"خیبرآنلاین" - باید بپذیریم در شهادت حاج قاسم و در ترور اخیر، شکست خوردهایم.
۱. در کشف نیت دشمن شکست خوردهایم.
۲. در اقدام سریع، متوازن و بازدارنده (انتقام گرم) شکست خوردهایم.
۳. سیگنال ضعف به دشمن ارسال کردهایم.
به گزارش پایگاه خبری - تحلیلی
"خیبرآنلاین"، بدون فهم دقیق شکست در جلوگیری از ترور حاج قاسم و شکست در انتقام بازدارنده، وصول پیروزی و تامین صلح امکانپذیر نیست و صدالبته که قبول شکست نباید متناظر با تحقیر و تخفیف توانایی نیروهای مومن و انقلابی ما در دستگاههای نظامی و امنیتی فرض شود.
نفس شکست خوردن مذموم نیست، میدانیم که پیروزی حق علیه باطل وعده تخلف ناپذیر الهی است و ما در وصول پیروزی نهایی گامهای بلندی برداشتهایم و حذف فیزیکی نشان از استیصال دشمن است اما در راه حق هم، شکستهایی مانند "احد" و "والفجر مقدماتی"ها کاملاً متصور است.
این که ترور شهید فخریزاده آخرین اقدام دشمن فرض شود، خطاست. دشمن گامهایی را تا نابودی کامل انقلاب طراحی کرده و متناسب با عملکرد ما، آنها را اجرایی میکند. اگر قاطعیت ببیند، عقب مینشیند و اگر ضعف مشاهده کند، بر ضربات خود می افزاید.
حاصل تفکر تنشزدایی، اعتماد به دشمن، معاملهی منافع ملی به بهانهی تامین معاش و در نهایت حاصل ۷ سال مذاکره، ترورهای اخیر است؛ لذا به جای تنش زدایی باید به "بازدارندگی با دستان پُر" روی آورد و به ریل مقاومت بازگشت.
مردم باید بدانند دشمن برای ضربات امنیتی یا نظامی بزرگتر آماده میشود و اگر پاسخ درخوری دریافت نکند، باید برای سناریوهای بدتری مانند ترور سید حسننصرالله یا حتی یک اقدام نظامی شُک آور مانند پرتاب بمب اتمی به داخل ایران آماده شویم.
به زبان سادهتر، پاسخ ندادن به اقدام دشمن یا پاسخ ضعیف دادن به او، سایه جنگ را نزدیکتر میکند.
این که دشمن یا نفوذیهای داخلیِ دولتی و غربگرا، آمریکا و اسرائیل را مشتاق پاسخ ایران معرفی کرده و انتقام را در پازل تنشزایی ایشان تعبیر می کنند، دارای یک وجه صحیح و یک وجه غلط است.
وجه صحیح آنکه، انتقام عجولانه و ضعیف دقیقاً خواست دشمن است و وجه غلط آن اینکه، آسایش دشمن مساویست با آشوب در خانهی امن ما و انتقام قاطع و بالاتر از حد و توان پاسخگویی دشمن که متضمن ایجاد بازدارندگی باشد، قطعاً خواست دشمن نیست و آمریکا و اسرائیل با قبول نکردن مسئولیت ترور و ارسال پیغامهای دیپلماتیک از هزار راه مخفی، تلاش میکنند تا ما را از چنین انتقامی منصرف نمایند.
کوتاه سخن آنکه، برای بازگشت به تعادل و جلوگیری از ترورهای سریالی در آینده یا اقدامات نظامی احتمالی، باید انتقام به موقع، متوازن و بازدارنده در دستور کار قرار گیرد، چرا که اگر "نزنیم، میزنند".
مطالبهگری مردمی، ضمن به حاشیه راندن نفوذیها در نظام تصمیمسازی کشور، به تعبیر امام خامنهای سوخت موشکهای انتقام خواهد بود، انشاءالله.
حرف آخر:
ترسوها حق ندارند اسم عقلانیت را بیاورند. بعضیها اسم عقلانیت و عقل را میآورند اما منظورشان ترس، انفعال و فرار از مقابل دشمن است در حالیکه فرارکردن و ترسیدن، عقلانیت نیست.
1- ندادن پاسخ "هم سطح" به ترور سلیمانی، باعث اقدام ناموفق آمریکا برای سقوط هواپیمای 1152 ایران به مقصد لبنان بر فراز آسمان سوریه شد که اگر آن سقوط در بهار سال 99 رخ می داد، وضع سیاسی-امنیتی درون ایران و لبنان چیزی غیر از امروز آن بود. پاسخ ندادن به آن اقدام آمریکا، باعث انفجار نطنز شد. پاسخ ندادن به انفجار نطنز، باعث ترور محسن فخری زاده شد. اکنون هم به ترور محسن پاسخی نداده ایم.
2- ترور های اسراییل از ترور افراد رده پایین تر سپاه به خود قاسم سلیمانی رسید. عکسی وجود دارد که قاسم سلیمانی، عماد مغنیه و سید حسن نصرالله را در کنار هم نشان می دهند. اکنون از آن عکس فقط سید حسن نصرالله توسط اسراییل ترور نشده است. بگذارید راحت بگویم: ما کاری کردیم که اسراییل از ترور مافوق نصرالله، یعنی شخص آیت الله خامنه ای هم ابایی نداشته باشد و چه بساد در پی همان باشد.
3- ایران با اقتصاد دلار پرست خود در حالت عادی نمی تواند به اسراییل پاسخ دهد! وقتی به عمد یا به سهو، با آرای الکتورال بیابان های نوادا و آریزونا در آمریکا، از قیمت ماست کم چرب تا قیمت اتومبیل در ایران تا سی درصد جابجا می شود، در صورت یک درگیری تمام عیار با اءتلاف آمریکا و اسراییل، اقتصاد دلار پرست ایران در یک شب سقوط می کند. پس این را هم باید بدانیم که این تنها یک معجزه است که می تواند ایران را مهیای درگیری با اسراییل کند.