به گزارش ايسنا، از سال 1278 شمسی تا وقوع انقلاب اسلامی طی قراردادهای متعدد از جمله دارسی و گس گلشائیان، نفت ایران به دست انگلیس، آمریکا و فرانسه استثمار شد و حتی ملی شدن صنعت نفت توسط دکتر مصدق در سال 1951 هم با قرارداد کنسرسیوم، خنثی شد تا همچنان اقتصاد ایران در حسرت دستیابی به تمام درآمدهای نفتی خود باقی بماند.
با وقوع انقلاب اسلامی در سال 1357 شمسی و بیرون آمدن صنعت نفت از سلطه خارجیها، تمام درآمد حاصل از فروش نفت عاید کشور شد اما باز هم این نعمت خدادادی نتوانست تحول شگرفی در اقتصاد کشور به وجود آورد تا جایی که به اعتقاد کارشناسان، نفت بیش از آنکه نوش اقتصاد باشد، نیش اقتصاد بوده است.
دلخوش بودن به درآمدهای افسانهای نفت و غفلت از توسعه دیگر زیرساختهای اقتصادی، هر روز بیشتر از دیروز، ما را از ظرفیتهای بالقوهای همچون استفاده از موقعیت ممتاز ژئوپلتیک کشور، توسعه صادرات غیرنفتی و مزیتهای دانشافزاری دور و دورتر کرد.
بهنام ملکی - عضو هیات علمی دانشگاه اظهار کرد: ما میتوانیم حداقل 8 تا 10 نوع مزیت نوین در اقتصاد ایجاد کنیم که با استفاده از پتانسیل نیروی انسانی تحصیلکرده، متخصص و جوان کشور این امر قابل تحقق است. در این زمینه باید از فرار مغزها جلوگیری کنیم. ضعف بهکارگیری و خروج مغزها بزرگترین هدررفت منابع است که به کشور تحمیل میشود.
هادی حقشناس - نماینده دوره هفتم مجلس شورای اسلامی - هم گفت: در مقاطع مختلف تاریخی ایران هرجا که دولتها با مشکل فروش نفت و تامین منابع مواجه شدند به بخش خصوصی احساس نیاز کردند، در نتیجه فضای بیشتری برای فعالیت این بخش و فراهم شدن زمینه توسعه محصولات غیرنفتی فراهم شد.
مرتضی دلخوش نیز در این خصوص تصریح کرد: دیر یا زود نفت کشور به پایان میرسد. باید تا قبل از آن زمان در برنامهریزیهای درازمدت اقتصادی از جمله سند چشمانداز، ثروت خدادادی نفت را در توسعه زیرساختهای اقتصادی به کار بگیریم.
وحید شقاقی - کارشناس اقتصادی - هم معتقد است: به خوبی میتوان از جمعیت فعال و تحصیلکرده در قالب نگاه اقتصاد دانشبنیان برای کسب ثروت استفاده کرد؛ ظرفیتی که در حال حاضر مالزی به خوبی از آن بهره میگیرد. صادرات هایتک مالزی 60 میلیارد دلار است. در حالی که درآمد حاصل از فروش نفت کشور ما در شرایط تحریم نفتی بیش از 37 میلیارد دلار نیست.