آیت الله فاضل لنکرانی: از کسی که در حوزه درس خوانده، شنیدن چنین جملاتی عجیب است / حجت الاسلام فرخ فال: حوزه های علمیه در برابر اینگونه اراجیف ساکت نخواهند نشست / آیت الله عابدینی: بیان نقد پیامبر و امام زمان(عج) فرهنگ دوران جاهلیت است / آیت الله طبسی: کسی که پیامبر را نقد کرد، منافق بود
"خیبرآنلاین" - حسن روحانی روز 18 دیماه 96 در دیدار با وزیر اقتصاد و معاونان او، در سخنانی بی ارتباط با جمع حاضر، گفت: "
همه باید انتقاد شوند، استثنا ندارد، تمام مسئولین در کشور قابل نقدند، ما در کشور معصوم نداریم، حالا یک وقت امام دوازدهم اگر ظهور کرد، آن وقت هم می شود نقد کرد(!) پیغمبر هم اجازه ی نقد می داد، دیگر بالاتر از پیغمبر که ما نداریم در تاریخ که"!
به گزارش پایگاه خبری - تحلیلی
"خیبرآنلاین"، همین جملات گستاخانه و تحریف آمیز کافی بود تا اعتراض گسترده علمای حوزه های علمیه در سراسر کشور را برانگیزاند؛ آنان که مهمترین وظیفه ی خود را حراست از اصول اسلامی و مکتب تشیع می دانند.
در ادامه، گزارش کامل اعتراض علما در روز دوشنبه 25 دیماه 96 منتشر می شود:
* آیت الله فاضل لنکرانی: از کسی که در حوزه درس خوانده، شنیدن چنین جملاتی عجیب است
آیت الله محمدجواد فاضل لنکرانی در ابتدای درس خارج فقه خود به سخنران تحریف گونه ی حسن روحانی مبنی بر نقد معصومین و پیامبر و امام زمان(عج) اعتراض کرد. متن کامل سخنان وی به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله رب العالمين و صلی الله علی سيدنا محمد و آله الطاهرين
و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن إلی قیام یوم الدین
قبل از شروع درس لازم است مطلبي را عرض کنم.
اين روزها در كلمات رياست محترم جمهوري سخني به اين مضمون مطرح و منتشر شده كه همهي ما قابل نقد هستيم و بايد انتقاد شويم. بعد مع الأسف اين تعبير را نسبت به معصومين(عليهم السلام) توسعه و سرايت دادهاند و باز تأسف بيشتر اينكه نسبت به وجود مبارك پيامبر اكرم(ص)، آن هم با استدلال به روايات اين معنا را مطرح كردهاند.
در اينكه مقصود اصلي ايشان چيست؟ آيا همين ظاهر كلام است يا نه؟ ما فعلا مطلبي نداريم. ممكن است مقصود اصليشان معناي ديگري باشد، اما ظاهر کلام ايشان مطلبي کاملاً باطل و ناصحيح است.
مسئلهي عصمت انبياء که بالاترين درجهي آن متعلق به پيامبر اكرم(ص) است و همچنين عصمت ائمه معصومين(عليهم السلام) با آيات متعدد از قرآن كريم استفاده و اثبات ميشود.
از جمله اين آيه معروف كه همهي مردم انقلابي ما با آن آشنا هستند؛ أعوذ بالله من الشيطان الرجيم «أَطيعُوا اللهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم».
به تصريح مفسران شيعه و سني، خصوصاً فخر رازي كه ميگويد چون خداي تبارك و تعالي وجوب اطاعت رسول و اولو الامر را در کنار وجوب اطاعت خود قرار داده، همان طور كه وجوب اطاعت خداي تبارك و تعالي مطلق است، وجوب اطاعت رسول و اطاعت اولوا الامر هم مطلق است. كسي هم كه وجوب اطاعت مطلقه دارد، بالضروره بايد معصوم از خطا و گناه (هر دو) باشد، نميشود بگوئيم فقط دليل داريم كه اينها گناه نكردند، خير، بايد از هر دو جهت معصوم باشند هم از خطا و هم از گناه.
البته فخر رازي در معناي اولوالامر به مخمصه ميافتد چون اگر آن را به حکّام مسلمين تعريف کند، که بسياري از آنها اهل ظلم و فسق و فجور و اشتباه بودند، لذا آن را به اهل حل و عقد معنا کرده و به زعم خودش فكر ميكند اهل حل و عقد اشتباه نميكنند. در حالي كه آنها هم مسلّم اشتباه ميكنند. اينطور نيست كه بگوئيم اهل حل و عقد اشتباه نميكنند.
ولي شيعه اولوالامر را ائمه معصومين(عليهم السلام) ميداند که مصاديق آن محدود و معين است. لذا ما بالصراحه ميگوئيم ائمه، معصوم هستند و اين يك مسئلهي قرآني خيلي روشن است.
عرض ما اين است به همان ملاكي كه در مورد خداي تبارك و تعالي، مسئله نقد متصور نيست، اگر گفته شود خدا را ميشود نقد كرد، آن خدا ديگر خدا نيست، به ملاك اينكه پيامبر و ائمه هم حجّت الهياند و لزوم اطاعت مطلقه دارند، اينها هم قابل نقد نيستند.
انتقاد در جايي است كه امکان خطا و اشتباه وجود داشته باشد. در مورد اينها تصور خطا، اشتباه است.
البته در بحث عصمت يكي از بحثهاي بسيار مهم، مبحث علم ائمه(عليهم السلام) است كه آيات قرآن، دلالت بر نه علم نامحدود، بلکه يك علم وسيع فوق بشري براي ائمه ميکند و اين هم يكي از ادلهي خيلي روشن بر عصمت ائمه(عليهم السلام) است.
لذا از نظر مباني اعتقادي شيعه، نقد و انتقاد، نسبت به ائمه(ع) معنا ندارد. اگر بخواهد نقد شود ديگر امام نيست، اگر بخواهد نقد شود، حجّت خداي تبارك و تعالي نيست و لزوم اطاعت مطلقه ندارد. چون منتقد در مقام نقد ميخواهد ميگويد شما اشتباه ميكني و من نبايد در اين مطلب از تو اطاعت كنم، آنگاه اطاعت مطلقه امام از بين ميرود.
جناب رئيس جمهور محترم در صحبتهايشان به اين جمله استشهاد كرده كه گاهي اوقات پيامبر مطلبي را ميفرمود بعد اصحاب سؤال ميكردند «أمِن الله أم من رسوله»؟ اگر پيامبر ميفرمودند از جانب خداست اينها ديگر اجازه نقد به خودشان نميدادند، اما اگر پيامبر ميفرمودند از جانب خودِ من هست، لعلّ كه اجازهي نقد داشتند، پس پيامبر اجازهي نقد به خودش ميداده.
چنين کلامي از ايشان خيلي تعجبآور است. بالأخره ايشان هم در همين حوزه درس خوانده، پاي درس بزرگان هم بوده، خوش استعداد هم هست، ولي مايه تعجب است كه چطور اين استدلال باطل را بيان ميكند؟
شما به تاريخ و روايات که مراجعه کنيد اين قضيهي «أمن الله أم من رسوله»، فقط يك جا مطرح شده، هيچ جاي تاريخ پيامبر نداريم كه پيامبر مطلبي را فرموده باشند و بعد اصحاب اين سؤال را كرده باشند.
فقط در روز غدير خم بعد از اينكه ولايت اميرالمؤمنين(عليه السلام) را اعلام كردند به اصحاب فرمودند «سَلِّمُوا عَلَى عَلِيٍّ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِين»، تكليفي بر عهدهي آنها قرار داد كه به علي بن ابيطالب بگوئيد «السلام عليك يا اميرالمؤمنين».
اين مطلب براي خليفهي اول و دوم و جمعي ديگر سنگين بود كه به علي بن ابيطالب بگويند «السلام عليك يا اميرالمؤمنين»، لذا اين سؤال را مطرح كردند.
البته از طرح اين سؤال استفاده نميشود كه ميخواستند مخالفت كنند، ممكن است توجيهش اين باشد اگر از ناحيهي خداست اهتمام بيشتري داشته باشند و سؤال براي اهميت موضوع بوده، جوابي هم كه پيامبر دادند خيلي عجيب است و آن اين است كه «من الله و من رسوله»، يعني از مواردي است كه هم فرض الله است و هم فرض النبي است، تکليفي دو قبضه است.
اين سؤال براي اين جهت بوده و إلا از كجا استفاده ميشود اگر پيامبر ميفرمود من ميگويم، آنها بگويند پس ما بنشينيم با شما بحث كنيم ببينيم چرا؟! اصلاً چنين چيزي نبوده. وقتي افرادي شخصي را به عنوان نبي و رسول خاتم، به عنوان پيامبر قطعي و مسلم ميدانستند، در مقام نقد او بر نميآمدند.
بله يك افرادي پيامبري پيامبر را قبول نداشتند، لذا خيلي مطالب بالاتر از اين را هم گفتهاند، ولي مؤمنين به پيامبر هيچ وقت در طول تاريخ در مقام نقد حضرت يا نقد ائمه برنيامدهاند.
البته سؤال بوده، مشورت بوده، پيامبر مجال ميدادند، افراد عقول خودشان را به ميدان بياورند، اميرالمؤمنين(ع) ميفرمود اگر چيز حقي به ذهنتان ميرسد آن را بيان كنيد؛ «فَلَا تَكُفُّوا عَنْ مَقَالَةٍ بِحَقٍّ أَوْ مَشُورَةٍ بِعَدْلٍ فَإِنِّي لَسْتُ فِي نَفْسِي بِفَوْقِ أَنْ أُخْطِئَ وَ لَا آمَنُ ذَلِكَ مِنْ فِعْلِي إِلَّا أَنْ يَكْفِيَ اللَّهُ مِنْ نَفْسِي مَا هُوَ أَمْلَكُ بِهِ مِنِّي». همين جمله را هم ايشان اوايل همين سال مطرح و استفادهي ديگري از آن كرده بود که ما اشکال آن را نيز بيان کرديم.
به هرحال ائمه ما ميدان را باز ميگذاشتند تا افراد اظهارنظر كنند، اما اين به معناي گشودن باب انتقاد بر آنان نبوده است. اين جمله «فَإِنِّي لَسْتُ فِي نَفْسِي بِفَوْقِ أَنْ أُخْطِئَ» كه در خطبهي 216 نهج البلاغه است. يعني مثل قضيه حضرت يوسف است که فرمود «لَوْ لا أَنْ رَأى بُرْهانَ رَبِّه»، اگر بالذات خودم باشم و خودم و شما از ديدگاه انساني به من نگاه کنيد، مسئلهي خطا وجود دارد، ولي ميگويد «إِلَّا أَنْ يَكْفِيَ اللَّهُ مِنْ نَفْسِي مَا هُوَ أَمْلَكُ بِهِ مِنِّي»؛ اما خدا كفايت ميكند. اصلاً در ذيل کلام حضرت، مسئلهي عصمت و همان «برهان رب» تصريح شده است.
چند وقت پيش هم مطرح شد كه اميرالمؤمنين(ع) در خطبه 92 فرموده است: «وَ اعْلَمُوا أَنِّي إِنْ أَجَبْتُكُمْ رَكِبْتُ بِكُمْ مَا أَعْلَمُ وَ لَمْ أُصْغِ إِلَى قَوْلِ الْقَائِلِ وَ عَتْبِ الْعَاتِبِ وَ إِنْ تَرَكْتُمُونِي فَأَنَا كَأَحَدِكُمْ وَ لَعَلِّي أَسْمَعُكُمْ وَ أَطْوَعُكُمْ لِمَنْ وَلَّيْتُمُوهُ أَمْرَكُمْ وَ أَنَا لَكُمْ وَزِيراً خَيْرٌ لَكُمْ مِنِّي أَمِيرا» و متأسفانه از آن استفاده کردند که رأي مردم در امامت و خلافت ائمه(عليهم السلام) دخالت دارد، در حالي كه اينطور نيست.
اولا: ابتداي عبارت اين است كه «وَ اعْلَمُوا أَنِّي إِنْ أَجَبْتُكُمْ رَكِبْتُ بِكُمْ مَا أَعْلَمُ»؛ حضرت فرمود من اگر حاكم شوم، فكر نكنيد مثل خلفاي گذشته عمل ميكنم، خلفاي گذشته در بسياري از موارد، معيارشان قرآن و سنت پيامبر نبود، خودشان هم ميگفتند ما در بعضي از جاها به غير قرآن و سنت عمل ميكنيم. خلفاي گذشته براي تحكيم موقعيت خود، افراد غير صالح را ميآوردند و حاكم ميكردند.
اميرالمؤمنين(ع) فرمودند «وَ لَمْ أُصْغِ إِلَى قَوْلِ الْقَائِلِ وَ عَتْبِ الْعَاتِبِ» من اين كارها را نميكنم و گوش به حرف كسي نميدهم و طبق آنچه ميدانم عمل خواهم کرد.
خود همين کلام ردّ بر اين است كه كسي بخواهد حضرت را نقد كند، چون ميفرمايد من خودم ملاك هستم.
بعد ميفرمايد «وَ إِنْ تَرَكْتُمُونِي فَأَنَا كَأَحَدِكُمْ»، اگر مرا رها كرديد، و اطاعت از من نکرديد که وظيفهي اوليه شماست، موضوع منتفي ميشود. وقتي هم اميرالمؤمنين به امامت پذيرفته نشود، ديگران از جهت ناحق بودن فرقي نميكنند، همهشان ناحق ميشوند. منتهي در اين ناحق بودن هر كسي را اكثر مردم انتخاب كردند، حضرت ميفرمايد من هم صداي انتخاب شما را ميشنوم، ولي اين به معناي اقتدا نيست.
حضرت نفرمودند هر كسي شما انتخاب كرديد، من هم آن را قبول دارم، فرمود «وَ إِنْ تَرَكْتُمُونِي فَأَنَا كَأَحَدِكُمْ وَ لَعَلِّي أَسْمَعُكُمْ وَ أَطْوَعُكُمْ لِمَنْ وَلَّيْتُمُوهُ أَمْرَكُمْ»، تازه از «لعلّي» برميآيد شايد هم اگر حرف ناحساب بزند گوش نكنم.
علي أي حال؛ اين مسئله در مباني اعتقادي ما خيلي روشن است و بايد هم بيان شود.
ما در بيان مسائل دين، نبايد ملاحظه اشخاص و افراد را کنيم، بايد بيني و بين الله عمل کنيم و همينطور نبايد در اينگونه قضايا به فكر زمين زدن کسي باشيم. اگر اين باشد كه اشكال به خود ما هزاران برابر بالاتر وارد است.
مادام كه يك دولتي مورد تأييد رهبري و همه مراكز قانوني نظام است، ما بايد در همين مسير عمل كنيم و چنانچه کسي به اين فكر باشد كه آن را زمين بزند و تخطئه كند، اين برخلاف مباني رهبري نظام است، ولي از عملکرد مسئولين و گفتارشان ميتوان انتقاد کرد.
در مسائل اقتصادي انتقاد داريم انتقاد صريح كنيم، اگر كمكاري است صريح بگوئيم، ولي نبايد در اين انتقادات اهداف سياسي و جناحي دنبال شود. خصوصاً در مسائل اعتقادي، از حوزه بايد حرف دين خالصانه بيرون برود، تا آن دانشگاهيها و مردم نگويند اين آقا چون مخالف يا موافق اين مسئول است، اين حرف را ميزند.
ما حتي زماني كه ميخواهيم فرد يا سخني را تأييد كنيم، به عنوان دين تأييد كنيم، تا جايگاه رفيع روحانيت محفوظ بماند.
من اگر بگويم چون قرآن، روايات و ادله اين را ميگويد، من هم اين حرف را محکم ميزنم، حالا آن كسي كه خلافش را ميگويد در جناح من باشد يا نباشد! ما اصلاً نبايد خود را داخل در جناحها قرار دهيم، تا وقتي اين اشكال به گوش آن مسئول رسيد، بگويد قبول دارم اين ادلهاش روشن است و حرفش را عوض كند.
همينجا اين خاطره را هم عرض كنم؛ دوره اول رياست جمهوري آقاي خاتمي بود. ايشان ميخواست به ديدن مراجع قم بيايد. بعضي آقايان كه حالا به رحمت خدا رفتهاند چند روز قبلش خدمت والد ما(رضوان الله تعالي عليه) آمده و گفتند ايشان ميخواهد به قم بيايد و من آمدهام پيش شما و يكي دو نفر ديگر كه اُمت داريد(يعني مقلدين زيادي داريد) و تقاضا كنم ايشان را نپذيريد.
والد ما فرمودند به چه دليل نپذيريم؟ مگر الآن مسئوليت ايشان قانوني نيست؟ مگر رهبري تنفيذ نكردهاند؟
آن آقا در جواب به ايشان گفت همين مقدار به شما بگويم همين روزها كار اينها تمام است و براي شما خوب نيست ايشان را بپذيريد.
باز ايشان پرسيدند شما از كجا خبر داريد کار اينها تمام است؟ آن آقا گفت: از ناحيهي مقدسه به من خبر داده شده است.
ايشان فرمودند اين براي شماست و براي من چنين اطميناني نيست و من حتماً ايشان را ميپذيرم، منتهي به کار ايشان اشكال داريم و اشكالات را به ايشان ميگوئيم. بگذاريد اينها بيايند تا اشكالات را به آنها بگوئيم و بعداً به ما نگويند كه شما ما را نپذيرفتيد و اشكالات را نگفتيد.
مقصودم اين قسمت است؛ آقاي خاتمي كه آمد والد ما فرمودند: يك منبري را يك دهه يكجا دعوتش كرده بودند، او هم بحث فلسفي و اعتقادي بداء را شروع كرده بود که آيا بداء حقيقتاً براي خداوند، مثل بدايي است كه براي بشر است يا إبداع است؟ نُه شب اين بحث را مطرح كرد كه بداء يعني چه؟ شب دهم يكي از پامنبريها رفت به او گفت نُه شب راجع به بَداء حرف زدي، امشب راجع به خوبها حرف بزن.
بعد آقا فرمودند: آقاي خاتمي مردم كلمات را آنطوري كه در ذهن من و شماست، به اين زودي منتقل نميشوند. شما در صحبتهايت ميگوئي آزادي، جواني هم كه در اين مملكت است ميگويد وقتي يك رئيس جمهور ميگويد آزادي، يعني آزادي مطلق، آزادي از همه چيز! شما بگو آزادي در چارچوب اسلام، اين قيد را بياور.
ايشان هم با كمال ادب گفت آقا چشم. البته منظور من از آزادي روشن است كه بيبند و باري نيست.
فرمود روشن است ولي مثل همان قضيهي بداء ميشود، شما بگو آزادي در چارچوب اسلام.
من بعد از آن مراقبت كردم، حالا كاري به ساير جهات و قضاياي ديگر ندارم، ولي ديدم اين جهت را رعايت ميكند.
ما بايد از حوزه طوري حرف بزنيم كه وقتي به گوش ايشان هم رسيد بگويند بله، يك عالم، يك مدرس، يك استاد حوزه، آن هم به جهت دفاع از شيعه ميخواهد اين فكر باطل در ذهن دانشجويان ما نيايد.
به من خبر دادند يك آقايي در فضاي مجازي گفته دلالت قرآن فقط نسبت به عصمت از گناه است و انبياء و ائمه(ع)، عصمت از خطا ندارند. اين حرف تزلزل در افكار اعتقادي مردم ايجاد ميكند، خصوصاً در دانشگاهها. ما وظيفه داريم کلام دين را براي مردم بيان کنيم.
علي أي حال اميدواريم كه اين مطلب به گوش ايشان برسد و ايشان هم اين مطلب را اصلاح كند إن شاءالله.
وصلي الله علي محمد و آله الطاهرين
* حجت الاسلام فرخ فال: حوزه های علمیه در برابر اینگونه اراجیف ساکت نخواهند نشست
حجت الاسلام والمسلمین احمد فرخ فال در ابتدای درس خارج فقه خود نسبت به اظهارات نادرست حسن روحانی واکنش نشان داد و گفت: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ...» (نساء-59) ای کسانی که ایمان آوردهاید! از خدا و پیامبر خدا و اولی الامرتان پیروی کنید.
استادحوزه علمیه قم خاطرنشان کرد: استاد علامه طباطبائی(ره) در جلد چهارم المیزان فی تفسیر القرآن در ذیل این آیه شریفه آورده است جاى تردید نیست در اینکه این اطاعت که در آیه (اطیعوا اللّه و اطیعوا الرسول...) آمده، اطاعتى است مطلق، و به هیچ قید و شرطى مقید و مشروط نشده، و این خود دلیلی است بر این که حضرت رسول اکرم(ص) امر به چیزى و نهى از چیزى نمى کند، که مخالفتی با حکم خدا در آن باشد و این خود دلیلی بر عصمت ایشان است.
وی عنوان کرد: حتی گفتار و کردار و محاوره روزمره ی عادی حضرت پیامبر(ص) نیز بر مبنای عصمت و دوری از هوا و هوس بوده لذا در سوره نجم آیات 3 و 4 آمده است "وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَىٰ-إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَىٰ"
رئیس مجمع عمومی جامعه مدرسین افزود: واجب کردن اطاعت و موافقت تمامى اوامر و نواهى رسول با اوامر و نواهى خداى تعالى جز با عصمت رسول متصور و محقق نمى شود و این سخن عیناَ در اولى الامر نیز جریان مى یابد.
مشاور عالی مدیر حوزه های علمیه گفت: رفتار و گفتار پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت علیهم السلام پاک و پاکیزه و بَری از هر گونه خطاست و مصداق حکم الله می باشد، چون إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا (احزاب33)
وی ضمن اشاره به عصمت و مناقب ائمه اطهار علیهم السلام گفت: در بخش اول خطبه سوم نهج البلاغه (شقشقیه) حضرت امیرالمومنین علی(ع) می فرماید: أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلَانٌ [ابْنُ أَبِی قُحَافَةَ] وَ إِنَّهُ لَیَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّی مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى یَنْحَدِرُ عَنِّی السَّیْلُ وَ لَا یَرْقَى إِلَیَّ الطَّیْرُ... هان به خدا قسم پسر ابو قحافه جامه خلافت را پوشید در حالى که مى دانست جایگاه من در خلافت چون محور سنگ آسیا به آسیاست، سیل دانش از وجودم همچون سیل سرازیر مى شود، و مرغ اندیشه به قلّه منزلتم نمى رسد.
این استاد حوزه علمیه قم باتوجه به ادلّه ی ذکرشده فوق ادامه داد: متأسفانه امروزه سخنان و مغالطاتی مطرح می شود که از نظر تاریخی اشتباه و خلاف اعتقادات شیعی در بعد عصمت می باشد و شرط عقل است این افراد در اموری که به آن تخصص کافی و وافی ندارند، وارد نشوند.
رئیس مجمع عمومی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم گفت: افرادی که اندک تخصصی هم در علم رجال داشته باشند، می فهمند که اینگونه نقل قول های ضعیف و بی سند تاریخی ساقط است و حتی نوبت به مبحث تعارض هم در رَدّ اینگونه روایات ضعیف نمی رسد.
وی ضمن تاکید بر اینکه ما در ادلّه اعتقادی، هیچگونه تسامحی نداریم افزود: لازم است مسئولین از ورود به مسائل اعتقادی و تخصّصی که در صلاحیت آنان نیست، پرهیز کنند و به وظیفه اصلی خود، طبق قانون اساسی بپردازند و امور اقتصاد، بیکاری، گرانیها و مشکلات اجتماعی و... را سروسامان دهند و اینگونه مسایل را به اهل آن واگذار کنند و بدانند مراجع عظام تقلید دامت برکاتهم و به تبع آن حوزه های علمیه در برابر اینگونه اراجیف ساکت نخواهند نشست.
این استاد حوزه در پایان گفت: امید این بود که برخی افراد حقوقدان، با تدبیر بیشتری عمل کنند و اینگونه باطل و لاطائل سخن نرانند، که به عمل کار برآید، به سخندانی نیست!
* آیت الله عابدینی: بیان نقد پیامبر و امام زمان(عج) فرهنگ دوران جاهلیت است
آیتالله عبدالکریم عابدینی در حاشیه درس خارج فقه اظهارداشت: در آیاتی از سوره طاها آمده است؛ «ای رسول گرامی ما، آنچه از امتهای پیشین رخ داده برای تو بیان میکنیم و به تو ذکر و علم را از نزد خودمان میآموزیم» از این آیه مشخص میشود علم پیامبر(ص) و ائمه(ع) «علم لدنّی» است.
نماینده ولیفقیه در استان قزوین بیان کرد: علم لدنّی به طور مستقیم از سوی خدای متعال به پیامبر گرامی اسلام(ص) و ائمه(ع) اعطا شده است و کسی نمیتواند به علمی که بی واسطه از سوی خدای متعال دریافت شده، انتقاد کرده و آن را خطا بداند.
امام جمعه قزوین با اشاره به سخنان اخیر حسن روحانی درباره نقد امام زمان(عج) تصریح کرد: اینکه پیامبر(ص) و امام زمان(عج) را میتوان نقد کرد، فرهنگ دوران جاهلیت است، این سخنان با مبانی دینی و اعتقادی ما سازگار نیست و برخاسته از فهم ناقص از دین خداست.
وی تصریح کرد: بیان این سخنان طغیان گری در مقابل خداوند است و ما امیدواریم که این سخنان از روی ناآگاهی بیان شده باشد، اگر این سخنان از روی آگاهی باشد به منزله ایستادگی در برابر خدای متعال است.
آیتالله عابدینی یادآورشد: چرا به جای اینکه آگاهی مردم را افزایش دهید با سوء استفاده از موقعیتهای اجتماعی که دراختیار دارید جهالت و تاریکی به جامعه تزریق می کنید؟
نماینده ولیفقیه در استان قزوین اضافه کرد: نباید نسبت به بیان اظهارنظرهای غیرکارشناسی در رابطه با دین و احکام خدا سکوت کرد و همه ما نسبت به روشنگری درباره این مسائل مسئولیم.
امام جمعه قزوین اظهارداشت: اینکه گفته شده نباید مانع انتقاد شد یک حرف سیاسی است و برخی فقط در شرایط امروز جامعه منادی آزادی بیان می شوند و باید بدانیم این سخنی است که نظام ما را متهم میکند اما تردیدی نیست که نظام اسلامی منادی آزادی بیان است.
آیت الله عابدینی گفت: اخیرا عدهای با نقشه آمریکا و صهیونیستها، هزینه سعودیها و پادویی منافقین برای اغتشاشگری به خیابانها آمدند و هر حرفی را زدند؛ اما رهبر معظم انقلاب در مورد مردمِ فریب خورده فرمودند سخت نگیرید و احتمالا این مسائل از روی ناآگاهی بوده پس چرا امروز برخی غیرمستقیم از اغتشاشگران حمایت می کنند در حالیکه خودشان ظرفیت نقدپذیری ندارند.
* آیت الله طبسی: کسی که پیامبر را نقد کرد، منافق بود
آیت الله طبسی از اساتید خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم و از اعضای جامعه مدرسین در ابتدای درس خارج فقه خود به انتقاد از سخنان حسن روحانی پرداخته و به او توصیه کردند از اظهارنظر درباره اعتقادات و مسائلی که درحوزه تخصصی اش نیست، خودداری کنند. متن کامل سخنان وی به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
قبل از این که وارد بحث فقه شوم اجازه بدهید مطلبی را عرض کنم. مساله ای که مطرح می شود مطلب سیاسی و جناحی نیست که بگویند فلانی طرف یک جناح را گرفته است بلکه مساله اعتقادی است و همه جناحها در برابر این مساله باید خاضع باشند و حافظ اعتقادات ما باشند. در قانون اساسی ما ثبت است که مساله مذهب اثناعشری مذهب رسمی کشور است و همه باید حافظ و مدافع و مروج این مذهب باشند مخصوصا روسای 3 قوه و ریاست جمهور.
می بینیم گاه گاهی بعضی از مسئولین اشتباه می کنند و بر اثر سوءفهم خود حرفی را می زنند. ایشان می گوید همه قابل نقد هستند. شما می خواهید بگوید مقام معظم رهبری قابل نقد است، این حرف را به صراحت بگویید. چرا از پیامبر(ص) و ائمه علیهم السلام مایه می گذارید؟ چرا در لفافه می گویید و از اعتقادات مایه می گذارید؟
می گوید امام زمان(عج) هم قابل نقد است حتی پیامبر(ص) و امام معصوم(ع) هم قابل نقد هستند. چه کسی پیامبر را نقد کرد؟ پیامبر(ص) را یک نفر منافق نقد کرد و به پیامبر اعتراض کرد. به کتاب «الکشف و البیان» ثعلبی جلد ۱۰ ص ۳۵ در تفسیر سوره معارج و در شان نزول این سوره و آیه «سال سائل بعذاب واقع» نگاه کنید:
شخصی به نام حارث بن نعمان که با حضرت علی (ع) دشمنی داشت و پدرش به دستور پیامبر (ص) و توسط حضرت علی(ع) کشته شده است، بعد از ماجرای غدیر و معرفی حضرت علی به دستور خداوند، وقتی پیامبر به مدینه برگشت، این شخص نزد پیامبر آمد و به عنوان اعتراض گفت: به ما دستور دادی نماز بخوانیم خواندیم. گفتی روزه بگیریم گرفتیم اما ظاهرا برای تو کافی نبوده تا این که دستان علی را گرفتی و بالا بردی و به عنوان امام به ما معرفی کردی و گفتی «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» هذا شیء منک ام من الله؟
این امر از جانب خودت بود یا از جانب خدا؟ این منافق این قدر متوجه نیست که پیامبر اکرم(ص) «ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی» و خود حضرت فرمودند: هر چه از دو لب من می شنوید وحی است. پیامبر در جواب این منافق کوردل می فرمایند: دستور خداوند بود. ولی او قانع نشد و حرف پیامبر را قبول نکرد و گفت: اگر این مطلب از جانب خداست سنگی بیاید و مرا بکشد. از دعاهایی بود که فورا مستجاب شد و هنوز به مرکبش نرسیده بود که سنگی از آسمان آمد و بر فرق سرش خورد و کشته شد.
مسئول مملکت آن هم در سطح بالا به حرف منافق استناد کند و ادعا کند معصوم هم قابل نقد است!
کِی حرف منافق برای ما دلیل بوده که شما به حرف های منافقین استناد و استدلال می کنید؟ پس آیه «و ما کان لمومن و لا مومنه اذا قضی الله و رسوله امرا ان یکون لهم الخیره» چه می شود؟ حرف خدا را کنار می گذارید و برای توجیه کار خود و برای این که بگویی مقام معظم رهبری قابل نقد است به حرف منافق استناد می کنی؟ چرا به حرف های بی ربط استناد می کنی؟
مگر ایراد پیروان ما به بعضی از صحابه چیست؟ ایراد ما همین است که در برابر حرف پیامبر(ص) حرف می زدند. خداوند می فرماید: وقتی خدا و رسول خدا حکمی را صادر کردند احدی حق اعتراض ندارد، اما برخی از صحابه در برابر برخی از امور از جمله حدیث قلم و دوات و… موضع می گرفتند. ما به پیروان مکتب خلفا همین اشکال را داریم که در برابر حرف معصوم (علیهم السلام) حق ایراد و اعتراض ندارید.
قابل نقد بودن معصوم یعنی چه؟ در کجا آمده است امام زمان (ع) را می توان نقد کرد؟ چه کسی امام زمان(ع) را نقد می کند؟
بعضی صحبت ها وقتی از بعضی ها صادر می شود باعث می شود ما در سواد و اطلاعات علمی او شک کنیم. کسی که چهل سال است از حوزه علمیه خارج شده و درگیر مسائل سیاسی بوده حق دخالت در این امور را ندارد.
از طرفی خودشان می گویند باید نقد کرد، ما هم داریم شما را نقد می کنیم.
ما می گوییم شما از حوزه فاصله گرفتید و اولیات مباحث علمی و اعتقادات شیعه را فراموش کردید و اطلاع ندارید. از شما خواهش می کنیم در کارها و مباحثی که مربوط به شما نیست وارد نشوید. هر کسی که لباس شریف روحانیت را پوشید معنایش این نیست که همه چیز را بلد است. این بار اول نیست که شما این حرف ها را می زنید.
قبلا هم به امیرالمومنین (ع) نسبت دادید و گفتید که مولی فرمودند: انتخاب و حق رای با مردم است و هر کسی را که مردم انتخاب کنند او می شود خلیفه مسلمانان. اگر واقع مطلب این باشد و انتخاب خلیفه با مردم باشد چرا ائمه (علیهم السلام) را در دوازده تا محصور می دانیم؟ چرا نگوییم امامان سیزده تا یا چهارده تا… هستند؟ چرا منتظر امام زمان باشیم؟ مردم جمع شوند و یک نفر را به عنوان امام زمان انتخاب کنند!
آیا لوازم حرفتان را متوجه می شوید؟
بعضی صحبت های شما به اعتقادات ما لطمه می زند. شبکه های متعدد ماهواره ای و فضای مجازی به اندازه کافی به اعتقادات مردم و شیعه هجمه وارد کرده و می کنند.
اگر در دفاع از مذهب و دین مردم کاری انجام نمی دهید، لااقل در هجمه و تهاجم به مذهب و اعتقادات مردم، دشمنان را یاری و کمک نکنید!
ما به عنوان یک طلبه حوزه به شما می گوییم:
حرف زدن در رابطه با این موضوعات در حیطه تخصص شما نیست، لذا لطف کنید این کارها را به اهلش بسپارید. برجام را به شما سپردند تا ببینیم سر از کجا در می آورد. هر کس هم حرف زد، گفتید که مختصص نیستید و اطلاع ندارید لذا حرف نزنید. ما هم از شما خواهش می کنیم مسائل اعتقادی را به اهلش بسپارید و بگذارید اهل فن نظر بدهند.
نکند در تاریخ ثبت شود که اعتقادات شیعه در بلاد شیعه و در کشوری که تثبیت تشیع به برکت خون شهدا بوده، توسط برخی مسئولین چوب حراج به آن زده شده است! نسلهای آینده شما را نخواهند بخشید. کشوری با اعتقادات قوی تحویل گرفتید، اعتقادات آن را متزلزل نکنید.
من مطمئن هستم که این کشور صاحب دارد و صاحبش امام عصر(عج) است. فقهای ما و ولی فقیه همه نوکر آن بزرگوار هستند. هر کسی دانسته یا ندانسته چوب حراج به اعتقادات ما بزند مطمئن باشد که باید تاوانش را بدهد.
اگر توانستید به مکتب و آیین ما درست خدمت کنید خداوند شما را یاری می کند، ولی اگر خدای نکرده برای این که برخی ها از شما خوششان بیاید و غربی ها به شما لبخند بزنند و بنا گذاشته اید چوب حراج به اعتقادات ما بزنید، بدانید: چوب خدا صدا ندارد و اگر زد دوا ندارد.
والسلام علیکم و رحمه الله