به‌روز شده در: ۱۱ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۹:۴۹
گفت‌وگو
آیت الله العظمی علوی گرگانی: نسبت به مسایل فرهنگی اخیر نگرانیم
دیدار شورای سردبیری "خیبرآنلاین" با یک مرجع تقلید
صرف نشستن افراد در کنار رهبری، معیار انتخاب نیست
گفت‌وگوی خواندنی "خیبرآنلاین" با علی‌اصغر زارعی
ناگفته‌هایی از نحوه ورود آیت‌الله مهدوی‌کنی به خبرگان
گفت‌وگوی‌ "خیبرآنلاین" با حجت‌الاسلام میرلوحی(2)
چه کسانی آیت‌الله مهدوی‌کنی را بایکوت خبری کردند؟
گفت‌وگوی‌ "خیبرآنلاین" با حجت‌الاسلام میرلوحی(1)
موضوعات شورا جهت رفع تکلیف مطرح می‎شود
عضو شورایعالی فضای مجازی در گفت‌وگو با "خیبرآنلاین"
آشنایی با یک خواننده جوان جبهه انقلاب
گفتگوی اختصاصی "خیبرآنلاین" با سید مهدی ضامنی
تاثیر دودهه زندگی در آمریکا بر ذهن ظریف
گفتگوی اختصاصی "خیبرآنلاین" با محمدصادق کوشکی(2)
سیاستمدار در تراز انقلاب‌ اسلامی نداریم
گفتگوی اختصاصی "خیبرآنلاین" با محمدصادق‌ کوشکی(1)
استراتژی حزب‌الله برای 4 سال پیش رو
گفت‌وگوی خواندنی "خیبرآنلاین" با حسین الله‌کرم
بزرگترین اشتباه سیاسی‌ عمرم رای به خاتمی بود
گفت‌وگوی "خیبرآنلاین" با مهدی کوچک‌زاده (2)
کد خبر: ۳۸۰۸۲
تاریخ انتشار: ۲۵ مهر ۱۳۹۳ - ۰۰:۵۲
"خیبرآنلاین" - اگر به «جنگ نرم» که سالهاست از سوی دشمنان انقلاب اسلامی به راه افتاده است توجه کنیم، می بینیم که این «تهاجم» به دو بخشِ کلی تقسیم می شود: بخشی که بازیگران آن خارجی ها هستند و بخشی که عناصر فریب خورده، خودفروخته، ساده لوح و یا در مورادی به اشتباه افتادۀ داخلی آنرا پیش می برند. به عبارت دیگر «تهاجم فرهنگی» از سوی «بیگانه» یک چیز است و همین مسئله از طرف «خودی ها» یک چیز دیگر...

دشمن خارجی همۀ تلاش خود را به کار می گیرد تا از طرق مختلف به مسئلۀ فرهنگ، که شامل اعتقادات، باورها و آرمان های مردم و به خصوص جوانان است ضربه بزند. بسیار خب؛ در مقابل تهاجم فرهنگی دشمن باید به فکر بود، برنامه ریزی کرد و در موقع مناسب؛ در مقابل این تهاجم دفاع کرد. کمااینکه در بسیاری از زمینه ها این اتفاق می افتد؛ یعنی نه تنها جلوی تهاجم دشمن گرفته می شود، بلکه بالاتر از آن، فرهنگی که گمنام بوده است، رواج می یابد و جان می گیرد. به عنوان مثال می توان به مسئلۀ اهانت به امام هادی (ع) اشاره کرد. توهین یک فرد خودفروختۀ مرتد به امام معصوم و مظلوم شیعیان، باعث می شود که با کارهای مناسب صورت گرفته، مردم به جنبه های کمتر شناخته شدۀ این امام بزرگوار (ع) آشنایی بیشتری پیدا کنند، کتاب های بسیاری فروش برود، بر منبرها و در کلاس ها و برنامه ها و سخنرانی ها از ایشان بیشتر صحبت شود و... 

البته ناگفته پیداست که در زمینۀ «تهاجم فرهنگی» در خیلی از موارد ضعیف عمل شده است. مسئولیت آن موارد هم به همۀ دولت ها بر می گردد و چپ و راست نمی شاسد. همه مقصرند. مجلسی ها، شوراها، وزرا، وکلا، دولت های مختلف، و خلاصه همه. مسئلۀ «حجاب» را می توان به عنوان یک مثال بسیار واضح از این کم توجهی ها عنوان کرد. همینطور مسئلۀ «امر به معروف» و «نهی از منکر» را. البته کم کاری های مسئولین هزینه هایی هم در برداشته است و مثلا در همین مورد «نهی از منکر»، مردم مظلوم کشورمان چندین شهید داده اند. شهدایی که از یک طرف، خون مقدسشان به ترویج احکام دین بسیار کمک کرده و انشاء الله این روال باز هم ادامه خواهد داشت، و از سوی دیگر باعث شده مسئولین حواسشان بیش از پیش جمع بشود... 

این یک طرف قضیه است. اما طرف دیگر تهاجم خرد خرد و آهسته و پیوسته ای است که از سوی عناصر به ظاهر خودی اتفاق می افتد. عناصری که در تعریف ها و دسته بندی های ظاهری، جزو جبهۀ خودی به حساب می آیند، اما یا اهل نفاقند و خود فروخته، یا فریب خورده اند و ساده لوح، و یا به اشتباه افتاده اند و در تشخیص دچار اشکال شده اند. برای اینکه این مسئله روشنتر شود به این بخش از گفته های اخیر آقای دکتر علی لاریجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی توجه کنید: «اکنون با چالش هایی مواجه هستیم که از جنس تازه ای است و در گذشته با چنین چالش هایی هرگز مواجه نبوده ایم. در گذشته در کشور جنگ و رفتارهای تروریستی وجود داشت، خسارات زیادی ایجاد شد و افراد بسیاری کشته شدند، اما چالش های امروز وجود نداشت.» رئیس مجلس این چالشها را «موذیانه» معرفی می کند؛ چالش هایی که ظاهری خوب، اما باطنی سرشار از دشمنی دارند...

اما این چالش های چیست؟

برای پاسخ به این سوال باید ببینیم مسائل مهم امروز، در بُعد فرهنگ کدامند؟

به نظر می رسد برای این سوال پاسخ های زیادی وجود داشته باشد، مسائلی مانند: مسئلۀ دین، رسالت پیامبر اکرم (ص) و ولایت امیرالمونین (ع) و آخرت، مسئلۀ حجاب و عفاف، مسئلۀ امر به معروف و نهی از منکر، مسئلۀ دفاع مقدس، مسئلۀ آزادی و سوء استفاده از آن، مسئلۀ تعهّد و...

بحث و بررسی

در مورد مسائل دینی، روشن است که بحث های تخصصی در جای خود باید صورت بگیرد. به عبارت دیگر جای اینگونه مباحث، که با اعتقادات مردم سر و کار دارد در «روزنامه» نیست. اما متاسفانه بارها و بارها شاهد بوده ایم که مباحث و موضوعات اساسی دینی در یادداشت ها و مقالات مختلف از سوی نویسندگانی که یا گمراهند، یا ساده و غافل، در روزنامه هایی خاص چاپ شده است. دوران اوج این روند در دولت اصلاحات است؛ مقطعی که یادداشت های عجیب و غریب و حیرت آوری نوشته شده و در روزنامه های به اصطلاح «زنجیره ای» چاپ می شد. به برخی از این جملات (با عرض معذرت، و طلب غفران از خدا به خاطر نشر مجدد آنها که صرفا به دلیل آگاهی بخشی است) توجه کنید:

 / «به خدا هم می توان اعتراض کرد و او را فتنه گر نامید»! (روزنامۀ ایران، کاظم اصفهانی، 24تیر79)

/ «اگر مجوز راهپیمایی به هرگروه بر اساس قانون داده شود، اشکالی ندارد. حتی علیه خدا»! (روزنامۀ آفتاب امروز، 2شهریور78)

/ «حذف صحنه های جنسی و مشروب خواری از فیلم های مستند هیچ مستند شرعی ندارد! کجای فقه آمده که گفتن و شنیدن این که پسری به دختری بگوید دوستت دارم، حرام است؟»! (هفته نامۀ آبان، محمد جعفر هرندی، 9اسفند78)

/ «در بعد مسائل فرهنگی سه مشکل هست که حوزویان باید آن را حل کنند. یکی موسیقی به نحوی که انسان هر وقت دلش خواست ضبط را روشن کند و یکی هم رقص و دیگری ماهواره به نحوی که در فیلم به زنان از زانو به بالا عریان هم بتوان نظر انداخت»! (روزنامۀ آفتاب امروز، جهانبخش محبی نیا، 3مهر78)

/ «نظریۀ غیرت دینی، ویران کنندۀ اندیشه و فرهنگ و تمدن است»! (نشریۀ آریا، عطا مهاجرانی، 16فروردین79)

/ «یک زمانی مردم میگفتند چون عیسی (ع) این سخن را گفته پس درست است، اما امروز عیسی که سهل است، خود خدا هم اگر حرفی بزند و آن حرف با عقل مردم منطبق نباشد، نخواهند پذیرفت. امروز خدا در جامعه هیچ کاره است»! (محسن کدیور در دانشگاه تهران، سال79)

/ «مظاهر دینی چون حجاب و حیای زنان، نماد عقب افتادگی است»! (ماهنامۀ جامعۀ سالم، نوشین احمدی، تیر77)

/ «آن دسته از جوانانی که به مساجد روی می آورند یا کتب دینی را مطالعه می کنند، از نظر ساختار فکری و روانی ضعیف هستند! یعنی ضعفای نسل جوان از نظر فکری و روانی و کم اطلاع ترین آنها هستند»! (روزنامۀ فتح، محمد مجتهد شبستری، 15دی78)

/ «قوانین شرعی در مورد زنان ظالمانه است»! (نشریۀ عصرآزادگان، مهرانگیزکار، 7بهمن78)

/ «اینکه پیامبر را ابوالقاسم لقب داده اند، نه ابوفاطمه، حاکی از غلبه فرهنگ جاهلی مرد سالاری است»! (ماهنامۀ پیام هاجر، مرضیه آذرافزا، 13مهر78)

/ «تفکر شیعه گری موجب انحطاط مملکت ما و مانعی برای دموکراسی است»! (نشریۀ صبح امروز، سالار بهزادی، 23آبان78)

/ «هیئت‌ها‌ی مذهبی، منشا خشونت اند»! (نشریۀ عصرآزادگان، محمدقوچانی، 20فروردین79)

/ «فرهنگ شهادت خشونت آفرین است.اگر کشته شدن آسان شد، کشتن هم آسان می شود»! (روزنامۀ نشاط، عبدالکریم سروش، 12خرداد78)

/ «برخورد با توهین کنندگان به مقدسات، چون منجر به اشاعه توهین می‌شود، خود اشاعه فحشا است»! (نشریۀ اخبار اقتصاد، عطامهاجرانی، 5مهر78)

اگر به محتوای نشریات و آنچه نوشته می شود، در دوره های مختلف انقلاب اسلامی توجه کنیم، این نکته روشن می شود که نویسندگان این مطالب، وقتی دست به قلم می شوند و مطالبی اینچنینی می نویسند، که فضا را به لحاظ سیاسی و فرهنگی مناسب ببینند. به عبارت دیگر هرگاه دولتی روی کار آمده است که در مسائل فرهنگی اهل تساهل و تسامحِ نامعقول بوده است، چنین بازاری رونق می یابد. 

اما متاسفانه با روی کار آمدن دولت یازدهم، حرف و حدیث ها در این خصوص از گوشه و کنار بلند شد که توجه دولت و مسؤلین دولتی به مسائل فرهنگی کم است. همین زمزمه ها کافی بود تا کسانی که قلم ها را غلاف کرده بودند، برای محک زدن فضا دست به کار شوند. در این دوران شاهد چندین مورد یادداشت و مقاله و کاریکاتور توهین آمیز بودیم که به چند نمونه از آنها اشاره می شود:

1. روزنامۀ بهار در شمارۀ 253 خود (92/8/1) در یادداشتی با عنوان «امام؛ پیشوای سیاسی یا الگوی ایمانی» به قلم علی اضغر غروی به بیان نکته ای مهم دربارۀ مسئلۀ مهم ولایت امیرالمونین (ع) می پردازد، اما به فرض اینکه نویسنده خالصانه و بدون نیت خاصی این مقاله را به رشتۀ تحریر درآورده است، باید دانست که طرح چنین مسائلی در روزنامه به هیچ وجه صحیح نیست. این مباحث را باید در جای خود، که محافل علمی و با حضور کارشناسان مذهبی باشد، یا در نشریات تخصصی مطرح نمود، نه در روزنامه ای که در دسترس همۀ آحاد جامعه است؛ چراکه اگر عقیده و طرز فکر غلطی در روزنامه ای منتشر بشود، ممکن است خواننده آنرا به عنوان اصلی صحیح بپذیرد. یا امکان اینکه به دنبال پاسخ آن باشد را نیابد. روشن است که مسؤلیت این موارد به طور مستقیم متوجه حکومت است؛ و این حاکمیت است که باید مراقب باشد تا فضای مطبوعات آلوده نشود.

2. «آتشی زیر خاکستر» عنوان یادداشت دیگری است که در مجلۀ چشم انداز ایران چاپ شده است. در این یادداشت نیز با هر نیتی، به حضرت فاطمۀ زهرا (س) توهین می شود. نویسنده در بخشی از یادداشت خود آورده است (غفرالله لنا و له): «بعد از جنگ (تحمیلی) توجه به ایشان نسبت به سایر ائمه برجسته‌‌‌تر شد و رویکرد به ایشان نیز متفاوت شد. بتدریج مهم‌ترین فاز زندگی ایشان، روزهای اول پس از وفات پیامبر اعلام شد و برخورد خلیفه دوم با ایشان برای گرفتن بیعت از ساکنین منزل ایشان و حوادث گفته شده در این مورد پررنگ گردید. پیش از آن، درگذشت آن حضرت به عنوان وفات یاد می‌شد که بتدریج عنوان شهادت جایگزین شد و در رسانه‌ها هم رایج شد.» نویسنده در بخش دیگری از این یادداشت نوشته است: «متاسفانه مسئله حضرت زهرا(س) را چنان احساسی و عاطفی عنوان می‌کنند که شنونده و بیننده به جای تامل و تفکر در شخصیت و منش ایشان، صرفاً حس انتقام‌جویی و کینه‌توزی پیدا می‌کند!» این نوشته نیز جای تامل بسیار دارد، و آنچه بیش از پیش باید به آن توجه کرد، واکنش مسؤلین دولتی در برابر آن است!

3. مورد دیگری که در زمینۀ فرهنگ سر و صدای زیادی به پا کرد و سایت ها و خبرگزاری های مختلف آنرا انعکاس دادند، گرد و خاکی بود که «نورعلی تابنده» به راه انداخت. نسبت دادن داستان های خلاف واقع به حضرات معصومین (ع)، و همینطور احکامی که در مورد تشرف(!) به خودش صادر کرده است جای تعجب بسیار دارد، و البته از آن عجیب تر و سوال برانگیز تر این است که چطور ایشان در این مقطعِ زمانی به این نتیجه رسیده است که می شود گفت!؟ و حکم صادر کرد!؟ به هر روی یکی از شخصیت هایی که به واسطۀ این اتفاق شروع به تاخت و تاز به مقامات نظام مقدس جمهوری اسلامی کرده است، دکتر صادق زیبا کلام است. البته آقای زیباکلام از هر فرصتی برای تاختن به نیروهای انقلابی و نهادهای رسمی انقلاب اسلامی استفاده می کند، اما به هر حال روشن است فضایی که آقای زیباکلام بعد از بروی کار آمدن دولت یازدهم در آن قرار گرفته، آزادی عمل بیشتری به او داده است. اینکه این آزادی عمل از کجا آمده بحث این چند خط نیست. اما بی شک بررسی صحبت های آقای زیباکلام در چند سال اخیر نشان می دهد که وی بعد از روی کار آمدن دولت یازدهم، با شدت بیشتری به تاخت و تاز می پردازد. حمایت دکتر زیباکلام از نورعلی تابنده و دراویشی که به واسطۀ «جرم های متعدد» متهم و یا دستگیر شده اند، یکی از حرکات جنجالی اوست. نامه به شهردار تهران در خصوص طرح اسلامی و انقلابی تفکیک جنسیتی، و تعابیری که در آن به کار رفته است نیز جای تامل بسیار دارد. وی در بخشی از این نامه آورده است: «البته نه جنابعالی نخستین مسئول در ایران هستید که دین خدا را وجه المصالحه امیال و اغراض سیاسی تان قرار می دهید(!!) و نه آخرین آن خواهید بود. منتهی اشکال شما این است که تصور می کنید مردم(!!) انگیزه، اهداف و مقاصد شما را نمی فهمند و این حرکات را به پای عرق دینی و شریعتمداری شما می گذارند». نامۀ دیگر زیباکلام، خطاب به رئیس قوۀ قضائیه است. زیباکلام در این نامه نیز قوۀ قضائیه را متهم ساخته و احکام قانونی قوۀ قضائیه را به صراحت زیر سوال می برد. وی در بخشی از نامۀ خود آورده است: «ریاست محترم قوه قضائیه، بنده خوف آن را دارم که در جریان دادرسی و صدور حکم اعدام برای مه آفرید امیرخسروی، بیش از آن چه که کشف حقیقت و اجرای عدالت مد نظر رسیدگی کنندگان به این پرونده مطرح بوده باشد، متاسفانه راضي نمودن افکار عمومی و نشان دادن اینکه چقدر نظام در مجازات مفسدین اقتصادی جدی است، مطرح بوده. بديهي است یکی از بدترین و ناعادلانه ترین محاکمات، محاکماتی است که به منظور خوشایند مردم صورت می گیرد و به آن اصطلاحاً محاکمه متأثر از افکار عمومی می گویند. به عنوان مثال، اعدام زورگیرها که اخیراً صورت گرفت، محکومیت شهرام جزایری و قبل تر از آن اعدام فاضل خداداد مع الاسف مصادیق بارز چنین محاکماتی بوده اند». دکتر زیباکلام در نامه ای دیگر، با تکیه بر گزارش های مغرضانۀ احمدشهید، با لحنی گستاخانه، محمد جواد لاریجانی، دبیر ستاد حقوق بشر قوۀ قضائیه را مورد حمله قرار می دهد. وی در بخشی از نامۀ خود، پاسخ محمد جواد لاریجانی به گزارش های غیرواقعی و غرض ورزانه را «توجیه» و «عذر» و «بهانه» می خواند! وی این اواخر پا را از اینهم فراتر گذاشته و به دفاع از «بهائیت» بر می خیزد! و در نامه ای به دکتر محمد جواد لاریجانی، از اینکه جلوی ثبت نام دانشجویان بهایی گرفته شده است گله می کند! وی در بخشی از نامۀ غضب آلود و توهین آمیز خود نوشته است: «اگر پس فردا آقای احمد شهید گزارشی مبنی بر جلوگیری از ورود دانشجویان بهایی به دانشگاههای کشور و یا برخورد با دراویش گنابادی و نعمت اللهی و بستگان شان بنویسند، جنابعالی نخستین مقام مسئول نظام خواهید بود که با سخیف ترین ادبیات به او و گزارشش حمله ور شده و طبق معمول خواهید فرمود که "این مزدور دلقک، این عروسک خیمه شب بازی، این آلت دست قدرت های مزورغربی که خود بالاترین ناقضین حقوق بشر هستند و فقط از حقوق بشر استفاده ابزاری می کنند... با استناد به مطالب کذب ضد انقلاب و رسانه های مزدور فارسی زبان معلوم الحال بیگانه... یکبار دیگر مشتی جعلیات و مطالب سراپا دروغ را بهم بافته و برای اربابان مزدورش به خوش رقصی جدیدی بر خاسته." (بخش هایی ازادبیاتی که مع الاسف همواره بجای پاسخ منطقی و مستدل در واکنش به گزارشات نقض حقوق بشر در ایران بکار می برید)»! به هر روی لحن آقای زیباکلام در این مدت قابل بررسی است و آنچه مشخص است، گستاخ تر شدن ایشان در حمله به نهادهای مختلفی چون قوۀ قضائیه، مجلس شورای اسلامی، شهرداری تهران، و همینطور زیر سوال بردن طرح هایی در حمایت از حجاب و امر به معروف است. بگذریم از حمایت ایشان از «بهائیت» که واقعا نمی شود برای آن توجیهی تراشید!

4. در همین ایام (پس از روی کار آمدن دولت یازدهم)، در روزنامۀ آرمان نیز کاریکاتوری به چاپ می رسد که بسیار قابل تامل است. در این کاریکاتور، میز تنیسی ترسیم شده و شخصی با پیراهن رژیم صهیونیستی با شخص دیگری مشغول بازی است. خانواده ای هم با ترس و لرز، به جای تور میز بازی قرار دارند. در واقع این کاریکاتور با زیرکی عجیبی اینطور القا می کند که در جنگ نابرابر غزه (و با یک نگاه عام تر مسئلۀ فلسطین) مردم هیچکاره اند و نقشی ندارند! به عبارت دیگر این جنگ خواستۀ مردم نیست، بلکه جنگی است بین رژیم صهیونیستی و طرفی دیگر(؟)، که دودش به چشم مردم می رود! روشن است که انتشار چنین کاریکاتوری چه هدفی دارد. بعد از انتشار این کاریکاتور، محمد نبی حبیبی، دبیرکل حزب مؤتلفۀ اسلامی، آنرا اقدامی نابجا دانسته و می گوید: «کاریکاتور روزنامۀ آرمان با شعار "نه غزه نه لبنان" نوعی همخوانی دارد.»

5. مورد دیگری که در دورۀ دولت یازدهم شاهد آن هستیم، انتشار کتابهایی است که محتوای بسیاری از آنها دچار اشکالات اساسی است. البته وقتی جناب وزیر ارشاد، از حذف ممیزی کتاب سخن می گوید، مشخص است که قرار است چه آثاری روانۀ بازار بشوند. به عنوان نمونه به این چند خط توجه کنید: «انقلاب مشروطه به ظهور دیکتاتوری رضاشاه منجر شد، نهضت ملی نفت ایران به کودتای 28 مرداد و سلطه همه جانبه ساواک منتهی شد، انقلاب عظیم اسلامی به قدرت گرفتن طرفداران تئوکراسی{حاکمیت دینی} راه داد و جنبش اصلاحی و مدنی دوم خرداد با ممانعت دولت پنهان و تحریم و تخلفات آشکار انتخاباتی روبه رو شد. اعتراضات جمعی پس از انتخابات خرداد 88 و با برخورد شدید مأموران حکومتی مواجه شد.» همچنین در بخش دیگری از این کتاب می خوانیم: «با این همه، جامعه شهری ایران پیروزی احمدی نژاد را که در پایان روز انتخابات یعنی در 22 خرداد1388 اعلام کردند، به طور قاطع و بدون بحث نپذیرفت. به همین دلیل، پس از این انتخابات، حرکت عظیم اجتماعی و اعتراضی در جامعه ایران به راه افتاد.» جلایی پور پا را از این هم فراتر گذاشته و اصل «مردم سالاری دینی» را زیر سوال می برد: «سیاستمداران ایرانی خوب است توجه کنند که ویژگی های جامعه ی ایران نشان می دهد که این جامعه، مرکب خوبی برای مردم سواری نیست.» و در جای دیگری می نویسد: «یکی از مشکلات جامعه ی ایران، چالش با همین مردم سواری قلابی است. در جامعه ی در حال نوسازی ایران، همواره ناراضی تولید می شود. البته، عقل جمعی اقتضا می کند که به جای ناراضی سواری، با تقویت مردم سالاری، مشکلات ناراضیان شناسایی و با همکاری و مشارکت خودشان، آن ها را حل و فصل کنیم. یکی از دلایل پیشی گرفتن برخی کشورهای اسلامی همچون ترکیه ومالزی و اندونزی، از کشور ایران، در روندنوسازی و توسعه، مهار پوپولیسم قلابی توسط نخبگان و مدیران آن هاست.» این چند خط تنها یک پاراگراف از کتاب جامعه شناسی ایران، جامعۀ کژمدرن است. صدها و بلکه هزاران مورد دیگر از چنین آثاری وجود دارد که مدتهاست همچون موریانه هایی هدف مند، مشغول جویدن ریشه های فرهنگی و اعتقادی مردم اند...

6. بحث دیگری که بعد از روی کار آمدن دولت یازدهم مطرح شد، مساله تکخوانی زنان بود. روشن است که وقتی وزیر ارشاد اسلامی، خود را در مقام اجتهاد می بیند و می گوید که تک خوانی زنان بدون مفسده است، رسانه ها و روزنامه های خاص، شروع به پرداختن به این مسئله می کنند. به عنوان نمونه، خانم «سیمین غانم»، خوانندۀ زن در گفتگو با روزنامۀ اعتماد (92/10/18) به صراحت از محدودیت های انقلاب برای زنان سخن می گوید: «بعد از انقلاب تماس ها و ارتباط های بسیاری قطع شد و من جور آهنگسازی کارهایم را خودم کشیدم. خوشبختانه از این وضعیت هم راضی هستم و مردم هم از کنسرت ها و قطعه هایی که ارائه می کنیم استقبال می کنند، دلیلش هم این است که من بیش از هر چیزی، شعر را حس می کنم و جای آهنگ را تشخیص می دهم و آنچه ارائه می کنم با روحیه ام بیشتر تطبیق دارد. من قصد محدود کردن خودم را ندارم. خانم ها چه بخواهند و چه نخواهند شامل این محدودیت ها هستند. من هم دوست دارم فعالیت بیشتری انجام دهم. ان شاءالله اگر روزی فرصت و شرایط اجازه دهد، حتی به صورت همخوانی فضاهای تازه را تجربه و از آهنگسازان بزرگ استفاده می کنم.» روشن است که اعلام نظر در خصوص مسائل دینی را باید به متخصصین آن واگذار کرد. چطور ممکن است افرادی که قادر به خواندن متن عربی احادیث نیستند در خصوص مسائلی با این درجه از اهمیت فتوی بدهند؟ و گذشته از این، آیا بین مسائل فردی و اجتماعی نباید تفاوت قائل شد؟

7. مورد بعدی که در این یادداشت به آن پرداخته می شود، بحث انرژی صلح آمیز هسته ای است. انرژی هسته ای و فراورده های آن مثل رادیوداروها و... همیشه برای مردم ایران مهم بوده و هست. برای همین است که ملت روی شهدای هسته ای تعصب دارند؛ و اتفاقا همین تعصب باعث عصبانیت جریان های فکری و فرهنگی متعددی شده است. این جریان ها مدتها بغض خود را فروخورده و تحمل کردند تا بالاخره فضایی بوجود آمد تا بتوانند بغض دیرین خود را بیرون بریزند. پس از جریان توقف غنی سازی بالای 5 درصد، مراسمی نمادین تشکیل می شود تا با دعوت از خانوادۀ شهدای هسته و تکریم آنان، بر اتفاقات مهمی که رخ داده به نوعی سرپوش گذاشته شود. خانوادۀ شهید «احمدی روشن» و پدر بصیر و بزرگوارش در این مراسم به نشانۀ اعتراض حاضر نمی شوند؛ اعتراض به توقف غنی سازی که حق مردم است و به خاطرش خون داده اند، و اعتراض به اخراج نیروهای متعهد از سازمانهای مربوطه. اما حضور نیافتن خانوادۀ شهید احمدی روشن در مراسم یادشده، باعث می شود تا پرده ها کنار برود و یکی از سایت های حامی دولت، با توهینی بی سابقه به خانوادۀ شهید بتازد. به احترام شهید احمدی روشن و آرزوی شِفاعت آن بزرگوار، متن توهین آمیز در این یادداشت آورده نمی شود، اما برای اینکه برای خواننده عمق فاجعه بطور واضح مشخص شود، تیتر و روتیتر خبر منعکس می شود: «تیتر: خون احمدی روشن فدای سیاست بازی پدر؟! و روتیتر: پشت پردۀ عدم حضور خانوادۀ شهید هسته ای در جشن هسته ای». جالب است که بنا به آنچه در آن یادداشت ادعا شده است، مسؤلانِ دولتی برای توقف غنی سازی بالای پنج درصد اورانیوم، جشن گرفته اند!

8. تخریب و توهین به دولت قبل (دولت دهم) گرچه مختص دورۀ فعلی نیست و در گذشته نیز زیر سوال بردن خدمات دولت های مختلف وجود داشته است، اما به هر حال شدت یافتن آن در دورۀ فعلی، و بدتر از آن، توهین مسؤلین رسمی دولت فعلی (یازدهم) به دولت قبل می تواند اوضاع و احوال فرهنگی حاکم را به خوبی نشان دهد. به عنوان نمونه، روزنامۀ ایران که روزنامۀ رسمی دولت است، بارها به مسؤلین دولت قبل توهین کرده و در قالب یادداشت ها و مقالات متعدد، همۀ اقدامات مفید و مثبت انجام شده را زیر سوال می برد. مثلا شخصی که در مقام سرمقاله نویس روزنامۀ ایران (مورخ شنبه5مهر93) ظاهر شده است، با زیر سوال بردن همۀ انتقادات صورت گرفته از سیاست خارجی دولت یازدهم، بارها به مسؤلین دولت دهم توهین می کند. وی در بخشی از نوشتۀ خود آورده است: «دیپلماسی اعتدال روش جناح حاکم قبلی را دنبال نخواهد کرد که فقط در تریبون سازمان ملل بیانیه یا مقاله سیاسی بخواند یا قبل از سفر با نامه نگاری به سران کاخ سفید یا لندن و برلین از آنها تمنای مذاکره کند»! روشن است که وقتی رئیس دولت یازدهم انتقادات دلسوزانه ای که از سیاست های کلی دولت می شود را بر نمی تابد، روزنامۀ دولت نیز به خود اجازه می دهد که اینطور نسبت به اقدامات دولت گذشته قضاوت کند. وقتی رئیس دولت جدید در گزارش صد روزۀ دولتش، به جای اقدامات صورت گرفته، اکثر وقتش را به تخریب دولت قبل اختصاص می دهد، باید مقاله نویس روزنامۀ ایران انتقادات را «ارزیابی شتابزده» تلقی کند. در قسمت آخر این یادداشت کاملا سیاسی و مغرضانه، نویسنده با تندرو و افراطی خواندن منتقدین سیاست خارجی دولت، همۀ برنامه های کلان دولت در زمینۀ سیاست خارجی را زیر نظر مقام معظم رهبری عنوان می کند. در حالیکه بسیار واضح است که رهبر معظم انقلاب در جزئیات سیاست خارجی هیچ دخالتی ندارند. اما دقیقا در همین جزئیات است که تفاوت ها مشخص می شود. به عنوان مثال آقایانی که به منتقدین داخلی با اخم و تشر پاسخ می دهند، لطیف ترین لبخندهایشان را در دیدار با نخست وزیر و مسئولین انگلیس، تقدیم آنها می کنند، و البته انگلیسی ها هم با حامی تروریست خواندن ایران، به خوبی به محبت طرفداران دیپلماسی اعتدال(!) پاسخ می دهند. براستی چطور می شود همۀ جنایات ریز و درشت انگلیس را فراموش کرد و با او بر سر میز مذاکره نشست؟ اصلا مذاکره بر سر چه؟ تنها نتیجه ای که می شود از این اتفاقات گرفت این است که اعتدالیون از روی غرض یا غیر از آن جنایات انگلیسی ها را فراموش کرده اند! و البته مردم بر خلاف آنها، به هیچ وجه این اتفاقات را از یاد نخواهند برد...

9. توهین به مجلس شورای اسلامی یکی دیگر از اتفاقاتِ مهمی است که پس از آغاز دولت یازدهم، بارها از سوی مسؤلان دولتی به بدترین شکل انجام گرفته است. این درحالی است که وقتی مسؤلان دولت قبل به بعضی از اقدامات نمایندگان مجلس، (درست یا غلط) انتقاد می کردند، همین مدعیان اعتدال فریاد بر می آوردند که وامجلسا! مجلس در راس امور است، احترام به نمایندگان احترام به خواست ملت است و... البته بسیاری از انتقادات آن زمان هم از سر دلسوزی انجام می گرفت، اما یک نگاه کلی به ماجرا نشان می دهد که غرض تنها انتقاد سازنده نبوده است. به عنوان نمونه فرمایش امام بزرگوارمان که می فرمایند «مجلس در راس امور است» اگر واقعا نصب العین حضرات بود، امروز نمایندگان خانۀ ملت را افراطی و تندرو و... نمی خواندند و به نظر مردم احترام می گذاشتند و مشاور رئیس جمهور نمی فرمود که: «ما باید این دو سال مجلس را تحمل کنیم»!! و «مردم اگر دیدند که این رفتار (انتقاد از اقدامات نادرست دولت یازدهم که حق مسلم مجلس است) درست و منطقی نیست در انتخابات مجلس آینده تجدید نظر کنند»!! و «در این دوره دو ساله تا انتها شاهد برخورد مجلس و دولت خواهیم بود»!! حضرات تنها به توهین به مجلسی که «همیشه» در راس امور است (نه فقط هنگامی که طبق علایق و سلایقشان حرف می زند و عمل می کند!) اکتفا نکردند و مردم را نیز مورد لطف خود قرار دادند: «شما فكر نكنيد كه يك نفر در مملكت وجود دارد كه مي‌گويد من قانون را قبول ندارم؛ بلكه اين يك جريان مشخص بود كه مي‌گفتند ما قانون را قبول نداريم. اكنون 49.5 درصد آرا را شامل مي‌شوند . اين 49.5 آرا كساني بودند كه در مقابل جرياني كه مقابل قانون ايستاد سكوت كرد. اين 49.5 درصد سكوت كردند و نگفتند كه تو بي‌جهت فكر كردي كه مي‌تواني قانون را قبول نداشته باشي. قبول نداشتن قانون، قبول نداشتن مقررات، قبول نداشتن نظم و انضباط موجب مي‌شود كه نه يك بابك زنجانی بلكه «بابكان» پديد بيايد. هر كسي فكر كند كه يك مرتضوي و يك بابك قانون‌شكن داريم، بي‌ترديد در اشتباه است. درحال حاضر به واسطه آن بي‌توجهي به قانون و نظم، بخشي از اقتصاد كشور در اختيار بابكان قرار گرفته است. اگر مي‌خواهيم فساد در كشور رخ ندهد بايد اقتصاد و مديريت كشور به سمت نظم، انضباط و شفافيت حركت كند»! بله، اینها تنها بخش کوچکی است از آنچه در حال وقوع است. ابوالمشاغل اعتدالیون در حالی مفاسد عجیب امثال بابک زنجانی را به دولت نهم و دهم نسبت می دهد که شخص یاد شده، اتفاقا سالها قبل از روی کار آمدن دولت نهم مجال یافته تا بتواند با رانت های مختلف ثروتی هنگفت به هم بزند و تصاویر دیدارهای مختلف او با برخی از استوانه های فکری تئوری اعتدال نیز در سایت های مختلف منتشر شده است. جدای از این مسئله، امروز و در دنیایی که اطلاعات به سادگی چند کلیک کردن منتقل می شود، چطور ممکن است دامنۀ فساد عظیمی که سالها طول کشیده تا بوجود آید را به خاطر سیاست بازیهای بچه گانه به جریان رقیب نسبت داد؟ چطور ممکن است اختلاسی که طراحی فکری اش سالها زمان می برد، ظرف مدت کوتاهی بوجود آمده باشد؟ بله، دولت های نهم و دهم مقصرند. اصلا همۀ تقصیرها متوجه احمدی نژاد است. همان احمدی نژادی که آقای ظریف با شوق و ذوق فرموده بودند «رفته است...». بله، او مقصر بود و اتفاقا «جرمش این بود که اسرار هویدا می کرد...» 

10. یکی دیگر از توهین هایی که از سوی دولت و حامیانش همواره در این مدت صورت گرفته است، پرونده ای است بسیار پیچیده که دولتی ها از آن تحت عنوان «مبارزه با افراطی گری» یاد می کنند. دلباختگان غرب و کدخدا ترسان و کدخدا اندیشان، مدتهاست قصد دارند با زدن برچسب «افراطی گری» و «تعصب» و... انقلابی های ناب و زلال را خسته و دلزده کرده و از میدان عمل دور کنند و خود با خیال آسوده بپردازند به نقشه های واهی و خیالات پوچشان. نقشه ای که البته هیچ گاه به مقصد نخواهد رسید؛ چراکه زلال بصیرت و معرفت در اندیشۀ اکثریت مردم جاری و ساری است. رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز در دیدار با اعضای هیأت دولت در همین رابطه فرمودند: «مراقب باشید که برخی در صحنه سیاسی کشور، با شعار اعتدال، جریان‌های مؤمن را کنار نزنند زیرا همین جریان مؤمن است که در مواقع خطر زودتر از همه سینه سپر می‌کند و در مشکلات نیز، دولت را به طور واقعی کمک می‌کند.» روشن است که جریان مومن و انقلابی است که همواره در عرصه های مختلفِ مورد نیاز، به فریاد استمداد نظام و مسؤلین لبیک گفته و در صحنه بوده است. اگر این جریان، به بعضی از رفتارهای دولت اعتراض دارد یا برخی از رفتارهای طرفداران اعتدال را درست نمی داند، نباید با انگ های مختلف سیاسی و فرهنگی او را دلزده کرد؛ چراکه به تعبیر رهبر عظیم الشأن انقلاب اسلامی، همین جریان است که در مقابل فتنه ها سینه سپر می کند. اما چه می شود کرد؟ گروه معدودی هستند که هرگاه دستشان از قدرت دور است، انتقاد را بهترین وسیله می دانند و دم از آزادی بیان می زنند؛ اما همینکه بر منصب قدرت نشستند، انتقاد نه تنها بد می شود، بلکه بالاتر از آن، نماد کُفر و تعصب و افراطی گری شده و ریشۀ همه مشکلات می گردد. آن وقت دیگر نه تنها انتقاد جایز نیست، بلکه غرض ورزی و دشمنی و کینه توزی محسوب می گردد. این است که باید آن جریانِ مخوف را «منفعت طلب» دانست، و البته باید آنرا شناخت و شناساند...

11. توهین به رزمندگان دفاع مقدس یکی دیگر از برنامه های حساب شده ای است که متاسفانه با جریان روی کار آمدن اعتدالیون شروع شده است. دو مورد مهم در این زمینه، یکی کاریکاتور روزنامۀ شرق است که در اواخر دولت دهم منتشر شد و دیگری اظهارات عباس کیارستمی است که با واکنش های متفاوتی مواجه شد. بررسی این اتفاقات نشان می دهد که جریانی در صدد ارزیابی شرایط برای آغاز هجمه هایی گسترده علیه مقدسات ملت شهید پرور ایران است؛ این جریان ابتدا در سالهای پایانی دولت دهم و با آغاز بحث های انتخاباتی در صدد برآورد شرایط است و پس از آن نیز با تغییر گرایش دولت یازدهم، ادامۀ کار را بررسی می کند. روزنامۀ شرق بلافاصله بعد از انتشار کاریکاتور، و البته با توجه به تذکرات مختلفِ دیگر توقیف می شود. این اتفاق با توجه به اینکه در زمان دولت دهم رخ داده است طبیعی به نظر می رسد. اما واکنش ها به جریان دوم، یعنی توهین عباس کیارستمی به شهدا چیست؟ ابتدا باید دید کیارستمی چه گفته است و بعد واکنش را مورد بررسی قرار داد. عباس کیارستمی در جملاتی که ظاهرش خطاب به ابراهیم حاتمی کیاست، اما باطنش همۀ جنگ را هدف قرار داده می گوید: «خانه دوست یکی از پربیننده‌ترین فیلمهایی بود که من ساختم، درواقع همه جای دنیا آن را می‌شناسند. خانه دوست ماندگار شد چون راجع به یک ارزش انسانی صحبت می‌کرد. اما فیلم‌های تو نماند چون تو راجع به یک پریودی از تاریخ ایران حرف زدی که تازه آن پریود هم به هیجان اورد بچه‌ها را. احمدپور [شخصیت اصلی فیلم خانه دوست کجاست؟] رفت پس داد دفترچه را، اما تو به هیجان آوردی و احمدپورهای دیگر رفتند در جنگ و کشته شدند. و حالا پس از سال‌ها می‌شود راجع به آن‌ها فکر کرد که آن‌ها چطوری از بین رفتند. در یک جنگی که هیچ مفهومی‌نداشت.» روشن است که دفاعِ مقدس ملت ایران، دفاع از اسلام و ایران اسلامی بود و دفاع از ناموس و وطن، و نه یک جنگ بی مفهوم! و از طرف دیگر نیز روشن است که شهیدان از سر بصیرت و رشد فکری و معنوی و عرق ملی و علاقه به اسلام و مسلمین بوده است، نه از سر شور و هیجان! اما بعد از سخنان کیارستمی، ابراهیم حاتمی کیا اولین واکنش را نشان داد و در حقیقت پرچمدار جریان برائت از این اتفاق شد. حاتمی کیا در واکنش به صحبت های کیارسمتی در مراسم اختتامیه جشنواره فیلم مقاوت گفت: «عزیزی یا عزیز کرده ای حرف هایی زد و شهدا را قربانیان جنگ دانست. مصاحبه این فرد را چند بار دیدم که نکند اشتباه کرده باشم. البته من از قبل می دانستم یک جریانی هست که نسبت به جنگ بی اعتنا است. آنچه اکنون رخ داده است به دست بچه ها میزان می دهد، به دست آن عزیزانی که باید بفهمند. برادران، آنهایی که با خون آمدید به این رشته! به قصدی آمدیم که فکر کردیم اینجا آن چیزی را بگوییم که دیده ایم، الان استاد اعظم ما نسبت و نگاهش به شهدا این گونه است. من از وزیر، رئیس جمهور، ایوبی و جعفری جلوه توقع دارم نظرشان را نسبت به این نگاه به صراحت بگویند. اینجا جشنواره مقاوت است، رنگ و بوی آن مشخص است و اینجا خانوادۀ شهدا هستند که من قربان قدم هایشان بروم. امیدوارم خدا این قوت و امید را به من بدهد و دعای خیر این عزیزان پشت من باشد که اعتنا به این حمله ها نکنم، چرا که من عزتم را از اینها نمی گیرم. من توقع دارم به عنوان آدم هایی که در جنگ بوده اند که حرف بزنید، آقای ایوبی شما در جنگ بودید! شما بچه ها را دیده اید و شهدا را می شناسید، اگر نظر ندهید و نگاه خودتان را مشخص نکنید، اگر این میزان و فرقان مشخص نباشد من معتقدم در دولتی حرف می زنم که در آن نفاق است. دعا کنید که به خون همین شهدا آن افرادی که این خون ها را نمی بینند رسوا شوند.» بعد از این پاسخ کوبنده و تکان دهندۀ حاتمی کیا، ایوبی در اظهاراتی می گوید: «صحبت های منتشر شده از سوی عباس کیارسمتی دربارۀ شهدای دفاع مقدس متعلق به شش ماه پیش است و انتشار این سخنان در هفتۀ دفاع مقدس برای من جای سوال دارد و برای رفع این ابهام خواسته ام متن کامل سخنرانی را برایم بیاورند تا پس از خواندن آن اظهار نظر کنم.» ایوبی بدون آنکه بگوید شش ماه، شش روز یا شش سال چه تفاوتی در اصل نگاه و توهین صورت گرفته دارد، واکنش به اظهارات کیارستمی را به آینده ای نامعلوم حواله می دهد. پس از آنهم با حرف هایی مبهم ابتدا ادعا می کند که حرف های کیارسمتی نقل قول شده و بعد او را عاشق دفاع مقدس و شهدا معرفی می کند! این درحالیست که علی جنتی، وزیر ارشاد در سخنانی گفته است: «مساله دفاع مقدس، مساله‌ای است که برای همه ملت ایران مساله مقدسی است و همه باید همت کنند تا این فرهنگ را زنده نگه داریم به خصوص برای کسانی که آن روزها را درک نکرده‌اند و مشکلات و ناملایمات آن روزها را ندیده‌اند.» وی همچنین در واکنش به اظهارات عباس کیارسمتی به خبرنگار سینمایی فارس می گوید: «این حرفی که ایشان زده قابل قبول نیست. ایشان می گوید جنگ نامفهوم است!» حال باید دید واکنش دیگر مسولان کشور، از جمله شخص آقای رئیس جمهور که معتقدند هنرمند ارزشی و غیر ارزشی نداریم! در این خصوص چه نظری دارند و آیا باز هم بر همان عقیده خواهند ماند یا خیر؟

نتیجه اینکه جریان مرموزی از ابتدای انقلاب تاکنون، سعی در زیر سوال بردن ارزش ها و آرمان های بلند انقلاب مردم ایران داشته است. این جریان با توجه به شرایط کشور روزگاری دورانی پر کار را سپری کرده است و روزگاری در خاموشی به سر برده است و آنچه امروز اهمیت دارد، شناسایی دقیق این جریان است و البته شناسایی و تقویت نقاط حساسی که قصد ضربه زدن به آن وجود دارد.

* منابع:

1. فارس نیوز
2. جهان نیوز
3. خیبرآنلاین
4. رجانیوز

موریانه های مرموز!

* احمد طحانی
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر: