اگر فردی در قامت ریاست جمهوری اسلامی ایران امروز به این نتیجه رسیده که آمریکا غیرقابل اعتماد است، در واقع بیشتر از تشویق، شایستهی ملامت است که چرا حتی از تودههای عامی مردم هم دیرفهمتر بوده و تاکنون کشور را معطل خسارت محض نموده است؟
"خیبرآنلاین" - این روزها حسن روحانی سخنرانی های به ظاهر انقلابی، آتشین و تند خطاب به آمریکا و سیاست های شیطانی دولت این کشور ایراد می کند و به سرعت، جماعت قلم به مزد که نقاب اصولگرایی به چهره زده اند و ابن الوقت هایی که از هر فرصت برای حضور در عرصه ی قدرت و ثروت سوءاستفاده می کنند، بی توجه به مشکلات زیانباری که باند غربزده بر مملکت تحمیل کرده، سعی دارند مردم را برای استقبال از این حرف ها تهییج کنند.
به گزارش پایگاه خبری - تحلیلی "خیبرآنلاین"، هرچه سیاست بازان اصولگرامآب و اصلاح طلب نما بیشتر می نویسند و رسانه های رنگارنگشان را در خدمت حرف های روحانی به کار می گیرند، اما در میان جامعه کمترین نشانه ای از تحرک مبنی بر اقبال عمومی نسبت به این باند مشاهده نمی شود.
تاسف آور آنکه نه تنها نشانه ای از استقبال عمومی از این سخنان جدید به وجود نیامده، بلکه نوعی دلزدگی و اصرار بر خواسته ی اصلی که تغییر رویکرد حاکم بر بدنه ی خسته و فرسوده ی دولت روحانی است، به وجود آمده است.
اما چرا مردم به سخنان روحانی بی تفاوت شده اند؟
در واکاوی ریشه های این بی تفاوتی موارد زیر می تواند حائز اهمیت باشد:
1. اگر امروز روحانی سرخ و سفید شده و فریاد می زند که "ترامپ با دم شیر بازی نکند"، احمدی نژاد سالها قبل با ادبیات خاص خود گفت که "آمریکا بدونه اون ممه را لولو برد"! پس اگر این مدل ادبیات مطلوب ملت بود، نیاز به تغییر تفکر احمدی نژادی و روی کارآمدن گروهی با تفکرات کاملا متفاوت بر سر کار نبود.
ضمن اینکه نباید فراموش کنیم شعار انتخاباتی ستاد روحانی "عدم بازگشت به عقب" بود؛ در حالی که این نوع از گفتار، یکی دیگر از شعارهای او و ستادش را توخالی نشان داده و به حامیانش این پیام را منتقل می کند که در انتخابات برای کسب چند رای بیشتر مجبور به این حرف ها بودیم.
2. جنگ امروز ما با دشمنان به رهبری آمریکای جنایتکار، جنگ اقتصادی است و طبق رهنمود امام خامنه ای، اتاق جنگ امروز شیطان بزرگ، در وزارت دفاع آن نیست بلکه وزارت خزانه داری ایالات متحده به اتاق فرماندهی این جنگ مبدل شده است. واضح است که مواجهه با این تهاجم نیز باید از سوی مراکز اقتصادی ما پی ریزی شود. بنابراین، کشاندن عرصه ی جنگ اقتصادی به جنگ نظامی و تهدیدات اخیر روحانی علیه ترامپِ تاجر و دولت آمریکا، مشکوک و البته برای اهل بصیرت دارای پیام های خاصی است؛ پیام هایی که پیشنهادات تحمیلی ماه های آینده قطعا علل سخنرانی های پرطمراق این روزهای روحانی را افشا خواهد کرد.
3. آنچه مردم از دولت و باند روحانی می بینند در این عبارت خلاصه شده است: "دولت حرف"! در تایید این موضوع، بازخوانی بیانات ولی امر مسلمین در جلسه ی احضاریه ی دولت اهمیت به سزایی دارد؛ به ویژه آنجا که حضرتشان تاکید دارند مردم باید احساس کنند که دولت مشغول کار است.
فضای جامعه به شدت متشنج و شکننده شده و مهمترین سوالی که میان مردم ردوبدل می شود این است که چرا کسی کاری نمی کند!
ایران امروز با مشکلات بسیاری که اکثرا از سوءمدیریت های مشتی انسان سرمایه دار، اشرافی مسلک، پیر و خسته، دوتابعیتی و غربزده ناشی شده، تشنه ی کار و کار و کار است نه سخنرانی و حرف های تکراری ملالت آور.
4. این روزها، حتی اصلاح طلبان و اصولگرایانی که هر دو حامی دولت روحانی بودند، نیز به این فهم مشترک رسیده اند که باید در بدنه ی دولت تغییر به وجود آید. اگرچه تغییر از نگاه مردم برکناری شخص حسن روحانی و کنارگذاشتن تفکر وابستگی با روی کارآمدن تفکری جدید و جوان است، اما در جناحین سیاست باز کشور تغییر در بدنه ی زیردستی رئیس جمهور، به ویژه در تیم اقتصادی، ضرورتی مشهود به خود گرفته اما طی 2 ماه اخیر، روحانی و باندش هنوز نتوانسته اند حتی به این خواسته ی حداقلی سیاسیون هم پاسخ مثبت داده و به یک تصمیم درست برسند و هر روز فقط سیل شایعات و زمزمه های متناقض از سوی دولتمردان به سمت جامعه تزریق می شود.
این مساله بیانگر آن است که انتظار "تغییر" در باند غربزدگان خسته و فرسوده، انتظار نابجایی است و نهایتا شاید براساس فشار مردمی، چند مهره جابجا شوند و والسلام!
5. روحانی این روزها می گوید آمریکا قابل اعتماد نیست! عده ای قلم به مزد رخنه کرده در صف اصولگراها، از این حرف شدیدا استقبال کرده و آن را نشانه ی دگردیسی تفکری نزد او می دانند در حالی که این، همان روحانی است که ملت از قبل می شناخت. همان روحانی ماجرای مک فارلین، روحانی قطعنامه 598، روحانی مذاکرات شکست خورده ی سعدآباد، روحانی خواهان مذاکره مستقیم با آمریکا، روحانیِ برجام و...
پس، اگر فردی در قامت ریاست جمهوری اسلامی ایران امروز به این نتیجه رسیده که آمریکا غیرقابل اعتماد است، در واقع بیشتر از تشویق، شایسته ی ملامت است که چرا حتی از توده های عامی مردم هم دیرفهمتر بوده و تاکنون کشور را معطل خسارت محض نموده است؟
***
جمعبندی آنکه مردمِ خسته از شعار و فریب و دروغ، در رویای ایجاد تغییرات زیربنایی در بدنه ی حاضر در دولت و مجلس و حتی قوه قضاییه هستند، اما چسبندگان به قدرت و نشستگان بر سفره ی ملت، دست ها را در گوش کرده اند تا نشنوند و به خیال خام خود می خواهند با بیان سخنانی به ظاهر انقلابی، این بار جوانان انقلابی و حزب اللهی را خام دروغ پردازی های خود کنند تا شاید مدت حضورشان در مسندنشینی ها اندکی افزایش یابد؛ خواب شومی که قطعا غیرقابل تعبیر است و مردم بصیر و جوانان انقلابی، به تاسی از امام جامعه، ضمن تجدید بیعت با آرمان های بلند انقلاب اسلامی، تغییر بنیادین در بدنه ی مدیران خسته و فرسوده را تا انتها پیگیری خواهند کرد، چرا که می دانند مهمترین راهکار کنونی در مواجهه با جنگ اقتصادی دشمن، کار و خدمت شبانه روزی به توده های جامعه است نه رجزخوانی بی مورد و ساختگی!
ضمنا تمام بحران اقتصادی سال 90 و الان یک منشاء دارد آن اینکه ثروتهای کشور در دست اقلیت ضد انقلابی است که در (...) لانه دارند. این افراد هر وقت بخواهند نظام را تسلیم کنند پولهایشان را روانه بازار
ارز و سکه می کنند. در سال 90 با هدف حذف احمدی نژاد و برجام اینکار را انجام دادند.
الان هم با هم تصویب FATF. برای همین به محضر اعلام نظر رهبری علیه FATF قیمت را بالا بردند تا به قول علی لاریجانی بعد از از اخذ نظر رهبری مجددا آن را پیگیری کنند! بعد هم (...) و دوباتره بررسی آن را به جریان انداختند و برای همین افزایش قیمت متوقف شد. تا چند روز قبل که آقای هاشمی شاهرودی مخالفت صریح خود و غیر قابل تصویب بودن پالرمو را اعلام کرد. دوباره مجددا قیمت را بالا دارند می برند.
حرفهای انقلابی اخیر روحانی هم صرفا برای خرید زمان برای اجرای (...) است. خودش گفت یا مقاومت ( که نتیجه اش این است) یا تسلیم!
به ساده لوحی جریان حزب اللهی باید دست مریزاد گفت که وقتی این ماجراها کاملا علنی شده و روحانی الان نظام و کشور را تا لب پرتگاه برده است ، به حرفها و اعترافات علنی روح الله زم در مورد توطئه به قدرت رساندن روحانی شک می کنند!