"خیبرآنلاین" - جمنا یا همان جماعتی که سالهاست با اسامی مختلف و رنگارنگ می خواهند طی تصمیمات پشت پرده، خود را به مردم و انقلابیون تحمیل کنند، حالا نقابشان بیشتر از قبل کنار رفته و حتی کاندیدای اصلی آنها نیز روی به افشاگری و برائت از این مدل تحمیلی آورده است.
به گزارش پایگاه خبری - تحلیلی
"خیبرآنلاین"، جمنا که طی ماه های قبل از انتخابات ادعا می کرد "جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی" است، حالا مشخص شده که حرف منتقدان از اعتبار بیشتری برخوردار بوده است و این تشکل، عملا نه "جبهه" بود و نه "مردمی". البته قضاوت درباره انقلابیگری به خود سازمان دهندگان جمنا مربوط می شود.
جبهه نبود، به دلیل اینکه بعد از ماهها سروصدای کَرکننده در رسانه های سازمانی، در نهایت حتی نتوانست یک کاندیدای اختصاصی در رقابت انتخاباتی داشته باشد. میرسلیم که همان ابتدا از جمنا بیرون آمد و رئیسی نیز هرگز تن به سازوکار آنها نداد، در جلسات و همایش هایشان شرکت نکرد و حتی میثاق نامه ی جمنایی ها را هم امضا ننمود.
مردمی هم نبود، چرا که برخلاف هوچیگیری رسانه ای، اقبال بدنه نسبت به آنها سرد و کم رمق بود. همچنین این روزها، کاندیداهای مختلف فعال در انتخابات، دست به افشاگری زده و نقاب از سازمان دهندگانش بر می دارند.
میرسلیم در اراک می گوید: "جمنا از امکانات یک نهاد نظامی استفاده میکرد"؛ قالیباف هم بعد از 12 سال تن دادن به تصمیمات جماعت پشت پرده و طی 3 ناکامی مستقیم در انتخابات، حالا می کوشد تا با مردم صداقت نشان داده و به آنها بگوید که دیگر نباید منتظر تصمیم سازی توسط جماعتی "مردم گریز"، تحمیل کننده ی نظر براساس قاعده "از بالا به پایین" و از اتاق های دربسته ماند.
قالیباف پس از مدتی سکوت ناشی از نتیجه ی انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم، دست به قلم شد و خطاب به جوانان نامه نوشت و طی آن، علاوه بر انتقادات گسترده نسبت به اصولگرایانی که همیشه به فکر دستورات از بالا به پایین به بدنه هستند (بخوانید جمنا) جوانان را به عبور از این جماعت دعوت کرد.
اما کنش های قالیباف و نقادی های او علیه جمنایی ها به همین نامه محدود نشد و با حضور در برنامه زنده جهان آرا، با صراحت بیشتری عملکرد آنها را زیر تیغ تند نقدهایش برد که در ادامه، بخش هایی از آنها گردآوری شده است:
- واقعیت این است که تا یک روز مانده به آخر قصد آمدن در صحنه انخابات را نداشتم همینطور که وقتی آمدم خودم قصد کنار رفتن نداشتم این ها همه اتفاق افتاد
- جمع بندی من این بود که در این دوره به عنوان رئیس جمهور میان دوره ای نیایم ولی دوستان ما که تا حدودی در یک اردوگاه هستیم من را متقاعد کردند. همه دوستانی که من برای آنها احترام قائل هستم به من گفتند حضور پیدا کنم
- من تا روز قبل از انصراف هم به رشت رفتم اما تحت یک گفتگو و حرف های منطقی که البته آن را قبول نداشتم و براساس تحلیل خودم وظیفه مند شدم که کنار بروم
- همانهایی که تصمیم میگیرند و اعلام میکنند که
باید در انتخابات حضور پیدا کنم و هر چه برای آنها استدلال میآورم
فایدهای ندارد؛ اگر شرکت نمیکردم اعلام میکردند که سرکش هستم و در صورت
حضور در انتخابات نیز پاسخی برای مردم ندارم
- از اشکالات ما این است که فکر می کنیم انتخابات همینطور میشود رفت 4 سال خوابید بعد بلند شد صبح تصمیم بگیریم می خواهیم در انتخابات شرکت کنیم انتخابات یک علم و مهارت است
- کار سیاسی کار اقناعی و گفت و گو است
- بدنه می گوید در تصمیم سازی نقشی نداریم در تصمیم گیری اختیاری نداریم باید بایستیم 100 نفر به ما بگوید این کار را بکن و نکن
- امروز همه فهمیدند که وحدت مهم است اما ما چیزهای دیگری هم لازم داریم
- باید برای یک بار سیاست ورزی خود را عوض کرده و نگاه هایمان را تغییر دهیم تا ببینیم مردم و سیاست ورزان ما کجا هستند
- اصولگرایی واقعا سازمان دارد!؟
- ما چندین عدم موفقیت داشتیم چرا برنمی گردیم به این عدم موفقیت ها نگاه کنیم؟
- اصولگرایان اهل گفت و گو نیستند ما اشکالی داریم باید با هم حرف بزنیم این حرف ها را باید پشت درها بسته بزنیم؟ در تلویزیونی باید بزنیم؟ در رسانه؟ شبکه مجازی؟ اصولگرایی خود انتقادی ندارد اینکه می گوییم از بالا به پائین یعنی همین؛ وقتی مردم قانع شوند پای کار می آیند
- مبانی اصول فقط برای ما نیست و نباید مبانی انقلاب را به نام خودمان مصادره کنیم. در اردوگاه اصولگرایی حرف از انقلاب بیشتر زده می شود اما مسئله اصلی این است که آیا به همان اندازه که حرف می زنیم عمل هم می کنیم
- اگر به حرف اینها گوش ندهیم می گویند سرکشی، اگر گوش کنیم که باید جواب افکار عمومی را بدهیم
- حضور من در انتخابات در حقیقت به گونهای بود که برای دیگران عبرت شود؛ چرا که من ناچار شدم این کار را انجام دهم
- زد و بندهایی پشت پرده هست که مردم را نمی بیند.
***قالیباف صراحتا اعلام کرد که نه حضور 3باره اش در انتخابات ریاست جمهوری و نه کنارکشیدنش، هیچکدام با نظر مستقیم او نبوده و عملا تحت فشار دوستانش (جمنایی ها) قرار گرفته است.
او شفاف می گوید آمد تا درس عبرتی شود برای دیگران! تا مشخص شود که صرف کلمه ی وحدت، حلال مشکلات نیست و...
حالا، با آن شکست سنگین پروژه جمنا در انتخابات، امیدها زنده شده است که شاید بعد از سالها، سازمان دهندگان پشت صحنه این قبیل فعالیت های سیاسی، به مرز بازنشستگی رسیده و عرصه را به جوانان حقیقتا انقلابی، خوشفکر، کاربلد، باسواد و البته مردمدار و آشنا با مشکلات تحویل دهند.
اینکه جماعتی، با تکیه بر رانت های اطلاعاتی، مالی، رسانه ای و سیاسی، خود را محور همه چیز فرض کنند و هرکس که نسبت به آنها نقدی داشته باشد را وحدت شکن و غیرانقلابی معرفی کرده و سپس نسبت به بایکوت و سرکوب آنها اقدام و در نهایت حتی به تهدید متوسل شوند، واقعیات تلخی است که متاسفانه تحت عناوین مقدس بارها مشاهده شده است.
ناگفته نماند، در ماه های منتهی به انتخابات، بسیاری از منتقدان جمنا اعتقاد داشتند که خروجی ترسیم شده برای این جماعت، رای آوری روحانی با آرای بیشتر از سال 92 است که حالا همان منتقدان، معتقد به اثبات ادعایشان هستند.
نکته ی آخر آنکه انصاف حکم می کند به این مطلب نیز تاکید شود که در میان تشکیل دهندگان و فعالان جمنا نیروهای انقلابی شاخصی نیز حضور داشتند که بدون توجه به نیات سازمان دهندگان پشت پرده، صرفا براساس تکلیف انقلابی وارد عرصه شده بودند. حجت الاسلام رحیمیان، مهدی چمران، نادر طالب زاده، رضا روستاآزاد، سید محمد حسینی، لطف الله فروزنده، پرویز سروری، علی همتی، رضا نجابت، حجت الله عبدالملکی، مجتبی ابراهیمی، محمدرضا کاشفی و ابوالقاسم جراره را میتوان جزو این دسته دانست.
همچنین، کاندیداهای انتخاباتی که نه براساس دستور از بالا، بلکه به دلیل مطالبه مردمی و وظیفه ای که احساس می کردند، قد علم نمودند و البته تقریبا همه ی آنها، در نهایت یا وارد عرصه رسمی رقابت های انتخاباتی نشدند، و یا موفق به عبور از فیلتر شورای نگهبان نگشتند. مهرداد بذرپاش، حمیدرضا حاجی بابایی، علیرضا زاکانی، نیکزاد و عزت الله ضرغامی در این دسته محسوب می شوند.