمایش گذاشته شود. لازم به یادآوری است رابطه با روسها در زمان رهبری حضرت امام(ره) و ریاست جمهوری مقام معظم رهبری برپایه برابری و احترام متقابل همسایگی و حسن همجواری پیریزی شد اما متأسفانه بعدها به دلیل ناشیگریها و سیاست خارجی یکسویه نگاه به شرق، تبدیل به یک رابطه یکطرفه و فرصتطلبانه به نفع روسها شد؛ نگاه یکسویه به شرق یا غرب برای سیاست خارجی ایران سمی مهلک است. بنده در سالهای گذشته بر این اشتباه استراتژیک و ناشیگری در قبال روسیه بویژه در قبال مناقشه هستهای هشدار دادم.
اعتمادسازی قجری به التماس می انجامدبرای کشور ما دیپلماسی سنتی در دوران قاجار و پھلوی متداول و عادت شده است. اساس آن این بوده که باید قدرتھای جھانی را شناسایی کنیم و سعی کنیم قویترین و مطمئنترین آنھا را انتخاب و با سیاست «اعتمادسازی» یعنی جلب اعتماد آن قدرت از طریق برآورده کردن خواستھای او، به آن کشور و اردوگاھش بپیوندیم تا امنیت و پیشرفت کشورمان حاصل شود. در ابتدا قدرتھای جھانی (کدخداھا) در جھان متنوع و متعدد بودند؛ انگلیس، روسیه، آلمان، فرانسه، ایتالیا، پرتغال، اسپانیا و… لذا مشکل اصلی سیاستمداران سنتی، شناسایی کدخدای بھتر و قویتر و مطمئنتر بود و کشمکشھا بین سیاستمداران در کشور، چالش بین طرفداران انگلیس و روس و… بود و عملاً سیاستمداران با نوع سمپاتی به یکی از قدرتھا (کدخداھا) شناسایی می شدند. مثلاً رضاشاه با نزدیکی به انگلیس، توانست روی کار بیاید ولی بعدھا با این اشتباه محاسبه که آلمان کدخدای برتر خواھد بود، کدخدا عوض کرد و ساقط شد…
بعد از جنگ دوم جھانی کدخداھای بزرگتر در جھان سر برآوردند و به عنوان ۲ ابرقدرت آمریکا و شوروی (غرب و شرق)، انتخاب را محدودتر کردند. ملت ایران که انواع کدخداھا را طی بیش از یک سده تجربه و آزمایش کرده بود و جز عقب ماندگی و استبداد، نتیجه ای ندیده بود، در سال ۱۳۵۷ با شعار «نه شرقی، نه غربی، جمھوری اسلامی» و «استقلال، آزادی، جمھوری اسلامی» انقلاب کرد و راه پیشرفت و آزادی را در عدم تکیه به ھیچ کدخدایی در جھان دید و تکیه بر تواناییھای ملی براساس فرھنگ اسلامی را انتخاب کرد. چالش اصلی ایران در زمینه سیاست خارجی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون، چالش بین دو رویکرد یعنی دیپلماسی سنتی قجری ـ پھلوی (متغیر وابسته) و دیپلماسی مستقل اسلامی ـ انقلابی (متغیر مستقل) بوده است. مدل دیپلماسی سنتی قجری چون سالھا در ایران اجرا شده، لذا اساساً ھرگاه کشور به دیپلماسی رویکرد عمده پیدا کرده عملاً معادل دیپلماسی سنتی قجری تلقی شده و لذا رویکرد به مذاکره و دیپلماسی عمدتاً معادل سازشکاری و وابستگی به یکی از قدرتھا تلقی شده است. از طرف دیگر تجربه و الگو و مانیفستی برای یک سیاست مستقل اسلامی ـ انقلابی وجود نداشته و ھرگونه تحرکات رادیکالی و ستیزه جویانه و جنگ طلبانه و مذاکره ستیزی و تعامل ستیزی عمدتاً به عنوان نمادھایی از رویکرد سیاست خارجی مستقل اسلامی ـ انقلابی قلمداد شده است. در واقع گفتمان عمده کشور بین افراط و تفریط دست به دست شده و گفتمان اصلی سیاست مستقل اسلامی ـ انقلابی در کشور که نه این است و نه آن سازوکار و روشھای علمی و حرفهای خاص خود را دارد، مھجور مانده است. آلترناتیو رادیکالیسم کور و نادیده رفتن مناسبات بین المللی، مذاکره و وادادگی و تسلیم مناسبات بین المللی شدن یا بالعکس شده است. برای ھمین، امروز در کشورمان ھمین که می خواھیم صحبت از اشتباھات و نقاط ضعف مذاکرات کنیم بلافاصله از سوی یک جناح متھم به ستیزه جویی و جنگ طلبی می شویم یا وقتی صحبت از لزوم مذاکره و تعامل می کنیم از سوی گروه دیگر متھم به سازشکاری و وطن فروشی می شویم. البته ما بعد از انقلاب موارد متعددی از اجرا براساس سیاست مستقل اسلامی ـ انقلابی داشته ایم اما چون مدلی نو و بدیع بوده، مجالی برای تئوریزه کردن و تفکیک و مرزبندی با دو رویکرد عمده و معروف نداشته است. در کشور نگاه عموم به وزارت امور خارجه با نگاه مذاکره با رویکرد سازشکاری و وادادگی ھمراه است و مثلا دیپلماسی نھضتی از وزارت امور خارجه به دور است. در حالی که مدل دیپلماسی مستقل انقلاب اسلامی اھرمسازی (اھرمھای نھضتی، سیاسی، اقتصادی، فرھنگی و نظامی) و تعامل حرفهای دیپلماسی با به کارگیری اھرمھا و با ھدف برقراری توازن و تعادل و امنیت در صحنه بین المللی و در جھت تأمین منافع ملی و استقلال کشور است.
فرمودید نوشته ھایتان را مطالعه کنیم، بنده تمام آنچه به نام جنابعالی تاکنون منتشر شده را مطالعه کرده ام، به نظر بنده عصاره دیدگاه جنابعالی براساس تئوری پیوستگی امنیتی جھانی، خواه ناخواه در نھایت معطوف به دیپلماسی سنتی قجری منتھا با تعاریف و مختصات امروز جھان می شود. جنابعالی بعد از شکست ۱۰ سال پیشتان، غیرمتعھدھا را دوچرخه و اروپا را پیکان و آمریکا را بنز نامیدید و علت شکست را محدودیت در انتخاب مرکب و استفاده از پیکان دانستید. در واقع این ھمان نگاه دیپلماسی سنتی به جھان و انتخاب کدخداست که می فرمایید چون به کدخدای اصلی نتوانستید بپیوندید (بر مرکبش سوار نشدید) شکست خوردید. یعنی در رویکرد به کدخدا اشتباه کردید و کدخدای اصلی را نادیده گرفتید. چگونه جنابعالی و قویترین دیپلماتھا این موضوع ساده را که شاه ایران پس از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ یعنی ۵۰ سال قبل از آن متوجه شده بود که دیگر فروغ کدخداھای اروپایی و انگلیسی افول کرده و دیگر روی آنھا نمی توان حساب کرد و کدخدای اصلی و تعیین کننده آمریکاست لذا از انگلیس به سوی آمریکا شیفت کرد، در سال ۸۲ متوجه نبودید و خواستید با تکیه بر اروپا و انگلیس، آمریکا را دور بزنید! حتی نوشته اید که با اروپا مساله را داشتید حل می کردید ولی آمریکا کارشکنی کرد! این واقعاً تساھل نیست که بعد از فروپاشی اردوگاه شوروی و در اوج یکه تازی و ابرقدرتی آمریکا، شما فکر کردید با کمک انگلیس و آلمان و فرانسه می توانید آمریکا را دور بزنید! و کشور را چند سال معطل این سیاست پرھزینه کردید! سیاست «اعتمادسازی» با اروپا یعنی ھرچه کدخدای اروپایی گفت انجام دادیم و غرب را دچار زیاده خواھی کردیم. در واقع شما از مجموعه اردوگاه آمریکا و غرب فریب خوردید و اردوگاه غرب که مھارت در بازی پلیس خوب و پلیس بد دارد، این بار نقش پلیس بد را به آمریکا داد و در نھایت دیپلماسی شما شکست خورد، تنش بالا گرفت و آن سیاست اشتباه باعث شد یک گلوله برف ابتدایی آنقدر بچرخد که امروز به صورت یک بھمن بزرگ بر سر ملت ایران درآمده است. ممکن است بفرمایید ما ناچار از پیکان سواری بودیم و امکان بنزسواری نداشتیم اما این عذری بدتر است، زیرا معنایش این است که با آگاھی از شکست این استراتژی اما در کشور به عنوان راه حل اتخاذ شد.
امروز دوباره این استراتژی اعتمادسازی (کدخداگرایی) با خود کدخدای اصلی صورت گرفته است و دیگر آمریکا نادیده گرفته نشده که کارشکنی کند اما امروز در روابط بین الملل دیگر مدل دیپلماسی اعتمادسازی قجری پھلوی کھنه شده و کارآمد نیست. این را پادشاه مرتجع عربستان نیز فھمیده و مدتھاست از لاک محافظه کاری بیرون آمده و وارد کارزار شده، اھرمسازی می کند و گروهھای تکفیری و سلفی طالبانی راه انداخته است. او فھمیده اگر به صرف استراتژی سنتی اعتمادسازی تکیه کند، کلاھش پس معرکه است و وقتی کدخدا لازم بداند مانند حسنی مبارک به قفس می اندازدش! او می بیند ھرچه نخست وزیر اوکراین فریاد می کشد که من محصول اعتمادسازی اوکراین با آمریکا و غرب ھستم، کسی حق ندارد کریمه را جدا کند چون من دوست کدخدای بزرگ ھستم! فایده ای ندارد. وقتی وی توازن و تعادل براساس اھرمھا را نادیده می گیرد و فقط تکیه اش بر اعتمادسازی با کدخداست در دنیای امروز فریادش مانند فریاد کسی می شود که به قطار رفته می گوید حق ندارد برود چون بلیتش در دست من است! اگر در این سالھا نظام به این نوع دیپلماسی بسنده کرده بود و دور از دستگاه مربوط به دیپلماسی نھضتی و اھرمسازی نپرداخته بود که الان کلاھمان پس معرکه بود. امروز آمریکاییھا و دیگر طرفھای مقابل، چشم طمع به این امکانات ما دوخته اند و به دنبال آن ھستند که اگر بتوانند راھی از کریدورھای ژنو و وین و نیویورک به آن سمت باز کنند.
بازی بی سابقه در تاریخ جھان: داور فقط برای یکطرف!در ھر بازی و رقابتی داوری تعیین می شود تا عملکرد ۲ طرف را براساس مقررات تعیین شده بسنجد، فولھا و تخلفات را اعلام کند، آیا ھیچ بازی، رقابت یا معامله ای را در تاریخ جھان سراغ دارید که فقط برای یکطرف داور تعیین شود، مثلاً بازی فوتبالی را در نظر بگیرید که داور فقط برای کنترل و اعلام خطاھای یکطرف باشد و طرف مقابل آزاد باشد و ھر کاری بکند! موافقتنامه ژنو معامله و قراردادی از این نوع استثنایی است. آژانس انرژی اتمی برای نظارت و راستی آزمایی عملکرد ما تعیین شده اما برای نظارت بر طرف مقابل ھیچ مرجعی تعیین نشده است. بدتر آنکه در موافقتنامه ژنو، بدین منظور کمیته ای متشکل از گروه ۵+۱ و ایران به عنوان ناظر تعیین شده یعنی یک کمیته ۷ نفره که ۶ نفر آنھا ھستند و یک نفر ما! که این کار را بدتر می کند، یعنی داور ناظر بر عملکرد طرف مقابل در واقع خود طرف مقابل است، اگر این کمیته پیش بینی نمی شد، بھتر بود.
نتیجه این نوع معامله و موافقتنامه آن شد که مقام معظم رھبری در سخنانشان در جمع سفرا فرمودند در طول این مدت طرف مقابل به تعھدات خود عمل نکرده و تحریمھای جدید علیه ایران اعمال کرده است. تیم مذاکراتی که تاکنون سعی می کرد تحریمھای جدید را توجیه کند و فقط خلاف روح موافقتنامه بداند اما این بار قبول کرد که ھم خلاف روح و ھم خلاف متن موافقتنامه است و در عین حال نیز اظھاراتش روشن کرد که به رغم نقض واضح موافقتنامه از سوی آمریکاییھا اما دست ایران به جایی بند نیست و کاری جز اعتراض در کمیسیون ۷ نفره نمی تواند بکند. لطفاً به اظھارات آقای عراقچی در ھفته گذشته توجه فرمایید: «اضافه شدن شرکتھا به تحریمھا را خلاف توافق ژنو و متن و روح توافق می دانیم. کمیسیون مشترک (ایران و ۵+۱) در طول ماه گذشته تشکیل جلسه داد و ما اعتراض خود را نسبت به این موضوع اعلام کرده و گفته ایم آنھا را تحریمھای جدید می دانیم»! آقای ظریف به سوال روزنامه «خراسان» مبنی بر اینکه آژانس مسئول نظارت و راستی آزمایی اقدامات ما است، چه نھادی بر اقدامات بقیه طرفھای مقابل به ویژه آمریکا نظارت دارد؟ کتبا پاسخ دادند: «ھیچ سازوکاری برای نظارت بر بقیه وجود ندارد.» قرار است موافقتنامه نھایی برای سالھا انعقاد شود و این یکطرفگی وضعیت وخیمی را در طول اجرا برای ایران به وجود خواھد آورد.
جناب آقای رئیس جمھور!ملاحظه فرمودید که روز جمعه دوباره دولت آمریکا تحریمھای جدید دیگری را علیه ایران وضع کرد و ۸ شخصیت و ۲۰ شرکت و مؤسسه مالی و ۶ نفتکش را به لیست تحریمھا اضافه کرد و باز، کاری از دست ما برنیامد. لطفاً برای اینکه این وضع اسفناک در درازمدت گریبانگیر ایران نشود دستور فرمایید تیم مذاکراتی درباره تعیین داور و مرجعی بی طرف جھت حل و فصل اختلافات ناشی از تفاسیر متفاوت برای موافقتنامه درازمدت، اقدام کنند. این وضعیت فعلی در موافقتنامه ژنو خلاف قانون اساسی بوده و حتماً در موافقتنامه درازمدت باید اصلاح شود. لطفاً به ماده ۵ فصل اول که قانون مربوط به اجرای مواد ۷۷ و ۱۲۵ قانون اساسی مصوب ۲/۳/۱۳۷۱ است توجه فرمایید: «در ھر توافق حقوقی باید روش و مرجع حل و فصل اختلافات ناشی از تفسیر یا اجرای آن در متن توافق پیش بینی شود، به صورتی که در درجه اول، دادگاهھا و مراجع جمھوری اسلامی ایران و در صورت عدم رضایت طرف خارجی به ترتیب، یک مرجع حقوقی بین المللی یا مرجع تخصصی بین المللی یا مرجع خارجی رسمی عھده دار این امر شود.» بنده از ھمه حقوقدانان کشور دعوت می کنم با توجه به اھمیت فوق العاده این امر، موضوع را مورد توجه ویژه قرار دھند.
ضرورت مصوبه مجلس، تخلف از قانون اساسی!فرمودید رئیس جمھور مجری قانون اساسی است، لطفا از وین آغاز کنید!
در ماده یک فصل اول ھمان قانون فوق الذکر تصریح شده که توافق حقوقی، توافقی است که به موجب آن دستگاه دولتی در مقابل دولتی خارجی ملتزم به امری شود. در بند ج ماده ۷ فصل دوم ھمین قانون تصریح می شود «در مورد توافقھای چندجانبه بین المللی که تحت نظارت سازمانھای بین المللی[مانند سازمان انرژی اتمی] منعقد می شود توافق حقوقی تشریفاتی محسوب می شود.» و تبصره ذیل ھمان ماده تصریح می کند توافق حقوقی تشریفاتی با ھر نام و عنوانی باشد باید تشریفات تصویب در مجلس را طی کند. بنابراین براساس قانون اساسی، موافقتنامه ژنو مصوبه مجلس را لازم داشته و تاکنون خلاف قانون اساسی انجام شده است و اکنون موافقتنامه ای که به زودی در وین امضا خواھد شد باید قبل از پذیرش توسط دولت و قبل از اجرایی شدن، ھمه مفاد آن (نه فقط پروتکل الحاقی) در مجلس شورای اسلامی تصویب شود و در غیر این صورت غیرقانونی و خلاف قانون اساسی خواھد بود.
اثبات ھمه انتقادات ھسته ای۱- بالغ بر ۸ ماه پیش در تاریخ ۱۶ آذر ۹۲ طی نامه ای خطاب به جنابعالی نوشتم که با توجه به آنکه طبق موافقتنامه ژنو تمام اھرمھا و امکانات و امتیازات را تا مرز خطوط قرمزمان یعنی تا مرز غنی سازی صنعتی (حذف اورانیوم ۲۰درصد غنی شده، توقف روند تکمیل پروژه آب سنگین اراک و توقف تعداد سانتریفیوژھا در ۱۹۰۰۰ و درجا زدن در ھمه برنامه ھای ھستهای اعم از فردو و برنامه تحقیقات فنی علمی و توسعه و…) در برابر ۷ میلیارد دلار دادید، در پایان دوره ۶ ماھه برای دوره گام نھایی چه خواھید داد تا بالغ بر صد میلیارد دلار و تحریمھای اصلی نفتی و بانکی و تحریمھای شورای امنیت را بردارند و تصریح کردیم که آنگاه مجبور خواھید شد از درون خط قرمزمان امتیاز بدھید. امروز به خاطر اینکه طرفھای مقابل امتیاز از خطوط قرمزمان طلب می کنند، تیم مذاکره کننده نتوانست از خواستھای آنھا تمکین کند. آیا به ھمین دلیل نبود که امکان حصول توافق در مذاکرات وین حاصل نشد و مجبور به تمدید آن شدید. آن موقع گفتیم آنچه گرفتید در برابر آنچه دادید خیلی ناچیز است اما پاسخ داده شد نباید داده ھا و گرفته ھا مقایسه شود، ھدف ما اعتمادسازی بود. در آستانه شکست دوره اعتمادسازی ۱۰سال پیش آقای ظریف به آقای البرادعی التماس کردند که اگر غرب به حداقل تعھداتش عمل نکند اعتبار وی و جناحش در ایران خدشه دار می شود اما غرب به این درخواست آقای ظریف توجه نکرد. این تجربه نشان داده بود سیاست اعتمادسازی یکطرفه در نھایت به التماس کاری منجر می شود اما شما و تیمتان دوباره این سیاست اشتباه و شکست خورده را تکرار کردید و حالا دوباره آقای ظریف به التماس افتاده و مرتب با ویدئو، مقاله و فیسبوک به غرب پیغام می دھد و التماس می کند و درخواست عزت از اجانب می کند.
۲- در نامه ام تأکید کردم قیدوبندھا در بند غنی سازی و کلمه کلی «رفع کامل نگرانیھا» در موافقتنامه ژنو دردسرساز خواھد شد و طرف مقابل را به زیادهخواھی خواھد انداخت و امروز مگر دلیل زیادهخواھی نشده و اختلاف بر سر ماھیت رآکتور آب سنگین نیست؟ مگر آنھا امروز خواھان تعطیلی غنیسازی در سایت فردو و محدودیت در کل برنامه ھای غنی سازی ما نشدهاند که مقام معظم رھبری از این درخواست به عنوان درخواست مسخره یاد کردند؟
۳- بنده تصریح کردم کلمه «شامل تحقیقات جاری» دردسرساز خواھد شد و آنھا را زیاده خواه خواھد کرد به طوری که به دنبال محدودکردن برنامه ھای علمی، فنی و تحقیقاتی ما خواھند افتاد، آیا امروز یکی از مسائل اختلافی این نیست؟ آیا آنھا امروز خواھان محدودیت در برنامه تحقیقاتی و علمی ما نیستند؟
بعد از ۸ ماه دوستان اعتراف می کنندبنده در نامه ام در آذرماه سال گذشته تصریح کردم: «اینکه گفته می شود با امضای موافقتنامه ژنو توسط ۵ عضو دائم شورای امنیت عملاً پایه ھای قطعنامه ھای شورای امنیت شکسته شد قابل استفاده نیست و این ۵ عضو نظرشان رسماً مساوی با قطعنامه ھای شورای امنیت نیست و باید جلسه شورای امنیت در محل سازمان ملل با کلیه اعضای دائم و غیردائم مصوبه را حاصل نماید…». بعد از انتقادھای ما نسبت به ترکیب و توانایی تیم مذاکراتی بالاخره تصمیم به کمک گرفتن از مشاور حقوقی به میان آمد و اکنون مشاور محترم حقوقی در اظھاراتی در ھفته گذشته فرمودند: «ایران و ۵+۱ نمی توانند به جای شورای امنیت تصمیم بگیرند زیرا شورای امنیت ارگان مستقلی است که خودش باید تصمیم بگیرد.» و آقای ظریف ھم در پاسخ به این پرسش خبرنگار که: «با توجه به تجربه عدم اجرای تعھدات از سوی ۳ کشور اروپایی در تجربه گذشته، اینکه گفته می شود ۵ کشور عضو دائم تعھد می دھند که تحریمھای شورای امنیت را لغو کنند تا چه حد قابل اعتماد است؟» گفتند: «تا قطعنامه شورای امنیت برای لغو تحریمھا صادر نشود توافق اجرایی نخواھد شد.» بنده در ھمان نامه تصریح کردم وجود عبارت «پرداختن به قطعنامه ھا به منظور تأمین رضایت شورای امنیت» دردسرساز خواھد بود و آنھا عملاً اجرای قطعنامه ھا را با تکیه بر این جمله دنبال خواھند کرد. آن موقع آقای عراقچی گفتند: ما به جای کلمه «اجرا» کلمه «پرداختن» را آوردیم و این پیروزی بزرگی است. اما ھفته گذشته خود ایشان گفتند آمریکاییھا با استناد به ھمین کلمه در موافقتنامه ژنو قطعنامه ۱۹۲۹ که محدودیتھای توان موشکی ایران را ذکر کرده به میان کشیده اند و از آن طریق مساله دفاعی موشکی ما را وارد مذاکرات کرده اند. به ھمین دلیل ھفته گذشته جنابعالی در دیدار با آقای آمانو تصریح فرمودید مساله دفاعی قابل مذاکره نیست و متعاقب آن وزیر محترم دفاع نیز مصاحبه کرده و بر ھمین اساس ھشدار دادند. ملاحظه می فرمایید تمام نکاتی را که بنده به عنوان نقاط ضعف موافقتنامه ژنو، ۸ ماه پیش تأکید کردم ھمگی بلااستثنا امروز مساله ساز و مشکل آفرین شده اند.
حالا قضاوت بفرمایید که آیا بنده و امثال بنده که اشکالات حقوقی و فنی را برای پیشگیری در ھمان ابتدا به استحضار رساندیم مستحق تقدیر و پاداشیم یا این ھمه سرزنش و ناسزا؟!
استراتژی آمریکا: اجرای قطعنامه ھا بدون لغو فوری تحریمھا!دعوا از آنجا آغاز شد که پرونده ما از شورای حکام به شورای امنیت رفت و شورای امنیت ھم تاکنون ۶ قطعنامه صادر و تأکید کرده در صورت عدم تمکین ایران از اجرای قطعنامه ھا، ایران مورد تحریم قرار می گیرد. تاکنون ایران قطعنامه ھا را نپذیرفته و آنھا را غیرقانونی خوانده و از اجرای آنھا امتناع کرده است. در صورتی که ایران قطعنامه ھا را بپذیرد و حاضر به اجرای آنھا شود، تحریمھا فوراً لغو می شود. حیله ای که آمریکا و طرفھای مقابل به کار برده اند آن است که براساس موافقتنامه ژنو و تنظیم موافقتنامه درازمدت جدید در وین کاری می کنند که عملاً اجرای مفاد قطعنامه ھا را با توجیھات و طرق گوناگون به خورد ایران بدھند اما اسم آن را «اجرای قطعنامه ھا» نمی گذارند و تحت عنوان «پرداختن به قطعنامه ھا» این عملیات را انجام می دھند تا از لغو فوری تحریمھا طفره روند. اساس مفاد کلیه قطعنامه ھا برتعلیق غنی سازی و کنترل مراکز ھسته ای ایران معطوف است و در یک مورد ھم اعمال محدودیتھایی درباره موشکھای بالستیک ایران مطرح شده است. در حال حاضر با توجه به توقفی که ایران توسط موافقتنامه ژنو در تمام برنامه ھای ھسته ای خود ایجاد کرده و به علاوه محدودیتھایی که توسط موافقتنامه درازمدت وین می خواھند بر ایران اعمال کنند، عملاً ایران را وادار می کنند محتوای اصلی قطعنامه ھا را قدم به قدم به اجرا بگذارد، طوری که اکنون به برنامه موشکی ایران که ذیل قطعنامه ۱۹۲۹ است نیز رسیده اند. ھمانطور که در این نامه تصریح کردم، تعلیق غنی سازی عملاً با چرخش تعداد محدودی از سانتریفیوژھا که نیاز صنعت برق ما را تأمین نکند تفاوت اساسی ندارد، در حالی که آن نوع تعلیق می توانست حداکثر یکی دو سال باشد و برای این نوع تعلیق صحبت از ۱۰ الی ۲۰ سال است و آن نوع، لغو فوری تحریمھا را ھمراه داشت و این نوع، آن را زماندار، طولانی مدت و مبھم کرده است. در این میان نکته مھم دیگر آن است که در روش کنونی حتی در بخشھای بسیاری، موارد جدیدتر و بیشتر از مفاد قطعنامه ھا بر ایران تحمیل و ایران را ملزم به اجرای آنھا کرده اند.
سؤال اساسی: چرا مذاکرات اصلی حالا؟!آقای ظریف ھفته گذشته درباره سوال روزنامه «خراسان» درباره متن مورد توافق در وین کتباً پاسخ دادند: «متن توافق شده شامل ھیچ یک از موارد اختلافی نیست و فقط شامل عباراتی است که باید در ھر توافقی درج شود. ھنوز ھیچ موردی را توافق نکرده ایم گرچه در برخی موارد اختلاف کمتر و در برخی بیشتر است».
سوال اساسی این است که چرا مذاکرات روی مسائل اصلی مورد اختلاف از جمله برنامه غنی سازی، رآکتور آب سنگین اراک، سایت فردو، برنامه تحقیقات و توسعه، اجرای قطعنامه ھا و چگونگی لغو تحریمھا و… ھمه و ھمه حالا صورت می گیرد؟
چرا این مذاکرات قبل از ایست دادن به کل برنامه ھسته ای ایران و قبل از حذف اورانیوم ۲۰ درصد غنی شده و… صورت نگرفت. اکنون که ما را متوقف کرده اند و دستمان خالی شده تازه مذاکرات اصلی برای غنی سازی و لغو تحریمھا را انجام می دھید؟
غزه: «ایست به شرط رفع حصر و بدون خلع سلاح»
موافقتنامه ژنو: «ایست بدون رفع حصر ھمراه با خلع سلاح»مقام معظم رھبری در خطبه ھای نماز عید فطر امسال فرمودند باید از مقاومت غزه درس عبرت بگیریم، کدام درس؟ به مقاومت و مردم غزه می گفتند آتش بس را بپذیرید تا محیطی آرام برای مذاکرات فراھم شود اما آنھا زیر فشار شدیدترین و خونین ترین حملات و بمبارانھا نپذیرفتند چون دیپلماتھای آنھا می دانستند بعد از آتش بس و «ایست» دیگر کسی به حرف آنھا گوش نخواھد داد لذا دیپلماتھایشان تأکید کردند «ایست به شرط رفع حصر» و مردم را ھم توجیه کردند که کشته شدن کودکان، زنان و مردان را تحمل کنند تا محاصره شکسته شود. حتی در ابتدا اسرائیل با وحشتی که از بمبارانھا و موشکبارانھای وحشیانه ایجاد کرد شرط ایست و آتش بس را خلع سلاح مقاومت اعلام کرد اما آنھا زیر بار نرفتند و بالاخره بعد از ۵۰ روز مقاومت، «ایست به شرط رفع حصر و بدون خلع سلاح» را به دست آوردند. اما ما طبق موافقتنامه ژنو توسعه برنامه ھسته ای خود را «ایست» دادیم و خلع سلاح (حذف اورانیوم ۲۰ درصدی) را پذیرفتیم، تازه! حالا با دست خالی مذاکرات برای رفع حصر و مسائل اصلی را انجام می دھیم، یعنی ما «ایست با خلع سلاح و بدون رفع حصر» را پذیرفتیم. وقتی می پرسیم چرا چنین کردند؟ دوستان می گویند برای اینکه بتوانیم در محیطی آرام مذاکرات بر سر مسائل اصلی را انجام دھیم! مگر محیط ما چقدر ناآرام بود؟ یعنی وضعیت اضطراری ما بدتر از وضعیت اضطراری غزه بود؟ حالا دیگر با دست خالی وارد مذاکرات بر سر مسائل اصلی شده ایم و ھم برای تداوم برنامه ھسته ایمان و ھم برای رفع حصر، کار بسیار سخت و دشوار شده است!
چه باید کرد؟فقط یک راه وجود دارد که ھم ما را در میان مردم پیروز و ھم در برابر اجانب برای استیفای حقوق مردم قدرتمند می گرداند و آن اینکه «مردم را محرم بدانیم و به مردم با صداقت رجوع کنیم و ھمه مسائل را با شفافیت کامل با مردم در میان بگذاریم، ھمیاری مردم و حل مسائل حاصل خواھد شد.»
مقام معظم رھبری ھمیشه تأکید فرموده اند آگاھی، نظارت و مطالبه گری مردم حلال ھمه مشکلات کشور است.
در پایان با ذکر دعای حضرت ابراھیم(ع) نامه ام را تمام می کنم: «واجعل لی لسان صدق فی الاخرین؛ خدایا برایم گفتاری عطا فرما که ھمیشه به صداقت شناخته شوم».
با تقدیم احترام
* ناصر نوبریکارشناس امور بین الملل
مگر همه ائمه به تقیه شفارش نکرده اند؟؟ آن موقع تقیه در جامعه کوچکی بود به اسم کشور. اما الان تقیه در مورد جامعه جهانی است ما نمی توانیم با همه ی دنیا در تقابل قرار بگیرم( حداقل تا وقتی که به صورت کامل خودساخته و بی نیاز از خارجی ها نشده ایم نه الان که عده ای بر اثر کمبود قطعات هواپیما در اثر سقوط جان خود را از دست می دهند و عده ای به خاطر کمبود یک داروی خارجی خاص و مثال های بسیار دیگر)
مسلما همه دنبال اعتلای کشور هستیم کشوری که مال همه مردم است نه یک عده خاص که حق بیشتری برای خود قائل هستند و به خود اجازه می دهند در مورد همه چیز نظر بدهند!! مخصوا بعضی ها که میخواهند با زدن ساز مخالف- حالا به هر صورت- اسمی برای خود دست و پا کنند.
ما همه انقلابی هستیم و می دانیم حفظ نظام اسلامی از واجبات است اما همانطور که کلاس بدون معلم معنا ندارد معلم نیز بدون کلاس معنا ندارد. هدف از انقلاب چیست؟ آیا جز اعتلای مردم است.