تاریخی که هر از گاه تکرار می شود؛ نادانی هایش را دیگران انجام می دهند و فحش هایش را دیگری می خورد!!
"خیبرآنلاین" - نمی دانیم چه مرگمان شد؛ یکهو زیر میز شطرنجی زدیم که گرداگرد آن گرگ ها، ما را عروسک خیمه شب بازی نمایش های سیاسی شان کرده بودند؛ ما که سرخوش از دلار های نفتی مان، وسط جشن های اربابان وول می خوردیم؛ ما که از سیاست فقط چاپلوسی اش را می دانستیم و بذل و بخشش شاهانه و توسری خوردن هایش را؛ ما را چه به آقایی؟!
به گزارش پایگاه خبری - تحلیلی
"خیبرآنلاین"، به قول وزیر فخیمه مان رزم آرا، ما کجا و تکنولوژی، و کارخانه سیمان و غیره و ذلک کجا! مایی که هنوز در ساخت یک لولهنگ «آفتابه گلی» مانده بودیم، چه به پیشرفت، چه به الگوشدن!!
شاید راست میگفت رزم آرای نگون بخت وقتی به عینه رفتار ما را رصد می کرد، مایی که اعلاحضرت همایونی را ضل الله می دانستیم و دست بوسیش را اگر نمی کردیم تب کرده، از فرط گرما عرق از تن و جبینمان می چکید تا مبادا رگ ملیمان بخشکد!! بحرین را هم ملک آبا و اجدادی شاهنشاه و شاباشی می پنداشتیم برای صدقه سر دوستان، کشتار مردم در 17 شهریور و دی و بهمن هم قربانیانی می شدند برای شادی روح رضاشاه کبیر که مبادا خاطرشان در گور مکدر شود!!
دیگر با این اوصاف نیازی به صغری - کبری چیدن برای وقوع انقلاب نبود، زیرا خودمان خویش را مستعمره کرده بودیم؛ مستعمره نفس خویشتن که استثمار و دربندبودن را بر فریاد ترجیح می دادیم.
آری ما خلایق نمی توانستیم هضم کنیم جمهوریت را؛ اصلا در فرهنگ واژگانیمان چیزی به نام رفراندوم تعریف نشده بود، انتخابات اصولا برای ما اَخ بود و فقط از اندرونی جعبه جادویی نظاره گر اجرای آن در ممالک دیگر بودیم آن هم گاهی!!
جمهوریت نزد ما ایرانیان عادت کرده به شاه پرستی، چیزی نبود جز چکمه های رضاخان؛ همان چکمه هایی که زیرش پهن های آغل اسب های انگلیسی نقش بسته بود، یا شاید هم جشن های 500 ساله که فقط با حضور مهمانان خارجی کمی حال هوای دموکراتیک پیدا می کرد!! حال این وسط امثال شهید مدرس ها گلو هم جر میدادند، فرقی نمی کرد چون سر و ته مجلس فرمایشی و فرمالیته را که می زدی، تک رأی اشخاص در آن گم می شد و تک رأیی شاهنشاه حاکم!!
ما فریز شده بودیم، فریز شده بودیم در تاریخی که همچنان بالاسری ها املایشان را دیکته می کردند بر ملت پابرهنه!!
در این چند سطر پایانی اما خطابمان با شماست حضرت روح الله! شما که قاعده بازی را در سطوح بین المللی اش به هم زدی؛
حقیقتا ما را که یک عمر به توسری خورن از بلوک غرب و شرق عادت کرده بودیم، چه به انقلاب، چه به انتخابات و چه به جمهوری اسلامی؟! می گذاشتی همچنان سرمان در بی خیالی گرم باشد و نفهمیدن و یا بهتر است بگوییم خود را به خواب زدن!!
آخر بعد از گذشت حدود 4 دهه از انقلاب، با گذشت تاریخ پرفراز و نشیبی از ایثار و شهادت تا پیشرفت های تکنولوژیک، هسته ای و... عده ای دلشان مجدد برای آن توسری خوردن های سابق تنگ شده!!
یا لااقل برای دلخوشی شان کشور را می سپردید دست لیبرال ها!! تا دوستان سابق که این روزها دلشان بدجور غنج می رود برای نااهلان، کمی ثبات خیال و فراغ بال پیدا می کردند و در مجالس خصوصی شان شما را مورد لطف قرار نمی داند!!
کسانی که سر خویش را همانند کبک در برف فرو کرده، انگار نمی دانند به واسطه سیاست های اشتباه همین حضرات لیبرال مسلک است که حال خیابان ها عرصه جولان جماعتی شده عکسپاره کن، اختلالگر و بی رحم نسبت به سطل های آشغال! جماعتی که گوشهایشان را به شنیدن حرف های اقلیتی خاص عادت داده اند و دندان غضب و غیظشان را روی شخص خاصی دیگر تیز!! مجالی برای شنیدن صحبت های جانشینتان را ندارند و دلمان می سوزد برای ایشان که گیر افتاده وسط تناقض ها!!
و تاریخی که هر از گاه تکرار می شود؛ نادانی هایش را دیگران انجام می دهند و فحش هایش را دیگری می خورد!!
آری حضرت روح الله! چرا قیام به قسط کردی برای جماعتی که انگار شما را صرفا در مقاطعی خاص یاد کرده و عقاید و آرمان هایتان را به فراموشی سپرده اند؟ جماعتی که اگر برگ هایی از صحیفه را ورق می زدند، کارشان به جایی نمی رسید که مردم را مقابل خویش بکشانند و کشور را به همان یوم اللهی نزدیک کنند که شما پیشتر هشدارش را داده بودید...!