به گزارش رویش لاله ها، دکتر ابطحی، دانش آموخته مهندسی هسته ای و تأکید خاصی هم دارد که مهندسی هسته ای را نباید با فیزیک هسته ای یکی فرض کرد. با او درباره ویژگی های علمی، نحوه تدریس و دانش تخصصی دکتر مجید شهریاری به گفتگو نشستیم.
• این رشته های هسته ای، کمی مثل این که پیچیده هستند. کمی برای ما توضیح می دهید که چه گرایش هایی در این حوزه وجود دارند و دکتر شهریاری در کدام شاخه کار می کردند و تخصص داشتند؟
دکتر شهریاری مهندس هستهای بودند، یعنی دکترای مهندسی هستهای داشتند. مهندسی هستهای در حقیقت کارهای مهندسی نیروگاهی و بحثهای مهندسی پزشکی هستهای و مهندسی کاربرد صنعتی پرتوها است. در واقع مهندسی هستهای، یک رشتهٔ مجزاست و دانشکدهای مستقل با همین عنوان یعنی دانشکدهٔ مهندسی هستهای در دانشگاه شهید بهشتی وجود دارد. این دانشکده ۴ رشته دارد: رشته چرخه سوخت، رشته مهندسی راکتور، مهندسی کاربرد صنعتی پرتوها و مهندسی پرتو پزشکی.
• پس ربطی به فیزیک هسته ای ندارد؟
رشتهٔ فیزیک هستهای یک رشتهٔ مجزاست که زیر شاخهٔ فیزیک است و در دانشکده علوم پایه ارائه داده میشود نه در دانشگاه فنی- مهندسی. و هر کدام از این رشتهها روی زیر شاخههای خاصی کار میکنند؛ مثلا رشتهٔ خود من مهندسی پرتو پزشکی است. از مزیتهای دکتر شهریاری این بود که در هر ۴ رشتهای که ذکر کردم استاد بود. یعنی اگر یک نفر بود که در دانشگاه شهید بهشتی در هر ۴ رشته تدریس میکرد دکتر شهریاری بود. اجازه می دهید قبل از شروع سئوالات شما، مطلبی را بگویم؟
• بله، خواهش می کنیم.
یکی از دوستان من میگفت شما میخواهید از شهدا اسطوره سازی کنید ولی واقعا این طور نیست. زمانی که من از مشهد برگشتم میخواستم سوغاتی ببرم برای دکتر. یعنی فقط برای دکتر شهریاری سوغاتی گرفته بودم! همسرم گفت مگر غیر از ایشان کسی استاد نیست؟! گفتم دانشمند هستند اما اگر بخواهم به باقی اساتید هم بگویم استاد، نمیدانم به دکتر شهریاری چی باید بگویم.... نه اینکه بقیه علمشان کم باشد، نه، اما دکتر شهریاری به اصطلاح میگویند یک سر و گردن بالاتر، ایشان خیلی بیشتر از یک سر و گردن بالاتر از بقیه بود. دکتر شهریاری واقعا در هر ۴ رشته استاد بود. بدین نحو که ایشان از دانشگاه امیرکبیر دکترای راکتور داشتند و پایه گذار رشته کاربرد صنعتی پرتوها در ایران هم، خود دکتر بود. یعنی دکترای راکتور یک رشته است و کاربرد صنعتی پرتوها هم رشتهٔ دیگری است که دکتر شهریاری خود آن را ابداع کرد. تدریس در گروه پرتو پزشکی و مهندسی پزشکی هستهای و پایان نامههای همهٔ این رشتهها هم غالبا با خود ایشان انجام میشد. دررشتهٔ چرخه سوخت و غنی سازی ۲۰ درصد هم که اصلا ایشان به خاطر آن معروف شد، استاد بود. اینکه میگویم ایشان در هر ۴ رشته استاد تمام بودند به این دلیل بود. و من ندیده بودم کس دیگری را که در هر ۴ رشته مسلط باشد و تدریس کند.
• خودتان در کدام شاخه درس خوانده اید؟
در مقطع فوق لیسانس مهندسی هستهای خواندهام و در رشتهٔ مهندسی هستهای هم دکترا.
• گرایشتان در دکتری هم پرتو پزشکی است؟
مهندسی هستهای در مقطع فوق لیسانس گرایش دارد. دکترای مهندسی هستهای گرایش ندارد. هر کس با توجه به علاقهای که دارد در یکی از شاخههایی که ذکر کردم کار میکند.
• اولین بار برای چه کاری و در چه زمانی دکتر شهریاری را ملاقات کردید؟
من دکتر شهریاری را از قبل میشناختم و تعریفش را شنیده بودم اصلا یکی از دلایل انتخاب دانشگاه شهید بهشتی دکتر شهریاری بودند. توفیق شد دورهٔ کارشناسی ارشد سال ۸۴ خدمت دکتر شهریاری رسیدم. سال ۸۴ ترم یک فوق لیسانس بودم. صبرم کم بود، دکتر عباسی را دیدم، ایشان را میشناختم. به ایشان گفتم میخواهم با دکتر شهریاری کار کنم. علاقه دارم. دکتر عباسی هم که آن موقع عضو هیئت علمی دانشگاه امام حسین بود دست مرا گرفت برد داخل اتاق دکتر شهریاری گفت: «این میخواد روی این موضوع کار کنه!» آن جا شروع کار ما بود. اولین باری بود که شهید شهریاری را میدیدم. آن زمان ایشان در دانشکده اتاق کوچکی داشتند. از همان سال ۸۴ کار علمی را با ایشان شروع کردم، سال ۸۵ اولین کلاس درسی را با ایشان داشتم که دیگر آن زمان ایشان استاد راهنمای رسالهٔ من بودند. سال ۸۷ هم که دکتری قبول شدم که خبر قبولیم را خود ایشان به من داد. از سال ۸۷ هم که بنده دیگر در مقطع دکتری بودم پروژههای علمی ادامه پیدا کرد. نتیجهٔ کار ما با استاد شهریاری حدود ۸ مقاله شد. سال ۸۷ شروع کردیم به کار پژوهشی طبق همان ایدهای که داشتند تا قبل از شهادت دکتر، بعد از شهادت ایشان هم، استاد راهنمایم را عوض کردم چون دیگر امکان نداشت از وجود ایشان استفاده کنم.
• پس اولین باری که شهید شهریاری را دیدید سر کلاس نبود؟ ایشان با تصوری از که دکتر شهریاری که در ذهن داشتید چقدر مطابقت داشت؟
دکتر شهریاری را خدا رحمت کند؛ شما اگر ایشان را میدیدید محال بود که بفهمید ایشان دکتر شهریاری است...
• چطور؟
بگذارید خاطرهای بگویم از یکی دوستان؛ رتبه اول لیسانس بود. آمده بود داشگاه شهید بهشتی برایش مشکلی پیش آمده بود. این رفیق ما خیلی ادم جوشی بود! ماجرا از این قرار بود که رتبه اش به قبولی نمیرسید. با مجموع امتیاز که رتبه اول بوده میتوانست در دانشگاه شهید بهشتی مشغول به تحصیل شود. میگفت: من عصبانی بودم، داد و بیداد میکردم، یک نفر هم با لیوان آب دنبالم بود، من فکر کردم مستخدم است. مدام به من میگفت: حالا این آب را بخور، ایشالا مشکلت حل میشه. هر جا میرفتم دنبالم میآمد. با خودم گفتم چرا این مستخدم دست از سر من بر نمیدارد، بهش گفتم: چی از جون من میخوای بذار به بدبختیم برسم!
بالاخره کاشف به عمل آمد که مسئول تحصیلات تکمیلی میتواند مشکلم را حل کند. رفتم دیدم روی تابلوی اتاق مسئول تحصیلات تکمیلی نوشته شده: دکتر شهریاری. داخل که شدم فهمیدم دکتر شهریاری همان کسی است که ساعتی پیش لیوان آب به دست دنبال من بود که آرامم کند و من فکر میکردم مستخدم است...
• یعنی واقعا آنقدر ساده زیست بودند؟
هر کی بغلش میکرد گم میشد. اگر شما ایشان را میدیدید فکر نمیکردید این دکتر شهریاری است. یک آدم لاغر کوچولو. اگر عکسهای دکتر را دیده باشید، همیشه لباس ساده میپوشید. خیلی این طور نبود که راحت بتوانی تشخیص بدهی که دکتر شهریاری است. یک پیراهن ساده میپوشید. گاهی وقتها یک کتی هم روی آن میپوشید وگرنه با همان پیراهن بود. دفترش که میرفتی خودش چای میریخت، زنگ نمیزد به مستخدم. هیچ وقت این اتفاق نمیافتاد.
• شما تصورتان از ایشان چی بود؟ با توجه به اینکه درجهٔ علمی ایشان را میشناختید؟
انتظار انسان از همچین آدمی با این درجهٔ علمی چیز دیگری است. بعضی اساتید پرستیژ خاص خودشان را دارند یک اخلاق خاصی دارند، خیلی جدی و.. البته حق دارند، من نکوهش نمیکنم بابت این مسئله ایشان را، اما شهید شهریاری متفاوت بود. دکتر وقتی حرف میزد ۲ تا شوخی هم میکرد بعد حرف بعدی رو میزد. مثلا وقتی میرفتی تو دفترش مینشستی خودش چای میریخت. یادم میآید یک بار من در دفترش نشسته بودم، یکی از دانشجوهایش را که تازه استاد شده بود، صدا کرد و گفت فلانی ۲تا چای بریز بیار! آن دانشجوی تازه استاد شده یک مقدار خودش را میگرفت، من فهمیدم دکتر برای چی از آن بنده خدا همچین کاری را خواست. هیچ کار دکتر بیحساب و کتاب نبود. میخواست غیر مستقیم به او درس اخلاق بدهد. آخر قضیه هم برگشت به من گفت: فلانی! خوبه آبدارچی ادم دکتر باشه ها! اصلا از اینکه کسی خودش را بگیرد خوشش نمیآمد و اگر کسی این کار را میکرد با رفتارش نشان میداد از این کار خوشش نمیآید.
• خیلیها دکتر شهریاری را بعد از شهادتش شناختند و فهمیدند ایشان چه جایگاهی در بحث هستهای داشتند. با توجه به این مساله لطفا دربارهٔ جایگاه علمی شهید شهریاری مخصوصا در بحث هستهای توضیح دهید؟
ببینید، من میگویم ای کاش این مصاحبهها قبل از شهادت انجام میشد تا اینکه عدهای این شبهه برایشان پیش نیاید که ما میخواهیم از شهدا اسطوره سازی کنیم. آدم وقتی بعد از شهادت مصاحبه میکند بعضیها میگویند اینها میخواهند شهدا را بزرگ کنند، در صورتی که واقعا این طور نیست. من میخواهم بگویم ایشان نفر اول بود میبینم کم است برای او. واقعا کم است. چون وقتی گفته میشود طرف نفر اول بوده، انگار معدلش بیست بوده و نفر بعد ۱۹ و نیم بوده. من نمیخواهم شأن بقیهٔ اساتید را پایین بیاورم. منظورم اصلا این نیست، الان هم اساتید بزرگی داریم، ولی شهید شهریاری انسان عجیبی بود. یک خاطرهای دارم از ایشان: یک سوالی در یکی از کتابهای مرجع برایم پیش امد، پیش خیلی از اساتید رفتم اما جوابهایی که از آنها شنیدم این بود: کتاب اشتباه نوشته است! استاد بعدی گفت اصلا این طوری نمیشود! استاد بعدی گفت ایمیل بزن به نویسنده ببین چه میگوید! اساتید، اساتید خوبی بودند، سئوال، سئوال سختی بود. خود من کلی فکر کرده بودم به نتیجه نرسیده بودم. دکتر شهریاری این درس را نه در دوران دانشجویی خودش پاس کرده بود و نه این درس را تدریس میکرد.
وقت اذان بود. دکتر را که دیدم با خودم گفتم بروم از ایشان هم سئوال کنم، ضرری که ندارد. ولی واقعا انتظار پاسخ نداشتم. چون من از اساتیدی که استاد این درس بودند، کسانی که سالها این درس را داده بودند، پرسیده بودم، دکتر شهریاری که اصلا استاد این درس نبود. موقع اذان بود. دکتر داشت وضو میگرفت. در همان حال سئوال را از ایشان پرسیدم. صورتش را شست، یک قسمت سئوال را جواب داد، دست راست را شست قسمت دیگری را جواب داد، دست چپ را شست یک قسمت دیگر را حل کرد. مسح سر و پا را که کشید کامل جواب را داد! آنقدر قشنگ با سیر منطقی جواب سئوال را برای من تفهیم کرد که هیچ شبههای نماند این وجهی از جایگاه علمی دکتر شهریاری بود. ایشان در دورهٔ دانشجویی اش هم جایگاه علمی برجستهای داشت یکی از همکلاسیهای دکتر آمده بود برای ما صحبت میکرد میگفت دکتر شهریاری وقتی دانشجو بود دانشجوهای سالهای بالاتر جلوی اتاقش صف میکشیدند، ایشان نه تنها سئوال هم دورهایهای خودشان را، بلکه سئوال دانشجوهای سالهای بالاتر را هم جواب میدادند و همین طور سئوالهای رشتههای دیگر را.... خود دکتر شهریاری یک خاطرهای تعریف میکرد، میگفت وقتی که کلاس دوم ابتدایی بودم، یک روز از کلاس پنجم آمدند مرا صدا کردند گفتند شهریاری بیاید معلم کلاس پنجم با او کار دارد. میگفت من رفتم گفتم چی شده؟ دیدم معلم به یکی از بچههای کلاس پنجمی که پای تخته ایستاده، گفت تو بلد نیستی، حالا ببین این چه جوری حلش میکند. به من گفت بیا اینجا، من رفتم جلو، قدم به تخته نمیرسید، به من گفت برو روی شانهٔ این کلاس پنجمی! من رفتم رو شانههای آن دانش آموز و شروع کردم به حل کردن آن مسئله ریاضی، در تمام مدت داشتم با خودم فکر میکردم بعد از زنگ من با این دانش آموز کلاس پنجمی چی کار کنم، میزند مرا له میکند! من مسئله را حل کردم و زنگ که خورد عین فشنگ در رفتم! در دوره استادی ایشان هم، ساعت کلاس که سر کلاس بود، وقتی هم که میرفت دفترش، تنها استادی بود که یک صف دراز جلوی دفترش بود، نشسته و ایستاده!
گاهی که بنده برای انجام کارهای پروژه در دفتر ایشان مینشستم، شوخی میکرد و میگفت: حالا مریض بعدی، کار ما شده مثل مطب دکترا! نفر بعد! همین طور تک تک بچهها میآمدند. دفتر هیچ استاد دیگری از این خبرها نبود، نه اینکه بقیه بیسواد باشند؛ مثل اینکه وقتی یک لامپ صد وات داری نمیروی یه چراغ قوه روشن کنی! حالا باز هم نمیگویم استادان دیگر چراغ قوه هستند، نمیدانم چه بگویم. وقتی این را مینویسید به بقیه برنخورد. بقیه هم دانشمند بودند، ولی ایشان چیز دیگری بود. دانشجوها هم همیشه میروند سراغ استادی که کاملترین باشد.
• ویژگی خاص ایشان در کارشان چه بود؟
استاد دنبال نوآوری بود، دنبال تقلید نبود. الان یک مسئلهای که هست این است که در بحثهای مهندسی و علوم پایه و امثال این بحثها، افراد نگاه میکنند ببینند نفر قبلی چه کار کرده، بعد دنبال همان کار را میگیرند و ادامه میدهند. دکتر این کار را نمیکرد، نوآوری میکرد. حالا این نوآوریش دو جور بود، ممکن بود یک مسئلهای در خارج مورد خوبی بود، آن را برای اولین بار میآورد داخل ایران و یا خودش پایه گذار یک موضوع جدیدی میشد. هر دو روش را داشت. مثلا در بحث ایدههای نو پیرامون راکتورهای نسل جدید این بحث را مطرح کرد که الان یک بحث نظری است که حتی در اروپا و امریکا به مرحله عمل نرسیده هنوز.
مثلا یک بحث خوبی که در خارج بود بحث مونت کارلو، کد (MC MC) بود. این کد را دکتر آورد. الان خیلی از هستهایها در ایران این کد را بلدند اما پایه گذارش دکتر بود؛ یعنی هسته اولیه را توی ایران دکتر کاشت. بحث کد MCMC یک کد شبیه سازی است، یعنی ممکن است شما خیلی از امکانات هستهای را نداشته باشید، در هرجای دنیا که باشید با این کد شبیه سازی میکنید. اولین بار خودش یاد گرفت و اولین بار هم خودش درس داد. این کد مال آزمایشگاه لوسالاموس امریکا بود. و چون یک کد تحریمی است نه کد را به ایران میدهند و نه آموزش آن را و نه میتوانیم در کارگاههایشان شرکت کنیم. خود دکتر به صورت خود جوش این کد را به ما درس میداد. یادم هست که یک بار سر کلاس ماژیک را گذاشت روی تخته و برگشت رو به کلاس به ما گفت: «این نکتهای را من یک دقیقهای به شما گفتم و شما یاد گرفتید، ۳ماه وقت مرا گرفت تا بفهمم این چیه، تا مسیر درستش رو پیدا کنم.» این قدر تلاش میکرد.
بحث این است که دنبال تقلید نبود، نوآوری میکرد، به قیمت تلاش خیلی زیاد، از وقتش، از انرژیش، از اینکه میتوانست جای دیگر پول در بیاورد، آن را میگذشت کنار اما با پول کمتر، نوآوری میکرد. مثلا همین بحث پایه گذاری رشته کاربرد صنعتی پرتوها. چون ما سابقا در ایران فقط رشتهٔ پرتو پزشکی و راکتور را داشتیم. بحث کاربرد هستهای یک مقدار مغفول بود. که دکتر با پایه گذاری رشتهٔ کاربرد صنعتی پرتوها به این قضیه را پرداخت.
نکتهٔ دیگر که ویژگی کار علمی دکتر بود، تعریف پروژههایی بود که به درد کشور بخورد. چه در همکاریش با سازمان انرژی اتمی و چه در دانشگاه، پروژههایی را تعریف میکرد که به درد کشور بخورد و ایشان این کار را در دانشگاه شهید بهشتی سنت کرد. خود ایشان هم مسئول دفتر ارتباط با صنعت شد. چیزی که در دانشگاه شهید بهشتی جا انداخت این بود که با صنعت ارتباط خوبی برقرار شود.
• کلاسهای درس شهید چگونه بود؟
کلاسهای ایشان اصلا خشک نبود. این طور نبود که بیاید و سریع درس را شروع کند. من اساتید بسیار خوبی داشتم که خنده این استادان را ندیده بودم، یعنی به ندرت میدیدم بخندند. استادی داشتم ایشان دانشمند خیلی بزرگی بود، فقط یک بار ایشان خندیده که تو ذهنم هست! استادی بود که میآمد سر کلاس سرش را حتی طرف ما برنمی گرداند و فقط مینوشت. دانشمند هم بود، من از لحاظ علمی خیلی مدیونش هستم. اما دکتر شهریاری علاوه بر اینکه دانشمند بود کلاسش لطیف بود. سر کلاس ایشان لطیفه میشنیدید، آیه میشنیدید، حدیث میشنیدید، نیم ساعت درس میداد یک لطیفه میگفت یک دقیقه!
• اتفاق افتاده بود سر کلاس با توجه به مسایل سیاسی روز و اخبار صحبتی بکنند؟
سر کلاس خاطرم نمیآید. یک بار که جدی بود که سر کلاس نبود سر قضیه فتنهٔ ۸۸ که گفت هر چی بوده تمام شده دیگر بس کنید...
• سر بحث تحریمها مسخره میکرد؟ اصلا بحثهای تحریم را جدی نمیگرقت؟ اینکه به سخره بگیرد و توجه نکند که تحریم شدیم یا نه...
یادم هست داشتیم سر یک پروژهای کار میکردیم. من آچار دستم بود داشتم به اصطلاح خلأ دستگاه را تنظیم میکردم، میگفت حالا الان اگر بگویند تحریم برداشته شد ما پیچها را سفت میکنیم بعد فردا بیایند بگویند تحریم شدیم ما پیچها را شل میکنیم! شوخی میکرد. اصلا تحریمها را جدی نمیگرفت. میگفت ما کار خودمان را میکنیم این حرفها مسخره است که تحریم شد یا نشد یا چی... خیلی موضع سیاسی سر کلاس نمیگرفتند ولی اعتقاداتشان مشخص بود، از بعضی از بحثها عذاب میکشید، بیتفاوت نبود تا جایی که میتوانست برای اصلاحش قدم بر می داشت ولی اینکه موضع سیاسی راست شدید یا چپ شدید بخواهد اتخاذ بکند اینطور نبود. حداقل من ندیدم از ایشان.
• من شنیدم برای بحث هستهای به ایشان چک سفید امضا دادهاند اما ایشان قبول نکردند؛ این قضیه درست است؟
خیر، چک سفید امضا نبود؛ ماجرا این طور بوده که وقتی در جلسه مذاکرهٔ هستهای بحث غنی سازی ۲۰ درصد مطرح شده بود، ایران گفته بود ما این توانایی را داریم. طرف مقابل مذاکره، با یک پوزخندی برخورد کرده بودند گویا. سازمان انرژی اتمی مصمم شد این پروژه انجام شود. کسی نتوانست ایدهای بدهد. دکتر شهریاری به دکتر صالحی گفته بودند اجازه بدهید من هم تلاش خودم را بکنم و دکتر این کار را انجام داد. دکتر صالحی (رییس وقت سازمان انرژی هستهای و استاد شهید شهریاری) به ایشان گفته بود شما هر مبلغی را که میخواهید بگویید تا ما پرداخت کنیم، معمولا در پروژههای هستهای مبالغ میلیاردی مطرح میشود، دکتر شهریاری گفته بود: هیچی.... به اصطلاح خودمان مهمان ما باشید!
• دکتر صالحی میگفتند حتی یک ریال هم از ما نگرفت بابت این قضیه...
واقعا پروژهای که طرف میتواند میلیاردی پول بگیرد ایشان هیچی نگرفت. البته اگر پروسهٔ غنی سازی ۲۰ درصد را بدانید ممکن است بگویید آنقدرها هم نمیارزید، اما واقعا میارزید. معما چو حل گشت آسان شود!
• بحث غنی سازی ۲۰ درصد چقدر طول کشید تا به نتیجه برسد؟
ببینید، ایده کار خیلی مهم است. هم از نظر مالی و هم از نظر علمی. دکتر آن ایده را دادند. که این کار را اگر بکنید به نتیجه میرسید، خودشان هم نظارت داشتند، مطمئن بود. روی هوا حرف نمیزد، نتیجه هم میداد بارها این اتفاق افتاده بود. ایده اولیه برای غنی سازی ۲۰درصدی را داده بودند و نتیجه داد. این نتیجه دادن هم نتیجهٔ تلاش بسیار ایشان بود. شبها که چراغهای دانشکده خاموش میشد اما چراغ اتاق استاد روشن بود تا ۹ و۱۰ شب روشن بود. بارها شده بود خانمش زنگ میزد که دکتر میگفت: باشه، باشه، الان میام الان میام!
• پس با توصیفاتی که فرمودید دکتر شهریاری اصلا اهل مادیات نبود؟ چون اگر میخواستند میتوانستند خیلی پول درآورند...
دکتر شهریاری، علی رغم سن کمش استاد تمام بود. ایشان اولین استاد تمام در رشتهٔ انرژی هستهای بودند، حقوق یک استاد تمام ۵ الی ۶ میلیون است؛ با همین حقوق هم میتوان یک زندگی مرفه داشت. در کنار این استادی پروژههایی داشتند که مبالغ میلیاردی داشت اما فکر میکنید ماشین ایشان چی بود؟!
• یک پراید مدل پایین!
در حالی که هم خودشان استاد دانشگاه بودند و هم خانمشان (خانم دکتر قاسمی) و اگر میخواستند میتوانستند با حقوق هر دوشان زندگی مرفهی داشته باشند. ماشین خانمش سمند LX بود. گاهی با ماشین خانم دکتر این طرف و آن طرف میرفتیم. خانم دکتر یک کمی تند رانندگی میکردند، وقتی اعتراض میکردیم که لطفا یک کم آهستهتر، ایشان به شوخی میگفت باید یک فرقی بین ماشین ۴ میلیونی دکتر شهریاری با سمند ۱۲ میلیونی من باشد! فکر کنم پرایدش مدل ۷۹ یا ۸۱ بود. دکتر شهریاری تا زمانی که یک پژو برای حفاظت از ایشان دادند از همان پراید استفاده میکردند نه اینکه پول نداشت نسبت به مادیات اهمیت آنچنانی نمیداد، لباس آن چنانی بپوشد یا ماشین فلان سوار شود، اصلا در این وادیها نبود...
• با دکتر مسافرت هم رفته بودید؟
بله، یک مسافرتی به یزد داشتیم. فکر کنید استاد تمام رشتهٔ مهندسی هستهای یک پلاستیک بزرگ پر از ساندویچ گرفته بود دستش. کوپه به کوپه میآورد به تک تک بچهها میداد. ۳بار با هم مسافرت رفتیم، خیلی خوش سفر بود. خوب فکر کنید استادی که سر کلاس ش آنقدر لطیف و خوش خلق بود دیگر در سفر چگونه بود! دربارهٔ خشک نبودن کلاسهای ایشان این نکته را بگویم که به رغم اینکه با دانشجو شوخی میکرد، اما یک حریمی داشت و آن را حفظ میکرد، شخصیت استادی اش را به شدت حفظ میکرد. یک وقتهایی بعضی اساتید به قدری با دانشجو خودمانی میشوند که حرمت استادیشان شکسته میشود. ایشان این طوری نبود در عین اینکه همهٔ بچهها احترام ایشان را داشتند دکتر لطیف بودن خودش را حفظ میکرد. و این خیلی هنر میخواهد.
خود من هم الان درس میدهم و میدانم حفظ این تعادل چقدر سخت است. شما یک ذره از مرزی که دارید حرکت میکنید این طرف و آن طرف شوید دانشجو جسور میشود. دکتر شهریاری طوری رفتار میکرد که هیچ موقع دانشجوها نسبت به ایشان جسور نمیشدند و شوخیها هم اگر میخواست به غیبت کشیده شود بلافاصله واکنش نشان میداد. یک بار یکی از دانشجوها یک کلیپ طنزی دربارهٔ یک فردی گذاشت دکتر را صدا کرد که به ایشان هم نشان دهد. به محض اینکه دکتر شهریاری دید، بدون اینکه یک لبخند بزند، اخم کرد و اتاق را ترک کرد در عین اینکه شوخ بود خیلی مراقب بودن غیبت کسی نشود، کسی اذیت نشود.
• سطح علمی کلاسهایشان چگونه بود؟
سال ۸۸ ترم یک وقتی دانشجوی دکترا بودم سر یک از کلاسهای دکتر به عنوان مستمع آزاد مینشستم. شما میدانید دانشجوی دکتری خیلی وقتش برایش اهمیت دارد پس وقتی میرود سر کلاسی آن هم به شکل مستمع آزاد مینشیند سطح علمی آن کلاس خیلی باید بالا باشد. روزی که رفتم از استاد اجازه بگیرم سر کلاس بنشینم دیدم چند تا دانشجوی دکترای دیگر هم آمده بودند و این درخواست را از استاد داشتند.
• چقدر نظم برای دکتر شهریاری مهم بود؟
نظم برای ایشان خیلی اهمیت داشت. یک بار برای بنده یک جلسه کاری پیش آمد. دیر رفتم سر کلاس، همان کلاسی که مستمع آزاد در ان شرکت میکردم، به شوخی گفتند: «دیر آمدی باید جریمه بشی اما حالا چون شما از ساداتی ما نمیگوییم جریمه! تولد حضرت فاطمه نزدیکه برو بستنی بگیر بیار!» من رفتم بستنی گرفتم آوردم. با این طنز هم شوخی کرد، هم کلاس از حالت خشکی درآمد، هم اینکه به من فهماند حالا که اومدی سر کلاس حتی اگر دانشجوی مستمع آزاد هم هستی باید نظم را رعایت کنی و نباید دیر بیایی. نظم فوق العاده برای ایشان مهم بود، استاد اگر صبحانه نخورده بود با همون فنجان چای یا قهوه میآمد سر کلاس، سر ساعت ۸ باید سر کلاس میبود. اگر هم کاری برایش پیش میآمد که نمیخواست بیاد حتما روز قبل اطلاع میداد که فردا نمیآید.