هم ادعای رعایت "حق الناس" و هم تلاشها برای فاصله گرفتن از "شنود" به سمت جوانان خواستار آزادی، بیشتر از آنکه رنگ و بوی واقعیت داشته باشد، تنها به یک سرگرمی هشتگی و سر کار گذاشتن مردم تبدیل شده است
"خیبرآنلاین" - محمدجواد آذری جهرمی (با اسم مستعار ناظری) وزیر جوانی است که در پیرترین دولت تاریخ ایران قبول مسئولیت کرده و می کوشد در لابلای از کارافتادگی و فرسودگی همقطاران خود، در فضای رسانه ای برای خود اسم و رسمی پیدا کند و با انواع شوآف، توجهات مردم به ویژه جوانان را جلب نماید.
به گزارش پایگاه خبری - تحلیلی "خیبرآنلاین"، او که در فضای مجازی به انواع لقب ها همچون "وزیر توئیتر"، "آقای شنود" و... معروف شده است، هر روز در یک رنگ و مدل از خود تصویر منتشر می کند و سعی می نماید درباره هر چیزی که بعضا به حوزه ی تکالیف و وظایف او مرتبط نیست، از خود ردی بر جای بگذارد.
یک روز با دبه ی بنزین عکس منتشر می کند و بیان می دارد که چون جایگاه سوخت مدنظر مسدود شده بود، کنار خیابان بدون بنزین مانده و البته به سرعت توسط کاربران مورد عتاب قرار می گیرد کسی که نمی تواند برای یک مسافرت خود برنامه ریزی صحیح داشته باشد، چگونه امور یک وزارتخانه را در اختیار گرفته!
روز دیگر از ضرورت آزادی ارتباطات می گوید و از کاربران پاسخ می شنود که این ادعا با سوابق امنیتی در سال 88 و در وزارت اطلاعات دارای تناقض است!
یک روز تلاش می کند ژست بین المللی به خود گرفته و با زبان انگلیسی در مجامع بیرونی صحبت نماید، اما اشتباهات گویشی و عدم تسلط بر زبان خارجی او سوژه ی مخاطبان شده و بسیاری این عدم تسلط به زبان انگلیسی و اصرار بر سخنرانی با این زبان را مایه ی آبروریزی برای کشور می دانند.
روز دیگر عکس آب و دوغ و خیار خوردنش با یک زوج جوان آن هم با دعوتی اینستاگرامی را رسانه ای می کند و جوابی که دریافت می کند قابل تامل است: تاریخ این مدل کارها به پایان رسیده و پیش از تو و قبل از تولد اینستاگرام، محمود احمدی نژاد این قبیل اقدامات را به نام خود ثبت کرده است!
و...
ماجراهای فوق که فقط مشت نمونه ی خروار بازی های رسانه ای است، نشان می دهد که آقای وزیر بیشتر سرگرم تفریح و بگومگوهای توئیتری و اینستاگرامی است تا جایی که حتی تلاش های رسانه ای اش برای القای نصب دکل های سیار آنتن برای تلفن همراه نیز با افشاگری کاربران مواجه و مشخص شد که او برای روستایی که ویلای پدر همسرش در آن واقع است، تلاش شبانه ای جهت بهبود آنتن دهی انجام داده!
در کنار موارد فوق، اما این روزها اتفاقی جدی تر رسانه ای شده است که نشان می دهد ادعاهای وزیر مبنی بر رعایت "حق الناس" نیز دارای ابهام است.
ماجرا به هدیه ی بی ضابطه ی 200 لپ تاپ توسط همراه اول به دفتر ریاست جمهوری بازمی گردد؛ موضوعی که با دستور رئیس دفتر وی به همراه اول و تهیه ی این تعداد لپ تاپ توسط این شرکت همراه شد.
این جماعت زرنگ که تلاش می کردند در بزنگاه های هزینه ساز، همراه اول را به سهامداران آن منتسب کنند، حالا مشخص شده که در هنگام بذل و بخشش از جیب بیت المال، آنجا را ملک شخصی خود فرض کرده و دستورات میلیاردی به آن می دهند.
جالب است که وزیر جویای نام وقتی با افشای این خبر مواجه شد، باز هم تلاش کرد به شکلی از زیر آن شانه خالی کرده و فرار به جلو کند و با پیش کشیدن ادعایی مبهم، سعی در انحراف افکار نمود و بیان کرد که "در سال 88 مخابرات را به سمن بخس واگذار کردند و از محل درآمدهای خودش قسط هایش را دادند"! او در واقع سعی می کند به جای پاسخگویی درباره "حق الناس"، موضوع دیگری را پیش بکشد و پشت آن سنگر بگیرد در حالی که پاسخ به این ادعا نیز کاملا مشخص است: اگر تضییع حق الناس شده، چرا تاکنون سکوت کرده ای و دم فرو بستی و حالا که هدیه ی بی ضابطه به دفتر رئیس جمهور رسانه ای شده، آن را مطرح کرده ای!
پر واضح است که هم ادعای رعایت "حق الناس" و هم تلاش ها برای فاصله گرفتن از "شنود" به سمت جوانان خواستار آزادی، بیشتر از آنکه رنگ و بوی واقعیت داشته باشد، تنها به یک سرگرمی هشتگی و سر کار گذاشتن مردم تبدیل شده است و بعید است ملتی که برای چندمین بار، فرصتی 8 ساله به غربزدگان و فریبکاران داده اند، به خواب فرو روند و عنان فکر و اختیار خود را به شاگرد رده چندم اساتیدی دهند که مشکلات فعلی را برای کشور ایران فراهم کرده اند.
بنابراین، توصیه ی مشخص آن است که به جای بازی های نوجوانانه، به آنچه که تکلیف و وظیفه ی اصلی است و بابت آن از بیت المال حقوق دریافت می کنند، باز گردند و به عنوان نمونه، مطالبه ی اصلی ایجاد و راه اندازی "شبکه ملی اطلاعات" را به صورت جدی در دستور کار خود قرار دهند.
آقای وزیر باید بداند که نمی تواند با ماجرایی همچون شرکت همراه اول، به صورت متناقض بهره برداری نماید؛ خوبی هایش را از آن خود معرفی کند و بدی هایش را به دیگران موکول نماید؛ اصطلاحا "گل" و "خار" با همدیگر هستند و نمی شود "گل" را برای خود دانست و "خار" را به دیگران داد.