اگر به هر دلیل غیرقابل فهمی، مجموعهی نظام میخواهد این قانون نانوشته و مردمگریز به پایان رساندن عمر 4 ساله دولتها به هر قیمت را اجرایی کند، اما باید بپذیریم که حسن روحانی دیگر رئیسِ جمهور نیست و صرفا فردی برای گذار از این دوران محسوب میشود
"خیبرآنلاین" - جمهور معنای مشخصی دارد؛ مردم. رئیسِ جمهور هم به معنای فردی است که مردم تصمیم می گیرند او را به عنوان نماینده ی خود جهت انجام پاره ای امور، انتخاب کنند. بنابراین، فردی که از جانب مردم طرد شده باشد، دیگر رئیسِ جمهور نیست.
به گزارش پایگاه خبری - تحلیلی "خیبرآنلاین"، حسن روحانی در سال 92 و پس از سالها حضور در مراکز سیاسی و امنیتی، به عنوان کاندیدای چند ضلعی اصولگرایان و اصلاح طلبان، با استفاده از شکاف به وجود آمده در طیف مقابل، تنها با 260 هزار رای بیشتر موفق به تکیه زدن بر صندلی ریاست جمهوری شد. رقبای او، برخلاف همراهان روحانی، به همین نتیجه ی حداقلی در انتخابات تمکین کرده و برخلاف فتنه گران سال 88، همان 260 هزار رای بیشتر را نشانه ی اقبال جمهور از او دانستند.
روحانی در دوره ی اول ریاست بر دولت، بدون درنظرگرفتن نیمی از جمعیت رای دهنده در انتخابات و طیف گسترده ی دیگری که به هر دلیلی در انتخابات شرکت نکرده بودند، هجمه های غیراخلاقی بسیاری علیه منتقدان را در دستور کار قرار داد. این در حالی بود که دامنه ی گسترده ای از اختیارات بی سابقه به او اهدا شده بود و هرچه در ذهن داشت، به مرحله ی اجرا گذاشت که خسارت بارترین آنها، توافق نامتوازن و عجیب برجام بود.
در انتخابات ریاست جمهوری سال 96، بار دیگر نوبت به انتخاب مردم رسید؛ اما این بار، ناکارآمدی واضح روحانی، رقبایش را به این نتیجه رسانده بود که چوب هم در مقابل او رای خواهد آورد! انتخابات تبدیل به یک دوقطبی کامل شد و همه چیز برای به زیرکشاندن باند بنفش فراهم بود، اما در 10 روز پایانی، این تیم امنیتی که با عملیات روانی آشنایی دیرینه ای داشت، دست به انتحار زد و با فریب و دروغ بسیار، رقیب اخلاقمدار خود را آماج حملات ناجوانمردانه نمود و انواع تهمت ها و برچسب ها را نثار او کرد.
با این خیمه شب بازی و پول پاشی گسترده در سطح کشور و مهندسی انتخابات، نهایتا موفق شدند با 24 میلیون رای در مقابل رای قدرتمند 16 میلیونی رقیب، باز هم با کسب حدود 51% آرا، دولت دوازدهم را نیز در اختیار بگیرند؛ اما از همان ابتدا می شد وضعیت چنین دولتی را پیش بینی نمود.
اینک، دولت دوازدهم سه چهارم از مسیر خود را طی نموده، اما به چه قیمتی؟!
نظرسنجی چند ماه قبل یک مجموعه ی امنیتی حکایت از آن داشت که محبوبیت روحانی به زیر 10% رسیده و این موضوع برای کسی که خود را رئیسِ جمهور می داند، فاجعه است. او و باند همراهش که لاریجانی جزو شاخص ترین ها به حساب می آید، بدون توجه به این پایگاه از دست رفته ی اجتماعی، دست به انتحار دیگری زد و پس از 2 سخنرانی تخریبی در یزد و رفسنجان و مددگرفتن از یکی از سران فتنه و روح غریق استخر، به یکباره کشور را درگیر فتنه ی بنزینی نمود.
اینکه در این فتنه چه گذشت، را ظاهرا باید به بعد از دوره ی ریاست جمهوری روحانی وانهاد تا حقایق و پشت پرده های واقعی این ماجرا بدون نگرانی از رفتارهای دیکتاتورمآبانه و بگیروببندها، برای مردم روشن شود اما هرچه بود، هم کشور را دچار تنش و ناامنی کرد، هم خسارت های مالی گسترده و بی سابقه ای به وطن وارد نمود، هم باعث ریخته شدن خون های بسیاری شد، هم هزینه های معنوی غیرقابل محاسبه ای به ایران تحمیل کرد و هم طبیعتا همان چند درصد مقبولیت روحانی را به سرعت به صفر نزدیک کرد.
روحانی حالا هیچ جمهوری را پشت سر خود نمی بیند و عملا دیگر رئیسِ جمهور نیست. یا باید استعفا دهد، یا عدم کفایت او توسط مجلس لاریجانی اعلام شود که البته بسیار بعید است! یا سر به زیر و بدون حاشیه، حدود 1 سال باقیمانده از عمر دولتش را سپری کند و یا با ادامه ی لجبازی و حاشیه سازی، خسارت های بیشتری به کشور وارد کند.
او حتی در دولت خود نیز از وجاهت لازم برخوردار نیست، به گونه ای که هر روز خبر استعفا یا قهر یکی از اعضای کابینه رسانه ای می شود و تاکنون 5 وزیر استعفا داده اند که آخرین آنها، محمود حجتی وزیر سابق کشاورزی است.
بنابراین، اگر به هر دلیل غیرقابل فهمی، مجموعه ی نظام می خواهد این قانون نانوشته و مردم گریز به پایان رساندن عمر 4 ساله دولت ها به هر قیمت را اجرایی کند، اما باید بپذیریم که حسن روحانی دیگر رئیسِ جمهور نیست و صرفا فردی برای گذار از این دوران محسوب می شود.
این واقعیت غیرقابل کتمان در تظاهرات ضداغتشاش و اعتراضی به فتنه ی بنزینی در روز دوشنبه 4 آذر 98 تهران به خوبی واضح بود که تصاویر منتشره، تنها بخشی از آن چیزی است که فعلا قابلیت انتشار دارد.
حالا صرفا جهت آگاهی می پرسم. آیا مردم هم مسول حساب میشن؟
آیا ابلهانی که رای به رقاصی و کنسرت دادند مسوول نیستند و حالا اجازه دارند ارث پدر نداشته شان را طلبکار باشند؟