نوبت به انتخابات ریاست جمهوری سیزدهم رسیده و یکبار دیگر چشمها به تصمیمهای مهم و سرنوشتساز این ترکیب 12 نفره دوخته شده و همزمان، چند سوال اذهان را به خود مشغول کرده که امیدواریم از طرف این شورای محترم، به ویژه سخنگوی فعال آن، پاسخهای قانع کننده دریافت شود
"خیبرآنلاین" - حدود 7 ماه تا برگزاری انتخابات ریاست جمهوری سیزدهم فرصت باقی است و آرام آرام فضای عمومی کشور تحت تاثیر اولین انتخابات قرن 15 شمسی قرار خواهد گرفت.
به گزارش پایگاه خبری - تحلیلی "خیبرآنلاین"، بدون شک، یکی از مهمترین ارکان برگزاری انتخابات در جمهوری اسلامی، شورای نگهبان قانون اساسی است و به دلیل همین اهمیت، طی همه ی سال های پیشین تاکنون، این شورا و اعضای محترم فقیه و حقوقدان آن آماج انتقادها و بعضا تخریب هایی قرار گرفته اند.
تخریب ها عموما از جانب طیف غیرانقلابی و لیبرال های غربگرا که با قاطعیت تصمیمات شورا مواجه شده اند، صورت می گیرد؛ اما انتقادها، در جریان انقلابی دلسوز کشور شدت دارد و متاسفانه هر روز بر دامنه ی آن افزوده می شود.
این روزها، بسیاری از مردمی که از رای به حسن روحانی پشیمان شده اند، یکی از دلایل خود مبنی بر چرایی رای به چنین فردی را عبور او از فیلتر شورای نگهبان اعلام می کنند و می گویند وقتی فردی از گزینش این مجموعه ی مورد اعتماد نظام با موفقیت خارج می شود، یعنی در چارچوب ساختار کشور کار می کند و تنها در روش با سایرین دارای اختلاف سلیقه خواهد بود.
این سخن، در کلان، مورد تائید است و این گلایه به شورای نگهبان وارد است که چرا در انجام وظایف خود، بعضا تا این اندازه دست و دلبازانه رفتار می کند اما در موارد مشابه دیگر، به شدت سختگیرانه برخورد می نماید؟
بدون تعارف، مردم از شورای نگهبان سوال دارند که در افراد محترمی همچون هاشمی طبا، غرضی، میرسلیم و... طی سال های گذشته چه دیده اند که آنان را شایسته ی حضور در جایگاه ریاست جمهوری و اداره ی اجرایی کشوری با موقعیت خاص ایران یافته اند، اما بسیاری از وزرا و مسئولان اجرایی و چهره های شاخص دیگر را فاقد این توانایی دانسته اند؟!
سوال مشخص بعدی این که، مگر یکی از موارد مورد تاکید منتسب به امام خامنه ای مبنی بر نهی حضور احمدی نژاد در انتخابات سال 96، ممانعت از ایجاد دوقطبی در کشور اعلام نشده بود؟ آیا با طراحی شورای نگهبان، نهایتا یکی از دوقطبی ترین انتخابات در تاریخ جمهوری اسلامی برگزار نشد؟ به گونه ای که حتی 2 نامزد فیک دیگر نیز رسما به ستاد انتخاباتی نامزدهای اصلی پیوسته بودند!
آیا اعضای محترم شورای نگهبان به مردم حق نمی دهند که نگران چگونگی طراحی انتخابات 1400 باشند؟ و آیا اعضای محترم این شورا، تاکنون نسبت به رفتارهای انتخاباتی قبلی خود آسیب شناسی داشته و درصدد ترمیم آن برآمده اند؟
به عنوان نمونه، یکبار بازی سبک غربگراها در انتخابات 92 در ملاءعام انجام شد که نهایتا به فاصله ی 3 روز تا برگزاری انتخابات، یکی از کاندیداها در حمایت از فرد دیگر انصراف داد. با این رویه، چرا در سال 96، یکبار دیگر شورای نگهبان اجازه ی این بازی تکراری و چندش آور را فراهم کرد و معاون اول یک رئیس جمهور را در جمع رقابت با رئیسش وارد فضای انتخابات کرد و در نهایت، همانگونه که همگان کاملا پیش بینی کرده بودند، آقای معاون در حمایت از رئیس، کنار کشید!
اینک، نوبت به انتخابات ریاست جمهوری سیزدهم رسیده است و یکبار دیگر چشم ها به تصمیم های مهم و سرنوشت ساز این ترکیب 12 نفره دوخته شده و همزمان، چند سوال اذهان را به خود مشغول کرده که امیدواریم از طرف این شورای محترم، به ویژه سخنگوی فعال آن، پاسخ های قانع کننده دریافت شود:
آیا روال پراشتباه و مهندسی دست و دلبازی بی جهت برای عده ای و سختگیری افراطی برای عده ای دیگر، ادامه خواهد یافت؟
آیا باز هم افرادی که بعضا از مدیریت حتی یک اداره ی کوچک هم برنمی آیند، امکان حضور در عرصه ی انتخاباتی با چنان اهمیت خواهند داشت؟
آیا طراحی شورای نگهبان بر تنوع طلبی و امکان رقابت حداکثری بر مبنای چند قطبی و به منظور تامین سلایق مختلف مردم در چارچوب نظام صورت خواهد گرفت یا باز هم شاهد یک دو قطبی دیگر خواهیم بود؟
و سوال مهمتر این که:
آیا فیلترهای شورای نگهبان به گونه ای تنظیم شده اند که فردی با ویژگی های حسن روحانی دیگر اجازه ی عبور از آن و تحمیل 8 سال شرایط ناگوار بر کشور را نداشته باشد؟
نکته ی بسیار مهم پایانی آن که کشور در دوران گام دوم انقلاب و تحول و پوست اندازی جوانانه قرار گرفته است و انتظار به حق از شورای نگهبان این است که خود را با این شرایط وفق داده و فضا را براساس توصیه ی صریح ولی امر مسلمین، برای جوانان انقلابی جهت به دوش گرفتن مسئولیت های مهم فراهم کند. آیا اعضای سن و سال دار این شورا، آمادگی ذهنی برای پذیرش جوانان و اعتماد به آنان را در خود به وجود آورده اند؟
2_ آقای رضا استادی هنگام کناره گیری از شورای نگهبان گفت که از نظر او کارویژه ی شورای نگهبان نظر دادن راجع به صلاحیت نامزدهای ریاست جمهوری نیست.
3- شما خواسته اید که ناکارآمدی جمهوری اسلامی در برخی حوزه ها را گلوله کنید و یک جا به گردن شورای نگهبان بیندازید.
البته هنوز هم من مشخص نیست که با چه توجیهی شورای نگهبان، دکتر سبحانی اقتصاددان یا زاکانی یا باقری لنکرانی را در 92 رد صلاحیت کرد و روحانی را با آن پرونده ی مرموز و پیچیده اش تایید نمود. و بازهم برای من مشخص نیست در 96 چرا روحانی را تایید کرد ولی احمدی نژاد را رد صلاحیت نمود. اماو اما، چالش اصلی این نیست، بلکه چالش اساسی از نظر من موارد ریشه ای تریست.
4- به طور پیش فرض، این طور گمان کرده اید که اگر شورای نگهبان دایره ی تایید را تنگ کند، نتیجه بهتر می شود. اما در این صورت نام جمهوری بر تارک نام نظام جمهوری اسلامی به یک مضحکه تبدیل می شود. مثل انتخابات هایی که در سال های پس از فوت امام رخ داد و هاشمی رفسنجانی تنها گزینه ی موثر بود.
5- از نظر من واقعیت آن است که جمهوری لسلامی، بسیار دیر تشکیل شد. در هنگامی تشکیل شد که فناوری در حال رسیدن به اوج خودش بود. قرن اتم و فضا را نمی توان با حج و دعا تصرف کرد. این گونه تصور می شد که می توان تمدن جدیدی بنا کرد، اما تمدن های رقیب آن قدر رشد کرده بودند که بلافاصله پس از تشکیل جمهوری اسلامی تقریبا آن را تصرف کردند. تنها عنصر جدید معرفی شده توسط جمهوری اسلامی، عنصر ولایت فقیه است، والا در تمام حوزه های دیگر به سرعت توسط الگوی شرقی یا غربی
تصرف شد. هر چیز که از غرب یا شرق آمد اول در مقابل آن مقاومت شد، اما پس از یک زمان معین، از خود غربی ها هم در استفاده از آن غربی تر شدیم. ولی فقیه هم پس از قبول قطعنامه و نوشیدن جام زهر، از فرم مدیریت فعال و تهاجمی قبلی خود به فرم مدیریت مسامحه با جامعه ی غیر پیرو تغییر فاز داد، چون عدم همراهی مردم در بزنگاه ها و دوگانگی خواص در همان برهه ها را مشاهده کرد. همین قضیه در ولی فقیه دوم هم مشاهده شد، هنگام انتخاب احمدی نژاد و مساعد شدن شرایط، به حالت فعال تغییر مسیر داد، و ایران هسته ای و فضایی شد و به یک قدرت منطقه ای مبدل شد که پس از 33
روز ارتش تا بن دندان مسلح اسراییل را در لبنان به زانو درآورد، اما با مشاییزه شدن احمدی نژاد و در سال 91، به جامعه گوشزد کرد که رییس جمهوری با نقاط قوت احمدی نژاد منهای نقاط ضعف او را انتخاب کنند، که مردم دقیقا برعکس عمل کردند، و رهبری را به انتقال دوباره از حالت فعال به حالت تدافعی مجبور کردند، تا لا اقل اصل نظام و محور مقاومت حفظ شود.
6-من بر خلاف مرحوم مطهری معتقدم که نظام جمهوری اسلامی یک نظام تلفیقی است نه این که جمهوری از دل اسلامی سربرآورده باشد. خروجی جمهوری، بنی صدر و موسوی و هاشمی و خاتمی و روحانی بوده است که اگر ضربه ای به اسلام نزدند، نتوانستند.
7- با کمال احترام برای اسلام دوستی سایت شما، اما به نظرم، سخنرانی در مورد مزایای اسلام 1400 سال قبل، آن هم آغشته به حکومت خلفا و امویان و عباسیان اگر در برابر یک جوان قرار گیرد، و او ببیند تار و پود زندگی امروزش با فناوری و ارتباطات و در کل تمدنی پیش رفته تعریف شده است، اسلام را از گروه آیین های باستانی خواهد دید که دوره ی آن به سر آمده است. در این حال، اگر حسن روحانی ولو ناکارآمد، نوید اتصال به غرب، و سعید جلیلی فداکار، نوید خودباوری را بدهد، سخنان دومی را با احترام جز مشتی شعار ارزیابی نخواهد کرد، و این همان پارادوکس اساسی و عمیق زمان ما است. گمان نمی کنم که باور کردنی باشد که شورای نگهبان با ردیف کردن یک مشت چپیه به گردن ریشو، بتواند این پارادوکس را حل کند. در حقیقت، سبک چشم اندازهای فکری و سبک زندگی دوران ما خود اصل دین و کارآمدی ان را در ایجاد یک تمدن متسع تر از آنی که اکنون هست را زیر سوال برده است و آن را به یک نیایش شخصی یا گروهی کاهش داده است.
8- خروجی شورای نگهبان، نماد سرگیجه ی دین در برخورد با تمدن مدرن است. دینی که نیازمند یک مهدی و یک مسیح برای تعریف خویشتن در زمانه ی خویشتن است، در غیر این صورت خود به خود به فراموشی سپرده خواهد شد و دین مدرن جهان شمولی که یک خروجی آن ترامپ و بوش و خروجی دیگر آن اوباما و کلینتون و بایدن است خود را بر جهان پیروز خواهد دید.
شما عمیقا باور کرده اید که باید تابع شرایط باشید در حالی اصل کار اسلام و پیامبران در مبارزه با شرایط حاکم است. ارزش انقلاب اسلامی هم به همین است که در اوج قدرت فرعونهای مدرنیته ظهور کرد و به قدرتهای شرقی و غربی نه گفت. سقوطش هم از همانجا شروع شد که مثل بنی اسراییل دنبال پرستش گوساله سامری مدرنیته رفت و تصمیم گرفت عضو جامعه جهانی بشود.
راه مبارزه با این گوساله طلایی، در شکستن و سوزاندن آن و کشتار همه گوساله پرستان است. از دل حقوق بشر و دموکراسی نمی توان اسلام در آورد.
اولا آیا امثال روحانی و اصلاح طلبان انحرافاتشان کمتر از احمدی نژاد بود که تایید صلاحیت شدند؟ آیا خطر مشایی از خطر برجام بیشتر بود؟ بدیهی است که نه. اکثریت قریب به اتفاق سیاسیون ایرانی به اندازه احمدی نژاد یا بیش از منحرفند. اما کسی کاری به کارشان ندارد.
ثانیا اینکه احمدی نژاد به خاطر انحرافاتش از چشم مردم افتاده را خودشان بهتر می دانند که یک دروغ بزرگ است. اگر شورای نگهبان احتمال می داد احمدی نژاد ممکن است رای نیاورد، قطعا تایید صلاحیتش می کرد تا آبرویش برود و بشود جار زد که احمدی نژاد دیگر پایگاه مردمی ندارد. اما یقین داشتند احمدی نژاد و حتی مشایی در صورت ورود به انتخابات قطعا رای کمی آورند و لهذا راهی جز حذف آنها نداشتند. (لطفا خود را گول نزنید که احمدی نژاد را به خاطر حرف رهبری در مورد دو قطبی شدن انتخابات حذف کردند. اتفاقا بدون احمدی نژاد هم انتخابات بشدت دو قطبی شد با وجود آنکه رییسی ابدا توان سخنوری و مناظره به سبک احمدی نژاد را نداشت).
پس دلیل واقعی حذف احمدی نژاد این حرفها که می گویند نیست. دلیلیش این است که احمدی نژاد نه حمایت شرق را دارد و نه حمایت غرب را. هم با برجام مخالف است و هم با قرار داد با چین. احمدی نژاد با قرارداد تهران بین ایران و برزیل و ترکیه تیری را در مغز خودش شلیک کرد. چرا که اینکار نه تنها دور زدن آمریک بود بلکه خشم شدید چین و روسیه را بر انگیخت که انتظار نداشتند ایران عملی مستقلانه وخارج از قدرت آنها انجام دهد. لهذا 24 ساعت بعد از معاهده تهران در همصدایی کم نظیر بین شرق و غرب، چین و روسیه همراه آمریکا و انگلیس و فرانسه و اذنابشان به شدید اللحن ترین قطعنامه علیه ایران رای مثبت دادند. البته جز خود برزیل و ترکیه که رای منفی دادند.
این کل واقعیت موجود در جمهوری اسلامی است. انحراف و دو قطبی و..بهانه است. کسی که نه حمایت روس را دارد و نه حمایت انگلیس را باید حذف شود. دقیقا مثل زمان قاجار. اتفاقا دقیقا بعد از معاهده تهران بود که موج بزرگ مبارزه با انحراف راه افتاد و معاهده تهران - که معاهده ای بسیار آبرومند و منطقی بود- تبدیل به لکه ننگ شد و ماجراهای مجلس و رهبری هم رسما دست از حمایت از احمدی نژاد کشید.
این بود کل حقیقت ماجرا. حالا می دانم جرات درج آن را ندارید که درجش کنید اما حداقل به آقایان حالی کنید که ما می فهمیم. دولت جوان انقلابی حرف مفت است و منظور دولت لابی بازی است که رابطه خوب با چین و روسیه داشته باشد و البته سبیل اعاظم سیاسی و حوزوی در تهران و قم را چرب نگه دارد.