به‌روز شده در: ۱۱ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۹:۴۹
گفت‌وگو
آیت الله العظمی علوی گرگانی: نسبت به مسایل فرهنگی اخیر نگرانیم
دیدار شورای سردبیری "خیبرآنلاین" با یک مرجع تقلید
صرف نشستن افراد در کنار رهبری، معیار انتخاب نیست
گفت‌وگوی خواندنی "خیبرآنلاین" با علی‌اصغر زارعی
ناگفته‌هایی از نحوه ورود آیت‌الله مهدوی‌کنی به خبرگان
گفت‌وگوی‌ "خیبرآنلاین" با حجت‌الاسلام میرلوحی(2)
چه کسانی آیت‌الله مهدوی‌کنی را بایکوت خبری کردند؟
گفت‌وگوی‌ "خیبرآنلاین" با حجت‌الاسلام میرلوحی(1)
موضوعات شورا جهت رفع تکلیف مطرح می‎شود
عضو شورایعالی فضای مجازی در گفت‌وگو با "خیبرآنلاین"
آشنایی با یک خواننده جوان جبهه انقلاب
گفتگوی اختصاصی "خیبرآنلاین" با سید مهدی ضامنی
تاثیر دودهه زندگی در آمریکا بر ذهن ظریف
گفتگوی اختصاصی "خیبرآنلاین" با محمدصادق کوشکی(2)
سیاستمدار در تراز انقلاب‌ اسلامی نداریم
گفتگوی اختصاصی "خیبرآنلاین" با محمدصادق‌ کوشکی(1)
استراتژی حزب‌الله برای 4 سال پیش رو
گفت‌وگوی خواندنی "خیبرآنلاین" با حسین الله‌کرم
بزرگترین اشتباه سیاسی‌ عمرم رای به خاتمی بود
گفت‌وگوی "خیبرآنلاین" با مهدی کوچک‌زاده (2)
پیام فضلی‌نژاد در فصل سوم 'کتاب شاه‌کلید انگلیسی': حزب کارگزاران با استناد به آراء یک فراماسونر، شعار تبلیغاتی خود را 'زنده‌باد سرمایه‌داری' انتخاب کرد و میرحسین موسوی نیز پیرو این شعار در انتخابات88 از مشارکت پیامبر و سرمایه‌داران برای اداره حکومت اسلامی سخن می‌گفت.
به گزارش "خیبرآنلاین" به نقل از نسیم، پیام فضلی‌نژاد در فصل سوم کتاب "شاه کلید انگلیسی" با عنوان "حزب کارگزاران برای انتخابات چه شعاری را برگزید؟" که در صفحه پاورقی روزنامه کیهان در حال انتشار است، نوشت:

* محمد قوچانی مهرماه 1383 در سرمقاله روزنامه شرق با تیتر «مرده ریگ سلطنت» نوشت که امروز مردم اَشکال «جمهوریت و مشروطیت» نظام سیاسی را می‌شناسند و دیگر به ساختار یک «نظام سلطنتی» تن نمی‌دهند، اما 3 سال بعد در آذر 1386 دوباره مقاله‌ای با همان تیتر «مرده ریگ سلطنت» در هفته‌نامه شهروند امروز به چاپ رساند و این‌بار ماهیت خبیث «سلطنت انگلستان» را ستود: یک تیتر بر پیشانیِ دو مقاله با دو معنای سراپا متعارض در فاصلة 3 سال.
* حزب کارگزاران ایران با استناد به آراء این فراماسونر انگلیسی شعار تبلیغاتی‌اش را برگزیده بود و آن را با تیتر درشتِ قرمز رنگی در هفته‌نامه‌اش منتشر کرد: زنده‌باد سرمایه‌داری. این رویکرد تا آنجا ادامه یافت که میرحسین موسوی نه تنها در هنگام مبارزات انتخابات ریاست جمهوری 1388 با تکیه بر الگوی این حزب و همراه با هواداران رژیم سرمایه‌داری در ساماندهیِ گروهک موسوم به جنبش سبز مشارکت کرد، بلکه با جعل تاریخ صریحاً از مشارکت پیامبر و سرمایه‌داران برای اداره حکومت اسلامی سخن گفت.
برتراند راسل معتقد است نظریه‌های سیاسی لاک پس از استقرار در انگلستان در قانون اساسی آمریکا و قانون اساسی فرانسه (1871 .م) تجسم یافته است. بر همین مبنا، اصلاح‌طلبان که مانند کمونیست‌ها نگاهی جبری به رخدادهای تاریخی دارند، فکر می‌کنند راه رسیدن به آرمانشهر آمریکا تنها از مسیر بازسازی تاریخ غرب مدرن در ایران می‌گذرد و چون «کودتای سبز انگلستان» را «اولین انقلاب مدرن» و جان لاک را «پیامبر» چنین انقلاب باشکوهی می‌دانستند، خیال بازسازی آن فرآیند را در سر داشتند.
رسانه‌های حزب کارگزاران ایران برای مقبول نشان دادن انقلاب 1688.م انگلیس نزد هواداران‌شان دست به هر کاری می‌زدند؛ چنان که حتی برخلاف تمام ادعاهای قبلی خود درباره پایبندی به «ساختار دموکراتیک حکومت» حاضر شدند تا تطهیر «نظام سلطنتی» بریتانیا نیز پیش بروند. در این میان، اتفاقات عجیب و غریبی می‌افتاد. مثلاً، محمد قوچانی مهرماه 1383 در سرمقاله روزنامه شرق با تیتر «مرده ریگ سلطنت» نوشت که امروز مردم اَشکال «جمهوریت و مشروطیت» نظام سیاسی را می‌شناسند و دیگر به ساختار یک «نظام سلطنتی» تن نمی‌دهند، اما 3 سال بعد در آذر 1386 دوباره مقاله‌ای با همان تیتر «مرده ریگ سلطنت» در هفته‌نامه شهروند امروز به چاپ رساند و این‌بار ماهیت خبیث «سلطنت انگلستان» را ستود: یک تیتر بر پیشانیِ دو مقاله با دو معنای سراپا متعارض در فاصلة 3 سال؛ بار نخست مقاله‌ای در تقبیح سلطنت دست‌نشاندة انگلیسی‌ها در عصر قاجار و پهلوی، اما آخرین بار یادداشتی در تقدیس اربابان همان سلطنت‌های دست‌نشانده! قوچانی با دموکراتیک نامیدن رژیم سلطنتی انگلستان نوشت:
آن زمان که ضرورت دموکراسی به اثبات برسد «شکل» آن اهمیت خود را از دست می‌دهد: چه «پادشاهی» و چه «جمهوری»، مهم روح دموکراسی است.
سردبیر شهروند امروز کودتای سبز انگلستان را که به آغاز سلطنت یک مهاجم خارجی (ویلیام سوم) انجامید، «سرچشمة درخشان گذار به دموکراسی» نام نهاد که در آن مذهب و سیاست دوشادوش یکدیگر ایفای نقش کردند و «سبزهای انگلیسی» (باشگاه نوار سبز) را به عنوان نیروی محرکة این انقلاب ستود. آنچه اصلاح‌طلبان را به ستایش از انقلاب انگلیس وامی‌داشت، ضرورت استقرار سیستم سرمایه‌داری در ایران بود؛ چون همان هنگام شورای روابط خارجی آمریکا در نقشه راه جدید براندازی نرم جمهوری اسلامی ماموریت جدیدی را برای آنان صورتبندی کرد: اصلاح‌طلبان باید به جای تمرکز بی‌جا روی پروژة «اصلاح دین» فقط به سوی نهادینه ساختن ساختارهای سرمایه‌داری لیبرال بروند. در همین اثناء ترجمة کتاب انقلاب باشکوه انگلیس نیز توسط انتشارات ققنوس پشت ویترین کتاب‌فروشی‌ها قرار گرفت.
مباحثات تاریخی و فلسفی بهانه‌ای بیش نبود. به گفته رابرت کریناک بنیان این فلسفه «یک استدلال فرهنگی گسترده به سود تمدن سرمایه‌داری غرب» بود و اصلاح‌طلبان هم به دنبال چنین دستمایه‌هایی می‌گشتند. بنابراین، فلسفه سیاسی جان لاک که حاوی روح نظام سرمایه‌داری بود، با رجعت از عرصه تئوری به حیطه عملی، دستمایة اصلاح‌طلبان سکولار برای تدوین استراتژی براندازی نرم جمهوری اسلامی شد؛ هرچند که از آن با عنوان شیوة «دموکراتیزاسیون» و «گذار به دموکراسی» یاد می‌کردند، اما «دموکراتیزاسیون» فقط یک اسم رمز و نام مستعار برای «کودتای مخملی» بود. از سال 1387 تبلیغ و ترجمه آثار لاک در ایران شتابی چشمگیرتر یافت و حمید عضدانلو کتاب دو رساله درباره حکومت را به فارسی برگرداند، چون این اثر را هم به عنوان «کتاب مقدس لیبرالیسم» می‌شناختند، هم راوی نگاه کلاسیک انگلیسی‌ها به تحولات سیاسی بود و هم نشان می‌داد «چگونه یک انقلاب دینی به گمراهی کشیده می‌شود، از بطن آن نظام دیکتاتوری بیرون می‌آید و برای اصلاح آن، یک انقلاب بدون خونریزی (مخملی) مانند انقلاب انگلستان لازم است.» به اعتقاد عضدانلو اگر اندیشه‌های لاک در بطن جامعه ما درونی و «بخشی از پوست و گوشت ما» شود، می‌توان به بروز دگرگونی‌های عینی امید بست؛ دگرگونی‌هایی که سرانجام به پیدایش یک نظام سیاسی لیبرال سرمایه‌داری در ایران بینجامد. چند هفته بعد از نشر این کتاب، هفته‌نامه شهروند امروز با کمک خشایار دیهیمی، سیدعلی محمودی، موسی غنی‌نژاد و... ویژه‌نامة «جان لاک؛ آزادیخواه و انقلابی» را روی کیوسک‌های مطبوعاتی فرستاد که در برخی مطالب آن رونویسی ناشیانه و سرقت محتوایی از آثار مورخانی نظیر و. ت. جونز به چشم می‌آمد. حالا، حزب کارگزاران ایران با استناد به آراء این فراماسونر انگلیسی شعار تبلیغاتی‌اش را برگزیده بود و آن را با تیتر درشتِ قرمز رنگی در هفته‌نامه‌اش منتشر کرد: زنده‌باد سرمایه‌داری. این رویکرد تا آنجا ادامه یافت که میرحسین موسوی نه تنها در هنگام مبارزات انتخابات ریاست جمهوری 1388 با تکیه بر الگوی این حزب و همراه با هواداران رژیم سرمایه‌داری در ساماندهیِ گروهک موسوم به جنبش سبز مشارکت کرد، بلکه با جعل تاریخ صریحاً از مشارکت پیامبر و سرمایه‌داران برای اداره حکومت اسلامی سخن گفت.
اصلاح‌طلبان حتی با شکست پروژه‌شان در 22 خرداد 1388 از تلاش برای گسترش فلسفه سیاسی سرمایه‌داری دست نکشیدند. مهرماه 1389، فصلنامه مهرنامه در مقام «سخنگوی اپوزیسیون برانداز» بخش ویژه‌ای را به جان لاک اختصاص داد که شباهت زیادی به ویژه‌نامه هفته‌نامة توقیف شدة شهروند امروز داشت، چون یک تیم مطبوعاتی هر 2 نشریه را می‌گرداندند و هر جا که می‌رفتند یک خط فکری را با انبوهی از مطالب پیش‌ساخته و پیش‌خرید شده به خورد مخاطبانشان می‌دادند. دوباره دکتر سیدعلی محمودی لاک را «مجسمه تساهل و مدارا» نامید، دوباره خشایار دیهیمی ترجمه‌ای درباره او را به چاپ رساند و البته سیدعلی میرموسوی، استادیار علوم سیاسی دانشگاه مفید قم، با مروری بر معرفت‌شناسی و اندیشه سیاسی لاک نتیجه گرفت «او سهم بسزایی در نظریه‌پردازی آزادی و مردم‌سالاری دارد.» اما این مجسمه مدارا و پیامبر آزادی در واقع تاجری بیش نبود؛ چه در بنگاه رویال آفریقا برای خرید و فروش بَرده، چه در عرصه سیاست و چه هنگامی که به فلسفه روی آورد تا به تثبیت سلطنت انگلستان مدد رساند. لاک گرچه آغازگر معاملة به ظاهر پُرسودی میان «فلسفه و سیاست» است که سرمایه‌داران را به شدت خشنود می‌ساخت، اما همین سودانگاری محض نه تنها به «مرگ فلسفه» در غرب انجامید، بلکه فروپاشی «غرب مدرن» را نیز رقم خواهد زد.
سیاستمدار درباری و تاجر برده
جان لاک و باروخ اسپینوزا (سرآمد یهودیان ملحدِ قرن هفدهم) در یک سال به دنیا آمدند؛ سال 1632 و هر دو نیز تا آخر عمر مجرد ماندند، مانند توماس هابز. لاک زادة خانواده‌ای سرمایه‌دار بود و دوران نوجوانی‌اش با آشوب‌های داخلی انگلستان درآمیخت، مانند روزهای میان سالی‌اش؛ و فقط کهن‌سالی خود را در آرامشی نسبی زیست. یک‌ سال پیش از مرگ بیکن، جیمز اول در سال 1625 مرد و چارلز اول جانشین پدر شد. با انحلال پارلمان انگلیس توسط پادشاه در ابتدای دهه 1630، نیروهای اپوزیسیون به تدریج برای برانداختن سلطنت با یکدیگر متحد می‌شدند و جنگ قدرت بزرگی در انگلستان جریان داشت که ریشه‌ آن به نزاع فرقه‌های مذهبی در انگلستان می‌رسید. از سال 1642، وقتی لاک 10 ساله بود، جنگ داخلی انگلستان میان چارلز اول و نمایندگان مجلس عوام درگرفت. هر یک، ارتشی جداگانه برای شکست یکدیگر تشکیل دادند و شاه بازنده جنگ بود. سال 1649، نیروهای اپوزیسیون با پشتوانه ارتش پس از دستگیری چارلز دست به محاکمه وی زدند و در آخر، سرش را از بدنش جدا کردند. این واقعه گرچه به «قیام پیرایشگران» با هدف اصلاح دینی معروف است، اما تحلیل بروک مازلیش نشان می‌دهد بیشتر شبیه به یک «کودتای ‌نظامی» بود.
در میانه جنگ و آشوبِ دهه 1640، لاک در مدرسه وست‌مینستر درس خواند و هنگامی که در سال 1651 خود را آماده ورود به دانشگاه آکسفورد می‌کرد، نخستین روند ماتریالیسم فلسفی و در پی آن سکولاریسم سیاسی با انتشار کتاب لویاتان اثر توماس هابز آغاز شد. هابزِ 63 ساله که جای بیکن را به عنوان تئوریسین «سلطنت مطلقه» گرفته بود، هرچند در کتاب خود از انواع حکومت‌های پادشاهی (از غاصب تا مشروع) جانانه دفاع کرد و دفاعی مستند و مستدل از نظریه سیاسی ماکیاول ارائه داد، اما حاکمیت را دارای «منشأغیرالهی» می‌دانست، چون به عنوان یک ماتریالیست تمام عیار نه تنها اعتقادی به شریعت مسیحی نداشت، بلکه نظریه‌های خود را یک‌سره از قید خدا خلاص کرد. وانگهی، خاستگاه اصلی سکولاریسم که با کتاب لویاتان به حوزه فلسفه راه یافت، دفاع از «سلطنت مطلقه غیردینی» (استبداد سکولار) بود و بعدها جان لاک نیز از همین نقطه عزیمت به سوی تدوین فلسفه لیبرالیسم رفت.
سال 1658، لاک دانشنامه فلسفه‌اش را از دانشگاه آکسفورد گرفت و سال 1660 که انجمن دانش‌پژوهان آکسفورد تاسیس شد، به عضویت آن درآمد. 62 عضو نخستین انجمن دانش‌پژوهان، مانند لاک فراماسونر بودند که 24 تن از آنان بعدها لژ بزرگ لندن را پایه گذاشتند. سال 1660، سال بازگشت سلطنت به انگلستان و آغاز پادشاهی چارلز دوم است. پیرایشگران که فریاد «اصلاح دینی» و «حقوق مدنی» را سرمی‌دادند، با 11 سال حکومت نظامی‌، مردم را از دست خود به ستوه آوردند. آنان گرچه به نام تسامح و تساهل (رواداری دینی) علیه مذهب جنگیدند، اما یک استبداد فرقه‌ای- نظامی را برقرار ساختند، حقوق مدنی شهروندان را زیرپا گذاشتند، مانند شاه سابق پارلمان را تعطیل کردند و همین سیاست‌ها سبب شکست‌شان شد. با این حال، لاک در ستایشِ الیور کرامول، سردستة این مستبدان جزم‌اندیش اشعار بسیاری را سرود، همانند هابز که از در سازش با کرامول درآمد.
بازگشت چارلز دوم به اقتدار نسبی فراماسونرهای مخفی انجامید. همزمان با تاسیس انجمن دانش‌پژوهان آکسفورد، حلقه 30 نفره‌ای از دانشمندان ماسون جلساتی را در میخانه‌ای نزدیک دانشگاه گرشام برگزار می‌کردند. اکنون، 36 سال پس از مرگ بیکن، رویای او برای حمایت مقام سلطنت از «جاسوسان علم» محقق گشت و ماسون‌ها رسماً اولین و بزرگ ترین آکادمی علمی جهان را برپایه مدل پیشنهادیِ «خانه سلیمان» در رسالة آتلانتیس نو بنا کردند؛ انجمن سلطنتی علوم طبیعی لندن موسوم به کالج نامرئی که در 28 نوامبر 1660 اعلام موجودیت کرد و در 15 ژوئیه 1662 با اخذ «منشور رسمی همایونی» از پادشاه رسمیت یافت. جان لاک از نخستین اعضاء انجمن سلطنتی بود و در کسوتِ پیرو بی‌چون و چرای مکتب تجربی و اصالت سود، روش بیکن را سرلوحه کارش قرار داد و مدتی دستیار لُرد رابرت بویل، شیمی‌دان و از رهبران برجستة انجمن بود. از همین دوره، لاک با بویل و سِراسحق نیوتن درگیر یک پروژه مخفی غیرقانونی برای کشف راه‌های تولید طلا شد. هم به کیمیاگری روی آورد، هم به مطالعه فلسفه دکارت پرداخت و هم تحصیل پزشکی را آغاز کرد.
برای مطالعه ارجاعات وپانوشتها به نسخه چاپی کتاب «شاه کلید انگلیسی» که در آینده نزدیک توسط دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان منتشر خواهد شد ، مراجعه فرمایید .
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر: