"خیبرآنلاین" - طالب محمودی * / قطار دولت یازدهم که حرکت خود را با پیروزی در انتخابات سال 92 از پاستور اغاز کرده بود و پیش از تصدی کرسی ریاست جمهوری در محافل و نشست های درون و برون حزبی، ادعای تحول 100 روزه در اقتصاد کشور را داشت و بیان می کرد که قرار است مسیر 4 ساله و حتی بیشتر دولت های قبل را کوتاه و 100 روزه بپیماید و به منزلگاه و مقصود نهایی که همان رشد و شکوفایی کشور در همه ابعاد از جمله اقتصاد بود، برسد، حالا پس از گذراندن فراز و نشیب های فروان و گذر از ایستگاه های متعدد در طی 3 سال و اندی از عمرش، وقتی واقع بینانه به صحنه سیاسی کشور نگاه می اندازیم، آنچه که در نخستین برخورد می بینیم، این است که دولت یازدهم نتوانسته برخلاف گفتارش در تریبون ها و نشست های خبری - مطبوعاتی، در صحنه واقعی به آن جایگاهی که در ابتدا وعده داده بود، برسد و به همین علت می توان به جرات اذعان داشت که نه تنها دولتمردان نتوانسته اند در اکثر ابعاد پیشرفتی را حاصل کنند، بلکه بعضا اقدامات و اشتباهات نادرستشان در برخی موارد باعث شده که پسرفت های اساسی را در کشور شاهد باشیم.
به طور مثال می توان از وضعیت و جایگاه هسته ای در دوران دولت قبل از روحانی و زمان دولت یازدهم یاد کرد و همچنین گره زدن مشکلات کشور به برجام که نتیجه آن به قول برخی دولتمردان "هیچ" بود؛ "هیچی" که قبلا توسط دلدادگان به نشست های 1+5 تکذیب می شد اما با گذشت اندک زمانی و نقض برجام و تمدید مجدد تحریم ها برای 10 سال آتی می توان به چشم آن را مشاهده کرد، اما دولتمردان و به ویژه شخص رئیس جمهور که گویی رخت دولتداری بر تنشان خوش نشسته، خود را برای انتخابات دور بعد یعنی سال 96 آماده می کنند؛ انتخاباتی که هنوز شروع نشده و افراد از فیلتر قانونی شورای نگهبان رد نشده اند. عده ای پیروز آن را حسن روحانی می دانند که خود بسی جای تامل دارد، اما سوال اساسی اینجاست که اگر دولت فعلی قصد ورود به صحنه انتخابات آینده را دارد، چه نقاط مثبتی را می خواهد مجددا بیان کند که باعث پیروزی آنان شود؟!
1- اقتصاد و برجامآیا این 2 عامل، کلیدواژه دولتمردان برای پیروزی در انتخابات دور بعد خواهند بود؟! برجامی که از همان ابتدا با گوشزدهای مکرر امام خامنه ای نسبت به عدم اعتماد به سران غربی به ویژه آمریکا و انگلیس همراه بود و عدم خوشبینی ایشان نسبت به انجام این مذاکرات و بی نتیجه بودن آن را می رساند، همان چیزی که حال می توان از آن به عنوان یک تجربه تاریخی مهم یاد کرد.
علاوه بر منویات ولی امر مسلمین، عده ای از نمایندگان فعلی و گذشته مجلس، اصحاب رسانه و نشریات، اساتید انقلابی و برجستهی دانشگاه ها و قشر عظیم دانشجویی و آحاد مردم در سخنرانی ها و نشست های متعدد خود از همان ابتدا نسبت به خدعه برخی از سران کشورهای حاضر در مذاکرات از جمله آمریکا و نتایج بی حاصل از مذاکرات واکنش نشان می دادند و ابراز نگرانی می کردند که با هجمه های سخت دولتمردان که تاب شنیدن حرف هایشان را نداشتند، روبرو می شدند. عده ای ناجوانمردانه در این میان به این افراد می تاختند و از آنان با تعابیر مختلف از جمله بی سواد، تازه به دوران رسیده، بی شناسنامه و... در محافل خصوصی و عمومی یاد می کردند.
فارغ از اینها، برجامی که با لابیگری های پی در پی برخی از ساکنین و ساکتین مجلس در کمتر از 20 دقیقه به تصویب رسید، از همان ابتدا نمی توانست پشتوانه قوی ای برای دولت به حساب آید چون منطق و مطالعه ای عمیق پشت آن نبود و به دلایل عمده ای از جمله جنبه های احساسی و رقابت های حزبی و جناحی در مجلس تصویب شد. با این اوصاف اگر کادر مشورتی فریدونها برجام را حتی با آب و تاب و تفسیرهای نوبختگونه(!) به مردم قالب کنند، نتیجه چندانی نخواهد داشت زیرا افکار عمومی خود شاهد قضایای پس از برجام بودند و دیدند که اعتماد به اَتَم استکبار یعنی آمریکا و هم پیمانانش نه تنها وضع معیشتی آنها را بهتر نکرده، بلکه به مراتب از گذشته نیز بدتر شده؛ اگر ملاک بهبود اقتصادی کشور را به قول برخی حضرات جیب مردم در نظر بگیریم، باید با کمال تاسف بگوییم که چیزی جز گرانی، رکود، تورم، افزایش بی رویه نرخ دلار و قیمت ها از آن خارج نمی شود.
2_ آزادی اندیشه و بیاندولت که در قضایای مختلف از جمله برجام، مسکن مهر، فرهنگ، حوزه اشتغال، سیاست خارجی و... نشان داد به منتقد و مخالف بهای چندانی نمی دهد، چگونه می تواند با علم کردن این مساله برای خود در آیندهی نه چندان دور، رای جمع آوری کند؟
دولتمردانی که قرار بود خود مروج تفکر و زبان منتقد باشند و در نشست های خبری _ رسانه ای از آزادی بیان حرف می زدند و به فضای بسته دولت های قبل می تاختند و با تعابیر مختلف بیان می داشتند که نباید قلم مخالف را شکست اما در ورا و باطن، تا نوبت به انتقاد از سیاست هایشان می رسید، از کوره در می رفتند و حمله های گازانبری و ممتدی را انجام می دادند که سرانجام مشخصی داشت و همگان می دانیم، اما در مقابل نسبت به چاپلوسی عده ای شادمان می شدند و به تعریف و تمجیدهای واهی آنان که چشم را بر حقایق بسته بودند، دل می بستند و به تعلیق، توبیخ و عدم انتشار روزنامه ها، کتاب ها، مجلات و نشریاتی می پرداختند که از منظر آنان حقایق دولت را کتمان می کنند، حقایقی که صرفا وجود نداشت اما دولت و دولتمردان با شانتاژهای متعدد رسانه ای در پی القای آن به افکار عمومی جامعه بودند و با ناآگاهی ها و در برخی موارد کم کاری های خود و بهادادن به تفکرات لیبرالیستی و اندیشه های غربی که با ارزش های فعلی حاکم بر جامعه ایران همخوانی چندانی نداشت، در صحنه فرهنگ کشور یکه تازی کرده و برخی از مسئولین عرصه فرهنگ و هنر به وضوح نشان دادند که تاب شنیدن نظرات غیرهمسو با خود را که بیشتر جنبه نصیحت گرایانه داشت، ندارند.
با این حال آیا برگ برنده دولت در تبلیغات انتخاباتی دور بعد، کارنامه ضعیفش در مواجهه با منتقدان است؟!
3_ سیاست خارجی و داخلیدولت که در زمینه سیاست داخلی توفیق چندانی را نتوانست حصول کند و با ریزش محبوبیت در بین همطیفان خود از جمله جرگه اصلاحات مواجه شده بود و از طرفی در میدان دیگر به مخالفت با گروه ها و افراد غیرهمفکر و همسوی با خود می پرداخت، در زمینه سیاست خارجی نیز رفتار منفعلانه از خود بروز می داد، رفتاری که گستره دید دستگاه دیپلماسی ما را فقط محدود به چند کشور غربی می کرد.
برای فهم این امر کافی است نگاهی به گذشته و ابتدای شکلگیری دولت یازدهم بیاندازیم، چون یکی از شعارهای اساسی روحانی از ابتدا، گسترش روابط با کشورهای دنیا به ویژه کشورهای همسایه بود که این امر به نحو احسن محقق نشد؛ آن هم به این دلیل که دولت تمام پتانسیل های سیاست خارجی و روابط بین الملل خود را صرف تحقق برجام و جلب اعتماد سران 1+5 می کرد؛ کشورهایی که روحیه جاه طلبی و خوی استعماری آنها به خوبی نشان می داد که قرار است عاید ما از این مذاکرات و به طور کلی برجام "هیچ" باشد که طبق پیش بینی های قبلی امام خامنه ای نیز همین امر اتفاق افتاد و باز ماهیت استعماری و استثماری آنها در مواجه با دیگر جوامع به خوبی تصویر شد.
همین دلیل و برخی دلایل دیگر در طول 3 سال و چند ماه که از عمر دولت گذشته است، باعث کاهش روابط ما با مللی شد که قبلا روابط سیاسی - تجاری نسبتا خوبی با آنها داشتیم. همچنین سکوت و نشان ندادن واکنش قاطع در مقابل هتاکی های برخی کشورهای منزوی و کوچک عربی که چیزی جز عقب نشینی را به همراه نداشته و ندارد، به خوبی نشان می دهد که دولت نمی تواند در این خصوص نیز برای خود به تبلیغ و جمع آوری آرا بپردازد.
4_ حقوق های نجومیچند ماهی است که تیتر رسانه های ارتباط جمعی، نشریات، صداوسیما و به طور خاص فضای مجازی عناوین ریز و درشتی همچون نجومی بگیران، مدیران میلیونی، مبالغ حرام و... را به خود اختصاص می دهد که انتشار این اخبار، حواشی و بازتاب آنها باعث تشویش و نگرانی در اذهان عمومی شده است؛ رقم ها و مبالغ هنگفتی که مردم، کارکنان و کارگران بخش خصوصی و دولتی با مقایسه آنها با حقوق و مزایای خود دچار نوعی حیرت و بهت زدگی می شوند.
حقوق های نجومی که مبالغ آن بین 20 تا 240 میلیون در ماه متغیر است، آن هم در شرایطی که کشور از لحاظ اقتصادی به دلیل وجود دیوارهای سخت تحریم در حوزه ی نفتی، بانکی، هسته ای و غیره و افزایش بی رویه نرخ کالاهای مصرفی و همچنین میزان تورم که بهترین ملاک آن به قول برخی مسئولین جیب مردم است، در گلوگاهی سخت و پیچی تاریخی قرار دارد.
دریافت چنین مبالغی آن هم با وجود چنین شرایط ملموس، عینی و غیرقابل انکاری جای بسی تامل دارد؛ شرایطی که در آن برخی از مردم کشور در تامین اساسی ترین نیازهای زندگی خود با مشکل مواجه اند و برخی دیگر با دریافت چنین فیش های نجومی غرق در ثروت و نعمت. آیا این چیزی جز تضاد و فاصله گرفتن با برخی از ارزش های اساسی نظام اسلامی مانند رفع فقر و محرومیت، عدالت و افزایش شان و منزلت مادی و معنوی انسان نیست؟ حال چرا خدمتگزاران چنین ملتی که امام خمینی(ره) به عنوان بنیانگذار آن تاکید بر ساده زیستی، دغدغه مندبودن و به تعبیری درد و رنج مردم را چشیدن داشتند، با دریافت چنین وجوهات و مبالغی وجهه جمهوری اسلامی را نزد مغرضان و منافقان تخریب و آنها را در نیل به اهدافشان که همان بدبینی و تفرقه میان مردم و مسئولین نظام است، امیدوار می کنند؟ کدامین وجدان بیدار و ضمیری پاک اینچنین اقدامی را درست و انسانی می پندارد و از آن به دفاع می پردازد؟ اقدام ناشایستی که در یک سر آن افرادی قرار دارند که حساب های بانکیشان مملو از پول های آنچنانی است که بعضا توان شمارش صفرهای حساب بانکی خود را ندارند و در سوی دیگر آن مردمانی که سهم آنان از سفره پهناور انقلاب فقط فقر است.
دریافت حقوق های غیرقانونی که عده ای از بدنه دولت گویی برایشان مهم نیست و نه تنها به انتقاد از آنها نمی پردازند، بلکه حقوق بگیران را ذخایر انقلاب معرفی می کنند و با تعابیر مختلف از این خاطیان به دفاع می پردازند!
حال خودتان قضاوت کنید آیا این موارد می تواند برگ رای های ملت را به صندوق دولتی بریزد که فقط کم کاری محصول مدیریت 4 ساله اش بوده است؟!
در پایان باید به این نکته توجه شود این نوشته فقط بخش کوتاهی از کم کاری های دولت را صرفا در 4 حوزه مطرح کرد؛ دولتی که اگر قرار است مجددا پا به عرصه انتخابات بگذارد، باید در این مدت کوتاه به طور کلی در سیاست های خود در اجتماع، فرهنگ، روابط دیپلماتیک و به خصوص اقتصاد تحول چشمگیری ایجاد کند که این خود بس سخت است.
* طالب محمودی
فعال دانشجویی