"خیبرآنلاین" - متأسفانه شاهد تزلزل نظام هنجاری حجاب در ابعاد مختلف هستيم و مسائلى مانند الگوی ارتباطى ميانفردی در جوامع مدرن، حضور گسترده زنان در محافل اجتماعى مانند محيطهای كاری، ورزشى، هنری، سياسى، علمى و تحصيلى، افزون بر پديده جهانى مد و طراحی لباس با موجآفرینیهای سلبریتیها، سبک زندگى ويژهای را رقم زده است كه ارزشهای دينى در عرصه حجاب و الگوهـای سنتى شرقى در عرصه عفاف و روابط زن و مرد را به چالش كشيده اسـت.
به گزارش ایکنا، امروزه شاهد موج گسترده هنجارزدایی از مسئله حجاب هستیم که بىترديد تلاش برای حفظ این نظام هنجاری بدون توجه به ابعاد توصيفى و روانشناختى مسئله، تلاشى بىثمر خواهد بود؛ اما بهكارگيری يافتههای روانشناسى در حوزه حجاب و عفاف، برنامههای تربيتى و مديريتى را به ثمربخشى نزديکتر مىکند. از اینرو، با حجتالاسلام والمسلمین محمدرضا سالاریفر عضو هیئت علمی گروه روانشناسی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، برای واکاوی بیشتر ابعاد روانشناختی مسئله عفاف و حجاب گفتوگویی انجام دادهایم که مشروح آن از نظر میگذرد:
* چگونه میتوان به رشد فرهنگ عفاف و حجاب در جامعه همت گماشت؟
- ابتدا باید توجه داشته باشیم که عفاف و حجاب در عین اینکه دو موضوع وابسته هستند، اما حجاب و پوشش یکی از ابعاد عفاف است. اشتباهی که وجود دارد این است که تمام حوزه عفاف بر حجاب متمرکز شده و برای عفاف سرمایهگذاری نکردیم. بدون شک نمیتوانیم عفاف را بدون پوشش داشته باشیم، البته این عفاف مراتبی دارد و یکی از مراتب آن پوشش بدن است.
لکن در حال حاضر تمرکز ما بر روی حجاب است و تمرکز روی ابعاد عفاف کمتر بوده، نکته مهم این است که ما حجاب را با عفاف متفاوت ببینیم. البته در سطح جامعه یکسری قواعد و قوانین در ارتباط با پوشش وجود دارد که ممکن است ارتباطی به عفاف نداشته باشد، مانند لباس فرم مدارس که در آن بیشتر نظم ظاهری اهمیت دارد؛ در نتیجه برخی معتقد به تأکید بر روی حجاب بهعنوان نماد و قوانین اجتماعی هستند نه لزوماً تأکید و توجه به عفاف.
ترویج عفاف و حجاب هم مانند همه مباحث فرهنگی دارای یکسری تکنیکها و روشهاست و نیاز به تعریف راهبردی دارد. البته در این زمینه سالها بحث و گفتوگو انجام شده است، اما بحثی که در حال حاضر وجود دارد این است که فضای فرهنگی ما و رسانهها نسبت به گذشته متفاوت شده است. در گذشته تنها صداوسیما و کتب بودند، اما اکنون با فضای مجازی و گوشیهای هوشمند روبهرو هستیم. در نتیجه به نظر میرسد در حوزه رسانه باید فعالیت عمیقتری داشته باشیم؛ همچنین در مدارس و دانشگاهها به سرمایهگذاری و آسیبشناسی آموزشها نیاز داریم؛ این دوره ۱۲ ساله و سپس چند سال دانشگاه فرصت خوبی برای کار فرهنگی در حوزه عفاف و حجاب است و باید دید که آیا در این زمینه موفق عمل کردهایم یا نه؟
نکته بعدی این است که عفاف جنسی باید در سطح کلان اجتماعی ترویج شود. میتوان از طریق تأثیر در جامعه بهوسیله رسانه و آموزش فرهنگ عمومی، بر خانواده و بهوسیله خانواده بر فرزندان مؤثر بود، زیرا یکی از عوامل فرهنگسازی و درونیسازی حجاب به خانواده مربوط میشود؛ در نتیجه در بحث فرهنگسازی عفاف، رسانههای تصویری و صداوسیما میبایست دقیقتر عمل کنند و اقدامات انجام شده نیز آسیبشناسی شود.
* به نظر شما روشهای آموزشی و فرهنگسازی در جامعه ایران دارای چه آسیبهایی است؟
- در این زمینه باید آسیبها را در قسمتهای مختلف مراکز آموزشی بررسی کرد، بهطور مثال باید دید آیا آموزش اساتید دچار اشکال بوده و یا متن و محتوای درسی ایراد داشته؛ البته میتوان گفت که این اشکالات در مواردی به متون آموزشی عفاف و بخشی به مدرسان و اساتیدی که تسلط کافی نداشتند، مربوط میشود. برخی از محتواها به جای تأکید بر جنبههای درونی و اخلاقی بر ظواهر تأکید کرده که این موضوع یک آسیب جدی است، لذا باید در آموزش بیشتر بر زمینههای درونی و اخلاقی سرمایهگذاری کرد.
موضوع دیگر، بحث روش آموزش یک طرفه است؛ رسانه ملی باید با برگزاری مناظرات بین مخالفان و موافقان حجاب اجباری در این رابطه به بحث بنشیند که متأسفانه تاکنون این اتفاق نیفتاده است. لازم است در فضاهای عمومی، دانشگاهی و تلویزیون به این دو جریان، فرصت بیان نقطهنظرات داده شود، در غیر این صورت از نظر روشی و فنی، در حال آموزش یک طرفه هستیم. آسیب دیگر این است که ما مسئله عفاف و حجاب را سیاسی و حکومتی میکنیم، در جامعه هر بحثی سیاسی شود، مشکل پیدا میکند.
نکاتی که بیان شد مواردی از آسیبهای آموزش هستند، برای کمک به رشد فرهنگ عفاف و حجاب باید به این نکات توجه و آنها را بهعنوان آسیب پذیرفت.
* آیا میتوان گفت بخشی از نابسامانیهای امروز در حوزه عفاف و حجاب در کمتوجهی به ابعاد روانشناختی و جامعهشناختی حجاب است؟
- مسئله عفاف و حجاب ذوابعاد است؛ یکی از ابعاد آن بعد شرعی، قانونی و فقهی است، یک بعد آن، بعد اخلاقی و دو بعد دیگر، روانشناختی و جامعهشناختی است که به این دو بعد از مسئله عفاف و حجاب توجه نکرده و بها ندادیم؛ ما باید بدانیم از نظر روانشناختی مفهوم عفاف و مدل روانشناختی آن چیست؟ و چه زمینههای روانشناختی برای درونیسازی عفاف در افراد داریم؟
وقتی در حوزه حجاب با یک آسیب روبهرو میشویم، باید آن را تحلیل روانشناختی کنیم، در این صورت است که متوجه برخی موضوعات میشویم، مثلاً ممکن است سبک زندگی فرد اینگونه بوده و به این نحو پرورش یافته و اصلاً بحث گناه و هنجارشکنی نیست، بلکه تربیت وی به این صورت بوده و یا دلایل مختلف دیگری اعم از تأثیرات فضای مجازی، ماهواره و تلویزیون، اختلال و مشکل روانشناختی مانند شخصیت نمایشی و یا موضوع همسریابی میتواند زمینههای روانشناختی مسئله باشد که مغفول مانده است.
در بحث جامعهشناختی نیز رسانه، تغییرات سبک زندگی و شکاف نسلی میتواند باعث این آسیبها شود؛ در نتیجه یکی از خلأهای مهم بحث عفاف و حجاب، توجه به ابعاد روانشناختی و جامعهشناختی موضوع است.
بحث دیگر عدم وجود مطالعات دقیق تاریخی در رابطه با این موضوع است، ما از لحاظ تاریخی خلأ داریم؛ بهطور مثال عدهای ادعا میکنند در زمان پیامبر(ص) تأکید بر حجاب ضعیف بوده و در مقابل گروهی خلاف این را مطرح میکنند، لذا در حالت کلی مشخص نیست برخورد حکومتهای صدر اسلام با پوشش چگونه بوده است، آیا مدرکی دال بر برخورد پیامبراکرم(ص) و حضرت علی(ع) در زمان حکومت خود با بدحجابی یا بیحجابی وجود دارد یا نه؟
باید توجه کرد در اینجا موضوع تعیین حدود حجاب در اسلام نیست، بلکه موضوع نحوه برخورد حکومت با بحث حجاب و سیره حکومتی بزرگان است. بنابراین، برای درونیسازی حجاب و عفاف، نیازمند محتوا، روشها و راهبردها هستیم.
* لطفاً مقایسهای از راهکار زور در برابر مکانیزم روانشناختی ترویج حجاب ارائه دهید.
- در رابطه با بحث استفاده از زور، اجبار و حجاب اجباری با چند سؤال مهم مواجه هستیم، سؤالاتی از قبیل اینکه آیا در این زمینه کار فرهنگی برای تبلیغ پوشش بانوان انجام شده است؟ آیا تحقیقاتی انجام شده که مشخص شود در چند سال گذشته، زور و اجبار در این زمینه نتیجه داشته یا نه؟ آیا اجبار باعث شده که جدای از عفاف، رعایت پوشش بیشتر شود؟ طبق تحقیقاتی که در کتاب «درآمدی بر مبانی و روشهای روانشناختی ـ تربیتی حجاب و عفاف» صفحه ۲۶ آورده شده، ۹۵ درصد مسئولان قضایی، ۹۲ درصد روحانیون و ۸۷ درصد فرماندهان انتظامی از نظر نگرشی اذعان کردند این اجبار نتیجه ندارد.
برای کار فرهنگی و اجتماعی در شرایط پیچیده امروز که عوامل زیادی مانند وراثت، خانواده، تفاوت خلقوخوها، تلویزیون و فضای مجازی در رفتار و شخصیت انسان اثرگذار هستند، نیازمند انجام کار پژوهشی قوی هستیم تا بتوانیم جامعه را اقناع کنیم و بگوییم که مثلاً این اجبار در حجاب و بهتر از آن، در عفاف مؤثر بوده اما مشکل اینجاست که ما کار علمی قوی نکردیم و بر روشهای نادرست اصرار داریم. بنده بهعنوان یک روانشناس مذهبی که حوزوی هم هستم و در بحث اخلاق، فقه و روانشناسی اسلامی کار کردم، معتقدم که این اجبار تأثیری حتی در بحث حجاب هم نداشته است.
همانطور که در روانشناسی معتقدیم اگر نمیتوانیم به فردی کمک کنیم نباید به او ضرر بزنیم، در بحث حجاب اجباری هم به این شکل است، زیرا رفتار ما نه تنها کمک نمیکند، بلکه به فرد و مسئله عفاف و حجاب آسیب هم میزند. مثلاً اگر فرض کنیم دختری را محترمانه با ماشین امنیت اخلاقی به کلاس ببریم و در آنجا هم کاملاً محترمانه با وی برخورد شود، جدایی از اینکه این موارد از سمت نیروی انتظامی که یک نهاد امنیتی است چقدر امکانپذیر و معقول است، آیا این روش نتیجهبخش خواهد بود؟
نکته مهم دیگر توجه به روانشناسی زنان است. باید از نظر فرهنگی، روانشناختی و آموزشی روی این مسئله کار کرد و سبک تربیت یک زن را شناخت. برخی رفتارها موجب ضربه و آسیب روانشناختی به زنان و گاهی باعث مشکلات روانی آنان میشود، جدایی از اینکه برخی نکات و حرکات از لحاظ شرعی و دینی هم مجوز ندارد.
بنابراین اولین آسیب بحث پوشش و حجاب اجباری این است که وقتی انسانی را مجبور به کاری کنند، از آن کار نفرت پیدا میکند، عزت نفسش پایین میآید، آسیبپذیر میشود و سلامت روانش آسیب میبیند. لذا، برای رشد ارزشهای اسلامی و اخلاقی در جامعه نیازمند کار پژوهشی هستیم.
* برخی افراد معتقدند عفاف ربطی به حجاب ندارد، آیا این مسئله صحیح است؟
- عفاف دارای مراتب است، ممکن است خانمی حجاب نداشته باشد اما از لحاظ جنسی مسائل را رعایت کند، یعنی با هیچ مردی ارتباط کلامی، بدنی و جنسی نداشته باشد و حدود شرعی را کاملاً رعایت کند، ما این خانم را عفیف میدانیم، اما عفت وی بسته به پوشش است و ممکن است مراتب عفت او بالا و پایین باشد، پس عفاف را باید رتبهبندی کنیم، درست است خانمی که حجاب کامل ندارد را در صورت رعایت حدود شرعی جنسی عفیف میدانیم، اما عفاف کاملتر این است که پوشش برای نامحرم تحریکآمیز نباشد.
* در جامعه برخی معتقدند که آقایان نگاه خود را کنترل کنند و خانمها راحتتر باشند، نظر شما در این رابطه چیست؟
- جنسیتی برخورد کردن با مسئله تربیت عفاف و حجاب و تنها زنان را مخاطب قرار دادن آسیب بزرگی است؛ عفاف تنها اختصاص به زن یا مرد ندارد، بلکه هر دو جنس باید عفیف باشند، اما ذهنیت جامعه تنها عفاف را به زنان نسبت میدهد. باید پرسید گشت امنیت اخلاقی تاکنون چه تعداد از پسران غیرعفیف نسبت به خانمها را ارشاد کرده است؟ لذا برای فرهنگسازی عفاف و حجاب، مردان هم باید مورد خطاب قرار بگیرند، یکی از اشتباهات استراتژیک ما در این زمینه تمرکز سنگین بر خانمها و غافل شدن از آقایان است.
اما اینکه برخی معتقدند مردان عفاف را رعایت کنند باید گفت که از لحاظ تحلیل روانشناسی، تفاوت زن و مرد در حوزه عفاف جنسی باید مدنظر قرار گیرد، زنان در این حوزه آسیبپذیرترند، پس باید در یکسری رفتارها برای خانمها تفاوتهایی قائل باشیم، ما باید بدانیم که اسلام بر اساس روانشناسی زن، این محدودیتها را برای خانمها قائل شده است. بهطور مثال در بحث ارتباط و تمایل جنسی به جنس مخالف از نظر روانشناسی، تفاوت زن و مرد در این است که زنان در ارتباط جنسی و عاطفی سادگی دارند و در ایجاد ارتباط هیچ هدفی غیر از ارتباط عاطفی را مدنظر ندارند، اما جنس مرد نه همه مردان، در این تعامل نگاهی متفاوت و جنسی دارند؛ بنابراین زنان باید یک حریم برای خود قائل باشند، این حریم میتواند پوشش، فاصله روانشناختی و یا فاصله فیزیکی باشد.
این مسئله نیز نیازمند کار علمی و تخصصی است. متأسفانه تاکنون مسئولان در این زمینه به سراغ متخصصان و صاحبنظران نرفتند و از این محور غافل شدند. ما معتقدیم در حوزه عفاف باید روی روانشناسی عفاف و روانشناسی زن و مرد، جلسات، نشستها و مناظرات متعدد برگزار شود و موافقان و مخالفان با ادله و تحقیقات، دلایل را به مردم نشان دهند تا مردم قانع شوند. تا این کارها را انجام ندهیم نه تنها به موفقیت نمیرسیم بلکه عقبگرد هم خواهیم داشت، برای بنده بهعنوان یک روحانی که در این زمینه تحقیقات متعددی انجام دادم، انگیزه و ارزش عفاف کلیدی است و نگرانیم که با یکسری رفتارها عقبگرد کنیم.
* آیا تأکید بیشتر بر عفاف باعث به حاشیه رفتن اصل حجاب نمیشود؟
- ما وقتی روی عفاف کار کنیم، بهصورت غیرمستقیم به ترویج پوشش و حجاب هم کمک میکنیم، زیرا یکی از ابعاد عفاف پوشش است؛ درست است که کار فرهنگی سختیهای زیادی دارد و لغو حجاب اجباری نیز تبعات دارد، اما این مسائل نیازمند کار علمی قوی و هماندیشی است، گاهی ممکن است در حرکات فرهنگی، تبعاتی را بپذیریم، البته مشکل ما بیشتر در روشهاست و در اصل ارزشها مشکلی نداریم.
* در پایان اگر نکتهای هست بفرمایید.
- در پایان لازم میبینم حدیثی از امام صادق(ع) در رابطه با مقایسه بین حکومت اهل بیت(ع) و حکومت بنیامیه را ذکر کنم، در این حدیث، به نقل از امام صادق(ع) آمده است: «حدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَمَّارِ بْنِ أَبِي الْأَحْوَصِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع... أَمَا عَلِمْتَ أَنَّ إِمَارَةَ بَنِي أُمَيَّةَ كَانَتْ بِالسَّيْفِ وَ الْعَسْفِ وَ الْجَوْرِ وَ أَنَّ إِمَارَتَنَا بِالرِّفْقِ وَ التَّأَلُّفِ وَ الْوَقَارِ وَ التَّقِيَّةِ وَ حُسْنِ الْخُلْطَةِ وَ الْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَادِ فَرَغِّبُوا النَّاسَ فِي دِينِكُمْ وَ فِيمَا أَنْتُمْ فِيهِ؛ آيا نمیدانى كه حكومت بنىاميه با زور شمشير و خشونت (فشار) و جور(ستم) بود ولى حكومت ما با مهربانى(نرمی) و دلجويى و وقار و تقيّه و خوشبرخوردى و پرهيزگارى و كوشش بود، پس شما مردم را به دين خود و راهى كه در آن هستيد، راغب سازيد.»(الخصال/ ترجمه جعفرى؛ ج ۲؛ ص۲۷)
این حدیث امام صادق(ع) میتواند معیاری برای ما در جامعه اسلامی باشد. همچنین توجه داشته باشیم که پیامبر(ص) و حضرت علی(ع) چه میزان در رابطه با خانمها سفارش داشتند، مثلاً از حضرت علی(ع) نقل شده است: در مورد 2 قشر ضعیف تقوا پیشه کنید، یکی یتیمان و دیگری زنان(کلینی، کافی ج۵ ص۵۱۱)، یعنی باید مراعات زنان را از لحاظ قدرت بدنی، جسمی و روحی داشته باشیم.
حضرت امیرمؤمنان علی(ع) عدالتگستر والای تاریخ انسانیت، حتی نسبت به زنان در صفوف دشمن، مدارا و برخورد خوب را تأکید میکرد: با آزار رسانيدن به زنان، خشم آنها را نيانگيزيد و آنها را به هيجان نياوريد، اگرچه به آبرو و عرض شما ناسزا گويند و به اميرانتان دشنام دهند که آنها از جهت نيرو و جان و عقل، ضعيف هستند و به اين امر توجه کنيد که ما چنان بوديم که به خودداری از آزار زنان، در آن وقت که مشرک بودند، فرمان داده شده بوديم، پس اين خودداری در عصر اسلام، لازمتر است و اينکه در زمان جاهليت که مرد، زن را با قلوهسنگ يا عصا يا چماق کوتاه میزد، خود اين مرد و بازماندگان او، در نتيجه چنين کاری مورد سرزنش قرار میگرفتند. (نهجالبلاغه، نامه ۱۴، ترجمه علیاصغر فقیهی)
و نکته آخر اینکه متأسفانه اگر در جمهوری اسلامی حقوق رعایت نشود، ما متهم نمیشویم بلکه دینمان و تشیع متهم میشود. در پایان امیدوارم با عنایات خداوند و توجه بیشتر همه ما به آموزههای ناب اسلامی، شاهد تقویت ارزشهای دینی و اخلاقی باشیم، ما نیز به این منظور تلاش میکنیم.
شاید هم تصورتان این است که برای اجرای احکام خدا و قانون حجاب اول باید همه مردم را اقناع نمود! حال آنکه اولا چنین چیزی نشدنی است. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله خوب می دانست اکثر مردم کافر یا منافق هستند و افرادی مثل سلمان و ابوذر خیلی کم هستند. اما آیا این بهانه ای شد که اجرای شریعت را تعطیل کند و بگوید اول همه بروند سلمان و ابوذر بشوند؟
ثانیا چه کسی گفته مردم اگر منافع چیزی را بدانند از آن پیروی می کنند؟ مگر مردم منافع کمربند ایمنی را نمی دانند که تا چشم پلیس و دوربین را دور می بینند بازش می کنند؟ مگر خبر از ارزش کلاه کاسکت و ماسک و بیمه و ... ندارند که تا زور نیامد زیر بارش نرفتند؟ مگر کسی بهتر از یک سیگاری یا معتاد به مواد مخدر و الکل مضرات سیگار و مواد مخدر و الکل را می داند؟ خیر. مردم عموما کارهایی را با اصرار انجام می دهند که می دانند غلط است. پس اقناع بی معنی است. ثالثا همه زنان بی حجاب ارزش حجاب را بهتر از من و شما می دانند. اتفاقا عمد در بی حجابی دارند چون از آن ارزشها بدشان می آید. دوست دارند جلوه کنند و چشم مردان را خیره کنند و فشار به جامعه بیاورند. والا چطور برایشان روسری دوگرمی سخت است اما ساعتها آرایش و لباسهای تنگ و بدن نما سخت نیست؟ پس خودفریبی کافیست. بدون اعمال قاطع زور و قانون، هیچ مجرمی دست از جرم بر نمی دارد. اروپاییان هم با هفتاد سال جریمه نجومی و پلیس خشن اطاعت را قانون های بشری خود را به عادت جامعه تبدیل کردند.
پس با این توضیحات مبرهن است که کسانی که دایم دم از فرهنگسازی می زنند، هدفی جز رها کردن جامعه ندارند. چون همین ها در تمام قوانین بشری بشدت از تشدید برخورد و بازرسی و نظارت دم می زنند و مثلا نمی گویند برای بد بودن اختلاس و یا رشوه باید فرهنگسازی شود! یا وقتی مردم به زور پلیس کمربند ایمنی را می بندند و یا به زور عوارض شهرداری و حق بیمه را می دهند خبری از ادعای فرهنگسازی و حذف اجبار نبست. پس مطلقا جای کوتاه آمدن در این فقره نیست و هر کس در هر مقام و به هر بهانه ای ، عدم برخورد با بی حجابی را تجویز کند، خواسته یا ناخواسته در حال خیانت به اسلام و انقلاب اسلامی است.
ناشناس محترم! اتفاقا شل گرفتن اسلام و سکولاریزه کردن کشور است که دارد کشور را به سوی تجزیه می برد و نه چیز دیگر.
ایران دو راه بیشتر ندارد تکیه بر حاکمیت اسلامی و یا تجزیه. چرا؟ باید دقت کرد که وقتی حکومت سکولاریزه
شود البته پدیده های سکولار مانند نژاد و زبان و قومیت به معنای ملیت تعریف می شود. اما وقتی ایدئولوژی حاکم باشد امت تشکیل می شود که وحدت کلمه دارد و به خاطر عقیده واحد همه مرزهای قومی و نژادی و زبانی را نفی می کند.
روسیه را ببینید که تا تزارها بودند وحدت داشت چرا که از تاجیک تا یاکوت تا بلاروس همه رعیت یک نفر بودند. با رفتن تزارها حکومت روسیه بلافاصبه تجزیه شد اما رهبران کمونبست توانست ایدئولوژی واحد را به جای تزار
بنشانند و مجددا تاجیک و بلاروس بودن جای خود را به کمونیست بودن و وفاداری به حزب داد. با اقدام گورباچف در به رسمیت شناختن ملیتها آن حکومت از هم پاشید.
ایران هم وضع مشابهی دارد. شاه یا بهتر بگویم شاهنشاه مالک الرقاب کشور بود و به درستی اعتقاد داشت که اگر برود ایران تبدیل به ایرانستان می شود. اما امام خمینی با جایگزینی حاکمیت شرع و اسلام که ایده مشترک همه اقوام ایرانی بود توانست تجزیه طلبی را مهار کند. اسلام بود که باکری ترکرا کنار خرازی اصفهانی و شیخ شویش عرب قرار داد.
این است معنای تاویل و تحقق آیه 103 سوره آل عمران.:"«واعتصموا بحبل اللـه جمیعا ولا تفر قوا واذکر وا نعمت اللـه علیکم اذ کنتم اعداء فالف بین قلوبکم فاصبحتم بنعمته اخوانا وکنتم علی شفا حفر ة من النار فانقذکم
منها کذلک یبین اللـه لکم آیاته لعلکم تهتدون"
اما با سکولاریزه شدن کشور دیگر این مایه وحدت وجود ندارد. شاه هم که وجود ندارد. پس وقتی با گسترش ایده جامعه مدنی و دموکراسی ایران محکوم به تجزیه است. چرا که رای دادن بر اساس قومیت و زبان و نژاد جای رای دادن بر اساس تکلیف و عقیده و ایمان را می گیرد. جای تعجب نیست که چرا اصلاح طلبان همیشه برای ایجاد فراکسیون های قومیتی و مطالبات قومیتی اصرار دارند و چرا نظریه داماد لرستان را تبلیغ می کردند.
بدانید سرانجام اصلاح طلبان ایران را تجزیه خواهند کرد. کما اینکه رفورمیستها در تمام دنیا کشورها
تجزیه می کنند. کاری در شوروی و عثمانی به بهترین نحو انجام دادند